سلام به همراهان عزیز، پیرامون شصتمین سالگرد تأسیس سازمانی سخن میگوییم که روزی با شعار مبارزه با دیکتاتوری شاه آغاز شد، اما خیلی زود به یکی از بدنامترین و منفورترین گروههای تاریخ معاصر ایران تبدیل شد: سازمان موسوم به مجاهدین خلق یا همان تشکیلات تروریستی رجوی. این سازمان نه تنها هرگز در مسیر آزادی و […]
سلام به همراهان عزیز،
پیرامون شصتمین سالگرد تأسیس سازمانی سخن میگوییم که روزی با شعار مبارزه با دیکتاتوری شاه آغاز شد، اما خیلی زود به یکی از بدنامترین و منفورترین گروههای تاریخ معاصر ایران تبدیل شد: سازمان موسوم به مجاهدین خلق یا همان تشکیلات تروریستی رجوی.
این سازمان نه تنها هرگز در مسیر آزادی و استقلال ایران حرکت نکرد، بلکه کارنامهای پر از ترور، خشونت، خیانت و مزدوری برجای گذاشت. بیایید با هم مرور کنیم که چگونه یک گروه مدعی انقلابیگری، به ابزاری در دست دشمنان ایران بدل شد.
بخش اول: تاریخچهای از انحراف
مجاهدین خلق در سال ۱۳۴۴ پایهگذاری شد. اما خیلی زود اختلافات ایدئولوژیک، انشعابهای داخلی و سرکوب ساواک، آن را به گروهی پراکنده و سردرگم بدل کرد.
پس از انقلاب ۵۷، این سازمان در تلاش برای سهمخواهی از قدرت ناکام ماند و بهسرعت به رویارویی مسلحانه با جمهوری اسلامی روی آورد.
و بعد از سرنگونی دیکتاتوری پهلوی، تمرکز این تشکیلات تروریستی روی جمع آوری و دپو سلاح و مهمات و مواد منفجره، غارت بانکها و دزدی پول و هم چنین نیرو گیری و نفوذ دادن افراد با سابقه تشکیلاتی در ساختار حکومت نوپا اعم از نظامی و امنیتی تا سیاسی و غیره بوده است.
بخش دوم: سالهای سیاه تروریسم
دهه ۶۰، نقطه اوج جنایات تشکیلات نفاق:
انفجار حزب جمهوری و دفتر نخست وزیری و …..
بمبگذاریهای کور در معابر و اتوبوسها
حملات مرزی کشتار مرزبانان و ترور مردم عادی
اما اوج خیانت، همکاری مستقیم با صدام حسین در طول جنگ تحمیلی بود؛ جایی که مجاهدین، در سرکوب کردها و شیعیان عراق هم نقش ایفا کردند.
بخش سوم: عملیات موسوم به فروغ جاویدان (مرصاد)
در سال ۱۳۶۷، مسعود رجوی با اتکای کامل به ارتش صدام، خیال فتح چند روزه تهران را داشت. اما این عملیات با مقاومت مردمی و نیروهای نظامی ایران درهم شکست.
چندین هزار نفر از اعضای فریبخورده سازمان کشته شدند و رؤیای بازگشت نظامی مجاهدین برای همیشه پایان یافت. و سازمان استراتژی در عراق به طور مطلق شکست خورد.
بخش چهارم: فرقهگرایی و استبداد درونی
پشت ظاهر «اپوزیسیون سیاسی»، یک تشکیلات مافیایی وبسته و سرکوبگر پنهان شده است:
رهبری مادامالعمر مسعود و مریم قجر عضدانلو
ممنوعیت ازدواج و جداسازی خانوادهها
انتقال اجباری کودکان به کشورهای مختلف
شکنجه و سرکوب اعضای منتقد
اوج آن در سال 1373 در پادگان اشرف در عراق بوده است.
نشستهای شستوشوی مغزی برای حفظ وفاداری و اعمال دیکتاتوری وحشتناک در تشکیلات و بردین نفس همه تا جایی که برادر به خواهر و خانواده ها و صمیمی ترین دوستان به هم اعتماد نداشتند .
این ساختار فرقهای بارها توسط اعضای جداشده و نهادهای حقوق بشری افشا شده است.
بخش پنجم: مزدوری و وطنفروشی
بعد از سقوط صدام، سازمان پایگاه خود را از دست داد و برای بقا به لابیگری و مزدوری برای بیگانگان روی آورد:
همکاری اطلاعاتی با موساد
حمایتهای مالی عربستان
حضور در پروژههای آمریکا و اسرائیل علیه ایران
اجاره سیاستمداران بازنشستهای مانند مایک پنس . جان بولتون رودی جولیانی پاتریک کندی .موکیزی .ویدال کووادراس وووو دهها لابی پولی دیگر، با هزینههای گزاف
بخش ششم: نمایش رسوای بروکسل
در 15شهریور ، در بروکسل شاهد یک نمایش تکراری از تشکیلات تروریستی رجوی بودیم.
برای این نمایش بی محتوا در خیابان ، پناهجویان کمپهای اروپا را با وعده تور یکروزه، ساندویچ و پول توجیبی به محل کشاندند.
در کنار این سیاهیلشکر اجارهای، چند چهره بازنشسته و از کارافتاده سیاسی مثل مایک پنس با دریافت هزینههای نجومی به صحنه آورده شدند تا چند جمله آمادهشده علیه ایران بخوانند.
این نمایش نهتنها هیچ بازتاب مثبتی نداشت، بلکه بار دیگر ورشکستگی سیاسی و اجتماعی سازمان را به نمایش گذاشت. ترکیبی مضحک از پناهجویان بیخبر و لابیهای پولی، بهخوبی نشان میدهد که این تشکیلات مافیایی و جاسوس هیچ پایگاه مردمی ندارد و تنها با دلارهای خونآلود زنده نگه داشته شده است.
نتیجهگیری
۶۰ سال گذشت، و حاصل آن چیزی جز ترور، خشونت، خیانت و استبداد درونی نبود.
امروز نه مردم ایران این فرقه را آلترناتیو میدانند، نه حتی بخش عمدهای از اپوزیسیون خارج از کشور.
آنچه باقی مانده، یک سازمان ورشکسته و منزوی، اجارهای و بیآینده است که فقط با پول قدرتهای خارجی دوام آورده.
وقت آن رسیده که پرونده این سازمان بسته شود و صدای قربانیانش، چه در ایران و چه در درون همین تشکیلات، بلندتر شنیده شود.

