از تروریسم تا ژورنالیسم – قسمت اول
سخنگوی سابق شواری ملی مقاومت یا به تعبیر هافینگتن پست عضو”پارلمان در تبعید”، علی صفوی از فوریه ی سال 2010 تاکنون نوزده مقاله در این نشریه منتشر کرده است. پس از مطالعه ی دقیق این مقالات، درصدد بررسی نکات برجسته ی آن ها بر آمدم. نتیجه این که در همه ی مقالات به یک الگوی مشترک رسیدم: صفوی بی پرده و مستقیم از سازمان تروریست شناخته شده مجاهدین خلق حمایت می کند و سعی می کند اهداف این گروه را در مقالات خود پیش ببرد.
گواهی به یک حقیقت در رابطه با مجاهدین
رهبران گروههای فرقه ای ازخود تصویری در اذهان کادرهایشان بوجود می آورند که گویی جهان بخاطر آنان خلق شده و آنانند که پاسخ تمام سوالات تاریخ هستند و از اینرو از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند! در سازمان فرقه ای مجاهدین هم حقیقتا همینطور بود. یعنی در عمیقترین لایه های ذهن نیروها این بود که این مسعود و مریم هستند که از لحاظ صداقت و پاکی در منتهای تکامل قرار دارند و بهمین دلیل بایستی بمانند خداوند همیشه و در همه حال آنان راحاضر و ناظر عملکردهای خود داشته باشند.
اسیران اشرف تا دیر نشده بجنبید!
سازمان مجاهدین مانند تمامی گروههای فرقه ای توان تحمل کسی که ساز مخالفت بزند را نداشت و از هرگونه تلاشی برای خفه کردن او فروگذار نمیکرد.در سال 1368 که مهدی افتخاری به انقلاب خود ساخته رجوی نه گفت او را به مرگ تدریجی محکوم کردند. در هر نشستی حتی نشست های بزرگ او را سوژه و بطرز بی رحمانه ای تحقیر میکردند.آنچنان اورا تحت فشارهای روحی و روانی گذاشته بودند که بطور واقعی از حالت عادی خارج شده بود.
پیام تبریک بمناسبت آزادی خانم زهرا میر باقری از اسارتگاه اشرف
ساکنان اشرف سالیان سال است که تحت تاثیر تبلیغات بی امان سرکردگانشان هستند و کمترین اعتماد به نفسی ندارند. آنان گمان می کنند که با خروج از اشرف توان حل و فصل مسائل مالی و معیشتی خود را هم نخواهند داشت و بسیاری هستند خصوصا از بین زنان موجود در اشرف که از ترس مواجهه نشدن با این تضاد فکر خروج از آن مکان هم برایشان سخت است. چه رسد به اقدامی عملی! ولی شما با یک تصمیم درست خود را از آن مکان جهنمی نجات دادید و بهای آزادی خود را خود پرداخت کردید!
مجاهدین سازمانی انقلابی یا فرقه ای – قسمت هفتم
با بوجود آوردن بند همردیفی یکی را بعنوان همردیف مسئول اول معرفی کردند و صدها تن از زنان را هم بعنوان اعضاء شورای رهبری. تمام اینکارها و تمام این مانورها هم از این بابت بود که خودشان را از صحنه خطر بدور کنند. دوباره با خرج کردن از جان عزیزان مردم و دوباره با جلو انداختن فرزندان مردم ایران و به کشتن دادن آنها سعی بر حفظ خود داشتند. اکنون که به کارنامه سراسر خیانت و دروغ رجوی نگاه میکنیم بخوبی اینرا میبینیم که ایشان چیزی جز تباهی و سیاهی در چنته ندارد
نظرشما راجع به رجوی چیه؟
جناب رجوی در بین نیروها و کادرهای سازمان از خودش یک (پسرشجاعی) ساخته که پنداری آخر شهامت و فداکاریه! درصورتیکه اگر به کارنامه ایشان از روز نخست بنگریم نیک میبینیم که ایشان از همان اول هم هیچ مالی نبوده و همواره یکجورهایی سر و گوشش هم می جنبیده که البته ناگفته نماند ایشان فوق تخصص دم به تله ندادن و دست زدن به هر کاری برای بدر بردن خود از زیر تیغ را دارد! قبول ندارید عرض میکنم.
کارهای مجاهدین واقعا مسخرست!
این همه سال ازاین خیمه شب بازی ها براه انداختید خدا وکیلی آیا از نقطه صفر به نقطه یک رسیدید که لااقل خودتان دلتان خوش شود؟ یا مثل همیشه در تخیلات خود هستید که رژیم بزودی سرنگون میشود و ارتش آزادی ستان به فرماندهی مسعود رجوی در سپیده دمی رویایی و در یک هوای مدیترانه ای وارد میدان آزادی شده و مردم با گل به استقبال آنان می آیند! واقعا مسخرست!
مجاهدین سازمانی انقلابی یا فرقه ای – قسمت ششم
همانطور که بارها اشاره کرده ام رجوی حس و هوشیاری ضد انقلابی بسیار بالایی داشت. او برای اینکه امپراطوری خود ساخته خود را در راس سازمان بقول خودش آبندی کند دست به چنین کاری زد و اینچنین فیلی را هوا کرد. با روی کار آوردن زنان به راس امور، تمامی مسئولین قدیمی سازمان که همگی از مردان بودند و در نقاط کلیدی و تصمیم گیرنده قرار داشتند را کنار زد تا دیگر این افرادی که در سازمان جایگاهی دارند و حرفشان برش دارد در قدرت نباشند.
سی امین سی خرداد: سالگرد فروپاشی یک رؤیا
سی خرداد به واقع آغاز برهه ای تاریخی در سازمان بود که صدمات جبران ناپذیری به آن وارد کرد، سازمان به لحاظ سیاسی و اجتماعی کاملاً طرد شد و پایگاه های آن در میان مردم به طور کامل از میان رفت. واقعه سی خرداد درست هنگامی رخ داد که ایران درگیر جنگ تحمیل شده از سوی عراق بود و روزهای سختی در جبهه ها به رزمندگان ایرانی می گذشت. تصمیم رجوی برای اعلام قیام سی خرداد، خیانت آمیز ترین تصمیم ممکن بود.
مجاهدین سازمانی انقلابی یا فرقه ای؟ – قسمت پنجم
اساسا در تمامی گروههای فرقه ای رهبر مایل است که قدرت مطلق باشد.او هرگز نمیپذیرد که کسی باصطلاح موی دماغش باشد یا بخواهد حتی در کنارش بنشیند. در سازمان مجاهدین هم اینچنین بود. بارها از مریم شنیده بودم که میگفت: مسعود فقط بخدا پاسخگوست! و ادامه میداد که او به نقطه ای از کمال و نزدیکی بخدا رسیده که میتوان او را جانشین خدا بروی زمین بدانیم. او بمانند ائمه، معصوم و پاک است و هرکس شکی باو بکند پنداری به حقانیت خدا شک کرده است!
چرا سران مجاهدین اعضا را رها نمی کنند؟
با گذشت بیش از هشت سال از سرنگونی دیکتاتور عراق، صدام حسین، سران سازمان مجاهدین خلق کماکان اصرار بر حضور در اشرف دارند و اعضا را با زور و فشار در این قرارگاه نگه می دارند. آن ها با ساکنان قرارگاه اشرف همچون گروگانانی برخورد می کنند که اجازه ندارند با خانواده های متحصن خود در مقابل درب اشرف هرگونه تماس و دیداری داشته باشند چه رسد به خانواده هایی که در آن سوی مرز عراق در ایران چشم انتظار فرزندانشان هستند.
مجاهدین سازمانی انقلابی یا فرقه ای – قسمت چهارم
نوک پیکان حمله فرقه ها بروی خصوصیات انسانی افرادیست که جذب آنان شده اند. آنان در طول زمان و بآهستگی با شیوه و شگردهای مختلف، با آموزشهای گوناگون سعی برآن داشتند که هر آنچه در دنیای عادی ارزش و محترم است را در ذهن نیروی خود به ضد ارزش تبدیل نمایند! مغز شویی بمانند ساختن یک ساختمان است. بایستی هر روز با کار مستمر آجر به آجر روی هم نهاد تا نهایتا به یک ساختمان رسید. در سازمان مجاهدین و بقول رجوی که همیشه یاد آوری میکرد: اصلی ترین کار مسئولین ما کار ایدئولوژیک که اسم مستعار آن مغز شویی بود است.