به یاد آنها که در اسارت به اسارت برده شدند
26 مرداد سالگرد بازگشت آزادگان به خاک میهن است. مردان قبیله غیرت وشرف که از همان لحظه تجاوز دشمن بعثی به خاک میهن جان برکف نهاده وبرای دفاع از شرف وناموس سرزمین پدری بسوی مناطق اشغال شده درغرب وجنوب کشور شتافتند. درنقطه مقابل نیروهای هوادار فرقه مجاهدین با رهبری مسعود رجوی بمثابه ستون پنجم دشمن […]
روزی که موشک استراتژیک مریم دراشرف فرود امد
درجریان نشست های موسوم به بند”ر” ؛ مسعود رجوی در حضور هزاران نفر از اعضا ادعا کرد. ما با اعزام مریم یک موشک استراتژیکی به قلب بورواژی شلیک می کنیم.موشکی که بسا هزاران بار خطرناک تر و ویران کننده تر از بمب اتم است. ما درنظر داریم پوزه رژیم و بورژوازی ضدانقلابی را توامان به […]
روزی که از اسارتگاه فرقه مجاهدین خلق گریختم – قسمت دوم
خاطرات کاظم پورخفاجیان شنیدن کلمه اعدام و پیوستن به دشمن آن هم در زمان جنگ مرا به فکر فرو برد و باعث شد تا مدتی حرفی نزنم. ولی شرایط زندگی در اشرف و بخصوص ضوابط سخت و دست و پا گیر تشکیلاتی که فرد را ناگزیر به اطاعت بی چون و چرا می کرد و […]
چرا رجوی فرار اعضا را بالاترین مرز سرخ اعلام کرد
انشعاب و درخواست جدایی از بدیهی ترین حقوق هریک از اعضاء در درون هر سازمان و یاحزب سیاسی ست و در اساسنامه تمامی جریانات سیاسی پیش بینی شده است که هرگاه یک عضو و یاجریان ادامه فعالیت در سازمان و یا حزبش را مغایر اهداف و طرز تفکرش دید می تواند درخواست جدایی داده و […]
روزی که از اسارتگاه فرقه مجاهدین خلق گریختم – قسمت اول
خاطرات کاظم پورخفاجیان وقتی به یاد لحظاتی که مسئولین فرقه مجاهدین خلق من را از اردوگاه صلاح الدین ارتش عراق با وعده اعزام به ایران خارج کردند فکر می کنم دقیقا نمی دانم که چگونه و چرا به آن وعده ها اعتماد کردم! شاید هم تصمیم من ناشی از فشارها و شکنجه های روحی و […]
عبور از تنگه چهار زبر بعد از ۳۱ سال
31 سال پیش یعنی در دوم مرداد ماه سال 67 رجوی بر اساس تحلیل های غلطی که از اوضاع سیاسی، اجتماعی و نظامی ایران داشت مغرورانه به نیروهایش گفت تمامی شرایط برای سرنگونی وحاکمیت ما درایران فراهم شده بنابراین باید شهاب وار خودمان را به تهران برسانیم. ارتش صدام هم قول حمایت همه جانبه ازحرکت […]
داستان اعترافات ساختگی
در سالگرد عملیات معروف به دروغ جاویدان سیمای اختناق فرقه؛ اعضاء را به صحنه اورده بود تا بقول معروف از مقاومت وحماسه انها زیر شکنجه مصاحبه کنند. دو نفر از این زندانیان سابق خانم ها اعظم حیدری و هنگامه استاد حسن بودند. جالب اینجاست این خانم هایی که باساعت ها نشست های توجیهی والقاء مطالب […]
به شوق دیدار پدر به دام فرقه رجوی افتادم – قسمت سوم
خاطرات سید رضا لطیفی دوران حبس در زندان : پاسگاه ما را به دادگاه تحویل داد. قاضی ازما مدارک شناسایی خواست که من نداشتم. درنهایت گفت باید به جرم ورود غیر قانونی به زندان بروید. برادرم را به زندان لاندهی ومرا به زندان جنید در کراچی منتقل کردند.درزندان هرکس مجبور به بیگاری بود! عده ای […]
به شوق دیدار پدر به دام مجاهدین افتادم – قسمت دوم
خاطرات سید رضا لطیفی بعد از رسیدن به شهر کراچی تاج محمد ما را به هتلی در منطقه ای بنام “لی مارکت” برد و گفت فعلا اینجا استراحت کنید. ما بی صبرانه منتظر دیدار با پدر بودیم! بهرحال در انجا روز اول را استراحت کردیم و روز بعد به همراه تاج محمد برای خرید لباس […]
کشتند و به سوگ نشستند!
سیمای اختناق فرقه آزادی کش رجوی روز یکشنبه برنامه ای را تحت عنوان گرامیداشت شهدای فروغ جاویدان در مقر اشرف سه پخش نمود. که درجریان آن برخی از فرماندهان جانی این فرقه که خودشان درمنتهای بزدلی صحنه عملیات را ترک وصدها عضو نگون بخت را در دشت وتنگه وبیانهای کرند واسلام اباد وتنگه چهارزبر تنها […]
از چهارزبر تا اشرف سمفونی مرگ یاران – قسمت پایانی
حجم کشته ها بقدری بالا بود که برای دفن انها از کارگران سودانی استفاده شد. کارگران سودانی اجساد را از کامیونها و خودروهای ایفا و هینو پیاده می کردند و روی زمین می گذاشتند تا قبرهای انها اماده شود. بوی تعفن ناشی از سوختگی پیکر اعضا درفضا پیچیده بود. سوختگی ومتلاشی بودن اجساد حتی احساس […]
به شوق دیدار پدر به دام مجاهدین افتادم – قسمت اول
خاطرات سید رضا لطیفی درخانواده ما چهار فرزند پسر و یک دختر بودیم. پدرم بیشتر مواقع بیکار و شغل مشخصی نداشت. مادرم کار خیاطی می کرد تا مخارج خانواده را تامین کند. برهمین اساس ازلحاظ معیشتی اوضاع چندان مناسبی نداشتیم. ولی با این وجود در کنار هم روزگار می گذراندیم و اصلا تفکرات سیاسی نداشتیم. […]