استمداد خانواده بهشتی از مجامع بین المللی
من الان 15 سال است برادرم را ندیدم و خواهان یک ملاقات 10دقیقه ای با برادرم هستم هر باری که این فرقه کثیف برادران مارو جلوی گلوله میفرسته ما یک بار میمیریم از شما جناب نخست وزیرT آقای حیدر العبادی عاجزانه خواهش میکنم به درد دل من گوش کنید و راهی برای ملاقات من با برادرم پیدا کنید من چندین بار برای دیدن برادرم به اشرف و لیبرتی سفر کردم ولی فرقه اجازه ملاقات با برادرم را به من نداد من فقط میخواهم برای چند دقیقه برادرم را ملاقات کنم.
نامه سرگشاده خانم بهشتی به مجامع بین المللی
چگونه است که 14 سال است! فریاد های ما به جایی نمی رسد. چرا فریادها و در خواست کمک و استمداد ما خانواده های بی پناه و رنج دیده را نمی شنوید! چرا برای تسریع انتقال فرزندان واسیران قربانی فرقه که توسط سران جنایتکار سازمان و شخص رجوی خائن به گروگان گرفته شده اند کاری انجام نمیدهید. در طی چند ماه گذشته بیش از پیش دروغ و ریای رجوی جنایتکار و فراری مشخص شده است. آنان در حال فرستادن سران درجه یک و اعضای قدیمی و نورچشمی های خود هستند و جوانان بیگناه اسیر و اعضای جدید را قربانی و بعنوان طمعه در کمپ باقی می گذارند.
نامه بهزاد ساجدی فر به برادرش غلامعلی اسیر در فرقه رجوی
برادرم بعد ازاینکه سال 82 احمد ومادربرای دیدار با توبه کمپ اشرف آمده بودند من هم سال 88 با پذیرش هرسختی ومشقتی به امید دیدار با تو به عراق و پشت کمپ اشرف آمدم اما درهمان بار اول مسئولان مجاهدین درکمپ اشرف با پرتاب سنگ و نثاربدترین توهین ها به من وبقیه خانواده هایی که به امید دیدار باعزیزانشان درپشت سیاج اشرف جمع شده بودند امید ما را برای دیدار باتو به یاس تبدیل کردند!
نامه محسن حدادی به برادر اسیرش ابراهیم؛ ساکن لیبرتی
ابراهیم جان شنیدم که بعد ازدیدارآقای آلبوغبیش، سرکردگان گروه خائن رجوی تو را مجبورکردند تا آنچه که خواست قلبی تو نبوده ونیست مطلبی بنویسی دررابطه با موضوع دیدارآنها با ما بنویسی!! برادرخوبم باورکن خودت خوب می دانی که الان من فردی جوان،ناپخته ونا آگاه به مسائل سیاسی نیستم آنها فقط حقیقت را گفتند.نگرانی ما ودوری وبی خبری ازتو، عدم اجازه تماس توبا ما ویا عدم اجازه ملاقات ما با تو ازطرف مسئولان گروه رجوی ودیگر اقدامات ضدوطن پرستانه این گروه گویای حقیقت گفتارآنها بود.
نامه ای به مادرم (طیبه نوری) در آلبانی
امید وارم که حالت خوب باشد وقتی شنیدم که بعد از چندین سال در عراق شما را به کشور البانی منتقل کردند خیلی خوشحال شدم و از طرفی ناراحت بودم که چرا پدرم را همراه شما به آلبانی منتقل نکردند من الان برای خودم یک خانمی شدم اگر بخواهم برای شما توضیح دهم که چگونه و با چه سختیهای زندگی بزرگ شدم بایستی یک کتاب برای شما بنویسم بعضی وقتها با خودم فکر می کنم که این چه بلایی بود که بر سر من آمد پدر و مادری که حاضر نبودند حتی برای یک ساعت مرا ترک کنند الان چندین سال است که مرا ترک کرده اند پس عاطفه پدر و مادری کجا بایستی خودش را نشان دهد
نامه به رضا حسن زاده – گروگان فرقه رجوی
نامه به رضا حسن زاده – گروگان فرقه رجوی
نامه به اسماعیل واحد خوش چهره (ازاعضای اسیردرلیبرتی) وخانم ناوی پیلای
سرکار خانم ناوی پیلای صحبت ها در این باره بسیار زیاد است. بنده به عنوان یکی از اعضای خانواده برادرم اسماعیل واحد خوش چهره خواهشمندم با توجه به نامه انفرادی که برای برادرم نوشته ام که بپیوست می باشد از جنابعالی بعنوان یک شخص دلسوز و پیگیر دراین خصوص تقاضا دارم نسبت به بازگشت برادرم که مدت 25 سال و اندی است که در اسارت این مدعیان دروغین است تلاش کنید و امیدوارم که در زندگی شخصی خود همیشه موفق و موید بوده باشید. در پایان هر کمکی که در این خصوص لازم باشد، بنده می توانم با کمال میل همکاری لازم را بنمایم.
نامه خانواده جلیلیان به فرزند اسیرشان در فرقه رجوی
پس عاجزانه از تو می خواهم که راه رفته را برگردی و این آخر عمری مرا از درد و رنج این حسرت و بیخبری برهانی. فرزندم با تمام وجود دوستت دارم و مشتاقانه چشم به راه بازگشتت هستم. تو را به خدا می سپارم و هر لحظه آزادی و رهاییت را از خداوند رحمان عاجزانه طلب می کنم. قربان تو مادرت
نامه کاظم شهیدی به برادرش لفته اسیر در فرقه رجوی
برادرجان باور کن دراین سالیان هروقت اتفاقی درکشور بحران زده ی عراق افتاده ما با دلشوره شب را به صبح رساندیم بخصوص این روزها که اوضاع عراق با حملات گروه کثیف داعش بحرانی ترشده، نگرانی ما هم ازبابت سرنوشت وسلامتی تو بیشتر شده. که نمی دانم چگونه مسئولین سازمان وشخص رجوی می خواهد جواب این همه نگرانی های مارا بدهند!!.لفته جان هنوز نگذاشتیم مادرمتوجه اوضاع بد عراق شود وگرنه نمی توانستیم یک لحظه هم اورا آرام کنیم.
جبارجان، دلت برای ماسوله تنگ نشده!؟
جبارجان. آن روزگاران که درزندان اشرف بودید شاید برایمان پذیرفتنی بود که به دلایل گستره سیطره اوباشان رجوی امکان فرارنداشتی. قربونت برم الان که باهمت خانواده ها وفشاری که رجوی را واداربه عقب نشینی کرد توانستی به لیبرتی بروی و خیلی راحت میتوانی ازآنجا فرارکنی چونکه امثال توچنین کردند وهمین هفته پیش رضا رجب زاده که مدتی پیشترفرارکرده بود به ایران ونزد خانواده اش بازگشت وخانواده اش را خیلی خوشحال کرد یعنی تونمی خواهی پدرومادرپیرت را ببینی
نامه خانم شهلا کله جوی به پدر اسیرش در فرقه رجوی
پدر، نمی دانم الان درچه وضعیتی بسر می بری اما می دانم پیر وخسته هستی و بیشتر از هر زمان دیگر به مراقبت احتیاج داری. باورکن وقتی این روزها هربار خبرفوت یکی ازشما را براثر بیماری می شنوم من وبقیه خانواده خیلی نگران سلامتی تو می شویم ومی دانیم که اگر خدای ناکرده بیمار شوی کسی نیست که ازتو مراقبت کند چه کسی دست نوازش برسرت بکشد و تو را تیمار کند؟
خانواده حسن زاده چشم انتظارند
رضا جان. من برادرت محرم هستم برادر بزرگ تو. روزی نیست که مادر و کل بچه ها به یاد تو نباشیم. بعد از اسیر شدن تو من از سال 1382 برای دیدن تو و آوردن تو به آغوش گرم خانواده ات 7 بار به عراق آمدم و همیشه با دست خالی به خانه برگشتم و هیچ جوابی برای مادرمان نداشتم.