جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
صلح‌طلبی دروغین؛ آیا مریم قجر عضدانلو مخالف جنگ خارجی است؟ 09 تیر 1404

صلح‌طلبی دروغین؛ آیا مریم قجر عضدانلو مخالف جنگ خارجی است؟

در میانه‌ی جنگ ۱۲ روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی در خرداد 1404، مردم ایران در داخل و خارج از کشور، با تمام اختلاف‌نظرهای سیاسی، در برابر دشمن خارجی متحد شدند. این جنگ اگرچه کوتاه بود، اما دستاورد بزرگی داشت: روشن شدن صفوف وطن‌دوستان از خائنین. در این میان، سکوت‌ها، مواضع دوپهلو و یا حتی […]

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و پنجم 04 تیر 1404

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و پنجم

“طعمه”، نامی بود که بعدها برای چهار ماهی انتخاب شد که در آن، هر لحظه‌اش انگار از دل جهنم بریده شده بود. مسعود رجوی، رهبر سازمان، سالی حداقل یک‌بار و گاهی چند بار ما را به جلساتی فرا می‌خواند. در خرداد تا تیر سال ۲۰۰۱، ما را به کمپ “بدیع‌زادگان” بردند تا در جلسات موسوم […]

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و چهارم 31 خرداد 1404

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و چهارم

در قسمت قبل امیر یغمایی از جزییات شرکت در عملیاتی می گوید که او را دگرگون کرده است. بعد از عملیاتی که در آن شرکت کرده بودم، زندگی‌ام غرق در اندوه و حالتی سورئال و گنگ شد که تمام روزمرگی‌هایم را تحت‌تأثیر قرار داده بود. پس از شلیک هفتاد و هفت موشک به سمت پایگاه‌هایمان، […]

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و سوم 27 خرداد 1404

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و سوم

در قسمت قبل امیر یغمایی از تصمیمی گفت که در پایگاه گرفته شد و اثری عمیق بر او گذاشت. در هر عملیات، یک “گروه پشتیبانی” وجود داشت. در عملیات‌هایی که در نزدیکی مرز انجام می‌شد، این گروه با عملیات‌چی‌ها تا “منطقه محرمه” یا همان (no mans land) میان ایران و عراق همراه می‌شد. آن‌جا یک […]

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و دوم 25 خرداد 1404

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و دوم

قرار است یکی از دردناک‌ترین خاطرات زندگیم رو، در چند بخش بنویسم. روایتی که هنوز ته وجودم زنده‌ست. هر بار که بهش فکر می‌کنم، چیزی درونم می‌لرزد. نوشتنش حالم را خراب می‌کند، ولی برای ثبتش، مجبورم بنویسمش. این خاطره، فقط یک خاطره نیست — تکه‌ای از روحم، زخمی که هنوز بسته نشد است. “یک انسان […]

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و یکم 25 خرداد 1404

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و یکم

گاهی یک نام، بیشتر از هزار تصویر در ذهن آدم حک می‌شود. برای من، آن نام «چیلات» بود. پایگاهی شبیه قلعه‌ای افسانه‌ای، نشسته بر سینه‌ مرز ایران؛ و روزی، میدان نبردی شد که زندگی‌ام را برای همیشه تغییر داد. شش ماه آتش و باروت پشت سرم بود، و در دل یکی از همان شب‌های دلهره‌آور، […]

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل 19 خرداد 1404

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل

در ژانویه‌ سال ۲۰۰۱، تمامی پایگاه‌های مجاهدین خلق برای شرکت در نشستی مشترک فراخوانده شدند. محل این نشست، پایگاهی در نزدیکی بغداد به نام «باقرزاده» بود؛ همان پایگاه خشک و بی‌روحی که پنج ماه پیش در آن جلسات ایدئولوژیک‌مان را با نسرین، جانشین فرمانده کل، برگزار کرده بودیم. جلساتی که تنها به فرزندان مجاهدین اختصاص […]

بازخوانی تاریخی سفر مسعود رجوی به بغداد در سال ۱۳۶۵ 19 خرداد 1404

بازخوانی تاریخی سفر مسعود رجوی به بغداد در سال ۱۳۶۵

چکیده: در سال ۱۳۶۵، مسعود رجوی، رهبر تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق، تحت فشارهای سیاسی و حقوقی در فرانسه، تصمیم به فرار از پاریس و پناه بردن به آغوش صدام حسین در بغداد گرفت؛ اقدامی که نه‌ تنها گسست کامل این تشکیلات از ادعاهای اولیه‌اش را نشان داد، بلکه آن را به ابزاری نظامی و اطلاعاتی […]

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت سی‌ و نهم 13 خرداد 1404

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت سی‌ و نهم

تابستان سال ۲۰۰۰ بود. ما، بچه‌های مجاهدین، بعد از هشت ماه دوری از هم، دوباره به هم رسیدیم. مقصد ما: یک پایگاه عظیم نظامی نزدیک بغداد، با نام کمپ باقرزاده. جایی که نه برای جنگ یا آموزش، که برای «نشست‌های ایدئولوژیک» ساخته شده بود. مکانی ایزوله، محصور در لایه‌های دفاعی ارتش عراق، از خاکریزهای بلند […]

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت سی‌ و هشتم 11 خرداد 1404

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت سی‌ و هشتم

چند ماهی از استقرارمان در پایگاه مرزی فائزه گذشته بود که یکی از دوره‌هایی که باید می‌گذرانیدم آغاز شد: «رزم گروه». این دوره ادامه‌ای بود بر «رزم انفرادی» که پایه‌ای‌ترین آموزش نظامی به شمار می‌رفت. در رزم انفرادی، بیشتر به بقا در بیابان می‌پرداختند؛ اینکه چطور در تنهایی زنده بمانی، با ستاره‌ها و قطب‌نما راه […]

بیانیه رسمی جمعی از اعضای جداشده از تشکیلات ورشکسته‌ی موسوم به مجاهدین 07 خرداد 1404

بیانیه رسمی جمعی از اعضای جداشده از تشکیلات ورشکسته‌ی موسوم به مجاهدین

ما جمعی از اعضای جداشده از تشکیلات تروریستی رجوی مقبور، با آگاهی از مسئولیت تاریخی خود در برابر مردم ایران و قربانیان جنایات این تشکیلات، بر خود فرض می‌دانیم که بار دیگر حقیقت را بی‌پرده بیان کنیم. آن تشکیلات تروریستی و وطن‌فروش که طی چند دهه‌ با عوام‌فریبی و خیانت، جان هزاران نفر را به […]

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت سی‌ و هفتم 06 خرداد 1404

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت سی‌ و هفتم

امیر یغمایی در قسمت قبل خاطراتش از سوء تغذیه خود چنین می گوید: تصویری از من گرفته شد، درحالی‌که با کلاشینکف روی یک زره‌پوش BMP-1 ایستاده بودم. در آن تصویر، لاغری شدیدی که دچارش شده بودم، کاملاً نمایان بود. در پایگاه مرزی، دویدن را به عادتی روزانه تبدیل کرده بودم. هر روز دور محوطه‌ پایگاه […]

blank
blank
blank