سه شنبه, ۹ دی , ۱۴۰۴
نامه به محمد تقی محمدی از اسیران فرقه رجوی 27 شهریور 1386

نامه به محمد تقی محمدی از اسیران فرقه رجوی

به: محمدتقی محمدی (اهل گیلان) از: برادر بسمه تعالی خدمت برادر عزیزم جناب آقای محمد تقی محمدی سلام پس ا ز عرض سلام امیدوارم حالت خوب با شد و مثل سالهای گذشته که اینجا بودی وزندگی میکردی سالم وسرحال باشی ومن، برادر کو چک شما، از خداوند قادرو منان خواستار آن هستم که همیشه ودرهمه […]

زمانه را بی تو سپری کردن بسیار طاقت فرساست… 26 شهریور 1386

زمانه را بی تو سپری کردن بسیار طاقت فرساست…

زمانه را بی تو سپری کردن بسیار طاقت فرساست… به : محمدتقی یوسفی (اهل گیلان)از: پدربنام آنکه هستی از اوستسلام فرزند عزیزم ای که فرسنگها دوری و دلم همیشه همراه توست: تویی که نجوای شبانه ام هستی و یار لحظه های تنهاییم. زمانه را بی تو سپری کردن بسیار طاقت فرساست و جانکاه، آخر نبودنت […]

نامه پدر صادق خاوری به فرزند اسیرش در فرقه رجوی 24 شهریور 1386

نامه پدر صادق خاوری به فرزند اسیرش در فرقه رجوی

به: صادق خاوری (اهل گیلان) از: پدر « بسمه تعالی » خدمت فرزند عزیزم جناب آقای صادق خاوری سلام عرض می نمایم ، پس از تقدیم سلام، سلامتی وجود نازنینت را از درگاه پروردگار یگانه خواهان و خواستارم و امید آنرا دارم پیوسته ایام در زیر سایه خداوند متعال خوش و خرم بوده و از […]

خانواده ات برای دیدن روی تو لحظه شماری میکنند 22 شهریور 1386

خانواده ات برای دیدن روی تو لحظه شماری میکنند

حضور مهربان فرزند دلبندمان پسر خوب و عزیزمان اسماعیل رضائیان سلام علیکم نورچشم عزیزمان اسماعیل جان، خداوند رحمان و رحیم را هزاران بار شکر گذاریم که آنقدر به ما طول عمر و سلامتی عنایت فرمود تا خبر بسیار شادمان زنده بودن و تندرستی تو را بشنویم و نمیدانی که ما علی الخصوص مادر پیر و چشم به انتظار نشسته ات با شنیدن این خبر چه حالی پیدا کردیم،

پیام تسلیت به خانواده غلامپور 22 شهریور 1386

پیام تسلیت به خانواده غلامپور

در منتهای تأسف و تأثر مطلع شدیم خانم سکینه ابراهیم نژاد، مادر دو اسیر در بند فرقه رجوی، به نام های حسن و منوچهر غلام پور، بعد از سالیان انتظار و دوری و بی خبری از فرزندان دلبندش، دار فانی را وداع گفت. بدین مناسبت به تمامی اعضای گرامی خانواده غلام پور و همچنین به اسیران فوق الذکر، تسلیت گفته و برایشان طول عمر آرزو مند هستیم.

خانواده ات برای دیدن روی تو لحظه شماری میکنند… 22 شهریور 1386

خانواده ات برای دیدن روی تو لحظه شماری میکنند…

خانواده ات برای دیدن روی تو لحظه شماری میکنند… به: اسماعیل رضائیان (اهل گیلان)از: مادر و پدر بنام خداحضور مهربان فرزند دلبندمان پسر خوب و عزیزمان اسماعیل رضائیان سلام علیکمنورچشم عزیزمان اسماعیل جان، خداوند رحمان و رحیم را هزاران بار شکر گذاریم که آنقدر به ما طول عمر و سلامتی عنایت فرمود تا خبر بسیار […]

پیام تسلیت به خانواده غلام پور 22 شهریور 1386

پیام تسلیت به خانواده غلام پور

انا لله و انا الیه راجعون در منتهای تأسف و تأثر مطلع شدیم خانم سکینه ابراهیم نژاد، مادر دو اسیر در بند فرقه رجوی، به نام های حسن و منوچهر غلام پور، بعد از سالیان انتظار و دوری و بی خبری از فرزندان دلبندش، دار فانی را وداع گفت. بدین مناسبت به تمامی اعضای گرامی […]

آمدنت یعنی دوباره متولد شدن 15 شهریور 1386

آمدنت یعنی دوباره متولد شدن

سلام علی جان، منم زهرا، خواهر کوچک تو که حالا بزرگ شده، علی جان در این چندین و چند سال که تو از ما دور بودی یک لحظه از یادت غافل نبودیم لحظه به لحظه و در هرجا که بودیم و هستیم به یاد تو لحظه ها را سر می کردیم دلمان برای نگاه و صدایت خیلی دلتنگ است. غم نبود تو، انتظار دوری تو، خیلی سنگین است.

آمدنت یعنی دوباره متولد شدن… 15 شهریور 1386

آمدنت یعنی دوباره متولد شدن…

آمدنت یعنی دوباره متولد شدن… به: علی قلی زاده (اهل گیلان)بسم الله الرحمن الرحیماین نامه را به یاد برادر اسیرم می نویسم و به یاد تمام اسیرانی که در زندانهای صدام جنایتکار در زیر شکنجه هایش حتی بعضی از عزیزان شهد شیرین شهادت را چشیدند و به معشوقشان پیوستند.سلام علی جان ، منم زهرا ، […]

نامه به محمد محمودی یکی از اعضای در بند فرقه رجوی 12 شهریور 1386

نامه به محمد محمودی یکی از اعضای در بند فرقه رجوی

نامه به یکی از اعضای در بند فرقه رجوی به: محمد محمودی (اهل گیلان) از: آمنه به نام خداوندی که اگر حکم کند ما محکومیم با عرض سلام تقدیم به داداش دوست داشتنی ام. نمیدانم چه بنویسم و از کجا برایتان بگویم وقتی فکر میکنم که چگونه محمد رضای با استعداد و دوست داشتنی در […]

ای دل چه اندیشیدی در عذر این تقصیرها… 05 شهریور 1386

ای دل چه اندیشیدی در عذر این تقصیرها…

ای دل چه اندیشیدی در عذر این تقصیرها… به: اصغر بیاتی (اهل گیلان)بنام آنکه آدمی را به فضیلت عقل سزاوار گردانیددائی جان سلام. دائی! چه واژه غریبی. اما خودم را سرزنش نمیکنم. چون روزهای زیادی از پرده سالها گذشتند و هیچ غریبه یا آشنائی را نیافتم تا او را اینگونه خطاب کنم.به جز برگهای قهوه […]

زبان حالی از مادری پیر و خسته و داغدار… 28 مرداد 1386

زبان حالی از مادری پیر و خسته و داغدار…

زبان حالی از مادری پیر و خسته و داغدار… به: خسرو احمدپورلختکی (اهل گیلان)بسم الله الرحمن الرحمن الرحیمپس از عرض سلام ، سلامتی شما را از ایزد منان خواستاریم.زبان حالی از مادری پیر و خسته و داغدار ، مادری که 21 سال دوری فرزند دلبند خود را با بدترین سختی ها و مشکلات تجربه کرده […]

blank
blank
blank