تبریک به خلق و تسلیت به رجوی های تروریست
چه چیزی باعث این می شود که رجوی خبیث خبر دستگیری ریگی را که تاکنون باعث شهادت دهها نفر از مردم شریف سیستان و بلوچستان و هم چنین افراد بی گناهی شده اند که جرمشان فقط و فقط ایرانی بودن بوده است را این قدر بی مقدار و کم اهمیت جلوه دهد و هیچ موضع مشخصی تا به حال در رابطه با این موضوع نگیرد؟ راستی چرا فرقه و رهبری آن در چنین مقاطعه ای هرگز موضع گیری روشن و شفافی ندارند؟
پا فشاری و سماجت خانواده ها برای ملاقات با عزیزانشان
این پدر و مادران پیر از خودشان چه اشعه ای صادر می کنند که این گونه مجاهدان بی بدیل انقلاب تان را چون یخ آب نموده و بعضا بدون خدا حافظی و جمع کردن وسایل فردیش به دست پدر پیر چسبیده و مستقیم به تهران پرواز می نمایند؟! این چه انقلابی بود که فقط به درد داخل سیم خاردار های چند لایه اشرف کار آیی دارد و به محض خروج افراد از آن تاثیرات آن از اذهان اعضایت محو می شود و امروز برای ما قابل فهم است که این خانواده ها چه ضرری برای تشکیلات فرقه داشته است که آنرا کانون فساد می دانسته است.
رجوی دست به دامان چهارشنبه سوری
رجوی در کنج خلوت گاه خودش به دور از خلق و جامعه تحلیل های رنگارنگی داشته است که هر کدام در جا و نوع خودش بی نظیر!! بوده است و در یک کلام می توان گفت که تحلیل های رجوی غالبا بر روی اما و اگرها است که تا کنون نیز باعث مرگ هزاران نفر از اعضای فرقه و مردم ایران شده است. او یک روز در جنگ ایران و عراق تحلیل می کرد اگر حکومت ایران با عراق صلح کند کارش تمام است و سرنگون خواهد شد و چنین نشد. یک روز مسئله اغتشاشات بعد از انتخابات را دامن زدند که بله کار حکومت ایران تمام است و حتی این قدر حول شدند که مریم قجر پا به صحنه گذاشته و تاریخ برای سرنگونی حکومت ایران می دهد!!!
منطق رجوی: هر کس با من نیست علیه من است
رجوی با ممانعت از دیدار اسیران فرقه با خانواده هایشان باز هم برگ دیگری از فرقه گرایی و اندیشه فرقه ای را رو کرد. کاری که حتی در مخوف ترین زندان ها نیز کمتر دیده می شود.او نه تنها اجازه نداد اسیران گرفتار در اشرف از آن خارج شده و در بیرون از این زندان (حتی در فاصله چند ده یا چند صد متری از آن) با خانواده هایشان ملاقات کنند، بلکه با وقاحت تمام و طبق معمول همیشگی اش کلیه خانواده ها، دولت عراق، ارتش عراق، خبرنگاران و… را مزدور و دست نشانده وزارت اطلاعات و دولت ایران خواند.
بن بست رجوی و پایان خط انقلابی نمایی
رجوی در قسمت نهم از خاطره نویسی خود ابتدا با بیان اینکه جبهه خلق شامل کسانی است که با حکومت ایران مخالف باشند، برای عقب نشینی ها و غلط کردم گویی های بعدی خود زمینه سازی کرد و با بیان برخی قوانین مربوط به سلطنت، با توجه به اینکه مطمئن است مردم ایران سلطنت را برای همیشه به گور سپرده اند برای آنکه با سلطنت طلبان به نوائی برسد، یک رهنمود هم به سلطنت طلبان می دهد تا به آنها بفهماند که بهتر است بجای بیان صریح حمایت از سلطنت، ظاهر را حفظ کرده و همان محتوا را دنبال کنند.
هر کس علیه فرفه رجوی حرفی بزند، خائن است
رجوی سعی می کرد با حمایت تلویحی یا صریح از آقای موسوی او را در جبهه خودش بکشاند اما بعد از وقایع روز عاشورا و پیامدهای آن و موضعگیری های آقای موسوی علیه خودش و فرقه اش کف به دهان آورده و تمام آرزوهایش را بر باد رفته دید. او در حالیکه تا پیش از آن کمترین توهینی هم به آقای موسوی نمی کرد، شروع کرد به حمله و او را زیر ضرب گرفت و دق و دلی هایش را خالی کرد تا از این طریق از او انتقام بگیرد.هایتا از تمام حرفهایش این نتیجه را گرفت که هر کس علیه او، فرقه اش و اسارتگاه اشرف حرفی بزند، خائن است.
رجوی و دروغی دیگر
کافی است به این نکته توجه کنیم که رجوی بیش از 8 سال است ادعا می کند ایران به مرحله ساخت بمب اتمی نزدیک شده!!! و به زودی آنرا تولید خواهد کرد. اگر چند سال دیگر هم به اطلاعیه های او و فرقه اش نگاه کنید همین عبارت را خواهید دید، همانطور که از سال 60 او گفت که حکومت ایران در حال سرنگون شدن است و وارد مرحله سرنگونی شده و… و هنوز هم با گذشت نزدیک به سه دهه باز همان حرف را با رنگ دیگری به خورد افرادش داده
رجوی و درماندگی باز هم بیشتر
بنظر می رسد استراتژی جدید رجوی بعد از شکست خوردن تمام استراتژی های قبلی او اعم از «جنگ چریک شهری»، «زدن سر انگشتان رژیم»، «واحد های آزادیبخش» و آخرین آن یعنی «ارتش آزادیبخش» باشد. یعنی بعد از به کشتن دادن تعداد زیادی از نیروها و کشتن بسیاری از افراد در طرف مقابل و همکاری با صدام، تمام استراتژی هایش در گل نشستند و البته او هیچگاه و به هیچ کس پاسخ نداد که چرا چنین خطوطی را تعیین و چرا آن خطوط جواب نداشته و چرا آنها را تغییر داده است
رجوی و استراتژی سرنگونی با چاقو و قمه
بعد از افشاگری یکی از جدا شده ها، که نشان از به گل نشستن استراتژی جنگی رجوی داشت، رجوی سعی دارد دست به خون ریزی دیگری بزند و می توان به عمق فاجعه ای که در اشرف در حال وقوع می باشد پی برد. رجوی سعی دارد با تمام قوا اشرف را از دست ندهد در این راستا می خواهد با آموزش دادن به افراد خود بوسیله چاقو و قمه!!! و چیزهایی از این قبیل باز هم افراد ناآگاه خود را به کشتن بدهد
فراخوان رجوی یا فریب دوباره افکار عمومی
رجوی برای اینکه از قافله عقب نماند سعی کرده با شعار دادن و دادن خط و خطوط برای مردم ایران خودش را در صحنه نگه دارد ولی باید گفت رجوی مانند آن کسی است که او را به ده راه نمی دهند و او سراغ خانه کد خدا را می گیرد. مردم ایران به خوبی به چهره کثیف رجوی و فرقه اش پی بردند و میدانند که رجوی بعد از خیانت در جنگ عراق علیه ایران و ترور افراد بی گناه و غلطیدن به دامن امپریالیسم دیگر در ایران جایی ندارد
پیام ۳۰ دی رجوی دیکتاتور: هر نوع سوال ممنوع
رجوی میخواهد مدعی شود که در ایران نیروهای زیادی دارد که با سازمان در ارتباط هستند. ترفندی که سال ها برای فریب نیروها در اشرف و امیدوار نگه داشتن آنها و بزرگ جلوه دادن سازمان استفاده می کرد، یکی دیگر از ویژگی های کم نظیر رجوی این است که هیچگاه انتقادی را نسبت به خود وارد نمی بیند و از کسی نمی پذیرد و هر کس به او انتقادی داشته باشد و یا به نقد او بپردازد بلافاصله مزدور ایران و دشمن خلق خواهد شد.
پیام فرار و جدایی افراد از فرقه رجوی چیست؟
مگر درون فرقه چه می گذرد که این همه افراد با به جان خریدن خطرات و مشکلات در طی این سالیان حاضر به ماندن در آن نبوده و از آن فرار می کنند؟ مگر بسیاری از این افراد به اختیار خود به سمت این گروه جذب نشده بودند؟ پس بر آنان چه گذشته و چه بلایی در فرقه بر سر آنان می آورند که بسیاری از آنان نه تنها حاضر به ماندن در گروه نیستند بلکه آن چنان از سران فرقه وحشت دارند که در منتهی مخفی کاری اقدام به فرار از فرقه می کنند؟