تبعات لرزش و ریزش در اشرف
مقاومت و ایستادگی خانواده ها و والدین در برابر جنگ روانی رجوی نشان داد، دست رجوی برای آنها کاملا رو شده و تا محقق شدن مطالبات خود کینه توزی های رجوی را تحمل خواهند کرد. اما ظاهرا هر روز که از مقاومت خانواده ها در ورودی قرارگاه اشرف می گذرد، رجوی برگ های تازه ای از شقاوت و کینه توزی رو می کند. در تازه ترین حربه رجوی اینبار قلب و روح خانواده ها و والدین را نشانه رفته است.
چرا رجوی آموزش های سیاسی اش را معوق گذاشت؟
رجوی در پیام های قبلی اش اینگونه القا و توجیه می کند که دست زدن او به خشونت در واقع معلول عملکرد و رفتار حاکمیت با او بوده است. این در حالی است که رجوی تا قبل از شروع فاز به اصطلاح نظامی اش هیچ دلیل و منطق سیاسی محکمی در توجیه اقدامات خشونت بارش نداشت و جالب اینکه تمام دلایل رجوی در توجیه و تئوریزه کردن مشی مسلحانه اش متکی به واکنش های حاکمیت بعد از انفجارهای 7 تیر و 8 شهریور سال 1360 است.
حمایت مجاهدین از بقایای صدام، رویکرد اصولی یا فرصت طلبانه
با توجه به شیوه برخورد و استدلال های اینگونه رجوی و مجاهدین در تنظیم رابطه با بقایای سیستم های ضدخلقی ساقط شده، جای این سوال باقی است که حمایت آشکار مجاهدین و رجوی از بقایای حزب بعث و امثال صالح المطلک با کدام موازین و معیارهای ایدئولوژیک و سیاسی و همچنین عقلانی، عرفی و تاریخی سازگار است. آیا حمایت رجوی از امثال مطلک به معنی زیرپا گذاشتن اصول تلقی می شود؟
ممانعت رجوی ها از ملاقات اعضاء با خانواده، ادعا یا حقیقت
در بعضی اطلاعیه های فرمایشی که از سوی سازمان و با نام های جعلی از جمله حقوقدانان عراقی و الخ صادر شده، تاکید شده که حضور خانواده ها در اطراف اشرف باعث شکنجه و فشار روحی و روانی بر روی فرزندان خود می شوند. اینکه چطور حضور خانواده ای در نزدیکی اقامت فرزندش که به قصد دیدن او رفته، می تواند باعث شکنجه و آزار روانی و روحی بشود، این داعیه های روانکاوانه و رفتارشناسانه فقط در دستگاه رجوی قابل فهم و درک است و لاغیر.
تمکین و مدیحه سرایی، شاخص اول و آخر رجوی
می خواهیم به یک مورد قابل تاکید و اشاره از سوی رجوی و در همین پیام 30 دیماه اشاره کنیم که در نوع خود می تواند مصداق و ملاک خوبی باشد برای اثبات اینکه آقای رجوی اساسا کاری به این ندارند که منتقدین او چه کسانی هستند و از چه موضعی با او مخالفت می کنند، بلکه برای ایشان تنها ملاک و معیار فقط تمکین به او است
آینده و ثمره عالی تکامل رجوی
واقعیت مسیر خودش را طی کرده و اما رجوی با فرسنگ ها فاصله از این واقعیت در خیال و رویاهای خودش غرق بوده است و هر وقت هم تلاشی داشته برای این بوده که خودش را بر واقعیت تحمیل کند. رجوی هنوز یاد نگرفته انقلاب کردن ولو با هر استراتژی منسوخ شده و دِمُده شده ای با شعر و شعار و وعده و خیال پردازی و رویابافی های شبانه محقق نمی شود.
وقتی رجوی در مقام پاسخگویی بر می آید؟!
اگر اظهارات آقای ابریشم چی مورد تائید آقای رجوی نیست یا گمان بر تحریف، یا تغییر و یا هر ادعای دیگری دارند، می توانند بالکل آن را انکار کنند. در این صورت نگارنده اولین کسی خواهد بود که ادعای آقای رجوی را حمل بر صداقت ایشان خواهد نمود. اینها البته از باب مشت نمونه خروار از یک مثنوی درباره ظرفیت های نقدپذیری و پاسخگو بودن آقای رجوی است. اینکه ایشان مدام برای پاسخگویی ابهامات و سوالات آدرس خودشان را می دهند و بعد هم وعده سر خرمن می دهند، برای این است که فی المجلس این دست به نقدترین روش فرافکنی و فرار به جلو است
اهداف حداقلی رجوی در پیام ۳۰ دی ماه
محوری ترین هدفی که رجوی به خصوص از آخرین پیام خود در سی ماه دنبال می کند، القاء این معنی است که آن چهره ای که تا کنون از سازمان مجاهدین بجا مانده، یا در کتاب ها آمده، و یا در مورد سوال جامعه بین المللی قرار گرفته، و یا به هر طریقی حاصل شده، تحریف شده و خلاف واقع است و مسبب اصلی آن جمهوری اسلامی است. محوری ترین نقطه تقابل رجوی در این پیام پاک کردن صورت مسئله تروریسم بودن سازمان مجاهدین است.
آقای رجوی می خواهند صورت مسئله اصلی را پاک کنند!
هدف محوری رجوی در این مقطع این است که صورت مسئله اصلی را پاک کند چرا و چگونه در ادامه این مقالات به آن خواهم پرداخت. اتفاقا بخش دوم و مکمل اظهارات آقای رجوی دقیقا نشان می دهد که نگرانی و اضطراب و تشویش ایشان از چه جانب و سمتی است. در این خصوص هم به تناوب خواهم پرداخت. اما بدون شک نتیجه گیری و راه حل ایشان برای رفع این ابهامات و سوء تفاهم ها به همان اندازه غیر معقول و غیر منطقی است که ادعای اول ایشان مبنی بر اینکه در طی این سال ها هر چه از منابع مجاهدین را جمهوری اسلامی منتشر و انعکاس داده یا استناد به اثبات ادعاهایی قرار داده، یکسره تحریف شده است
توطئه، توهم توطئه یا راه حل استراتژیکی برای رجوی
واقعیت این است که توسل رجوی به این راه حل هم ریشه در خودبزرگ بینی متوهمانه و هم در احساس حقارت و خودکم بینی و هم واقعیت گریزی دارد. اما سوای اینها می توان تاکید کرد این رویکرد در پروسه گذر از آن دلایل مورد اشاره، به یک خط مشی کاملا استراتژیکی شده است. به یک راه حل فرافکنانه که به جای زحمت کشیدن برای جستجوی شکست ها و عقب ماندگی های ایدئولوژیکی، سیاسی و استراتژیکی، و حقیقت به مفهوم راه گشایانه، سر راست می رود سراغ یک دشمن خیالی و با آسمان و ریسمان کردن همه دنیا را با او پیوند می دهد
قرارگاه رجوی برای خودزنی و تهاجم نهایی آماده می شود
آنچه در پی آمد اظهارات آخرین عضو متواری از قرارگاه اشرف در خصوص اقدامات به اصطلاح تدافعی ساکنین اشرف در مقابل نیروهایی است که مسئولیت مستقیم آنها تخلیه قرارگاه اشرف و انتقال ساکنین آن به بغداد یا هر نقطه فرضی دیگر است. اظهارات علیرضا فتاحیان عضو جداشده و متواری از اشرف بیش از همیشه باعث خشم و غضب مجاهدین گردید، از این رو که توضیحات و افشاگری های او در این شرایط و در وضعیتی که تمرکز عمده رجوی و حامیان او بر جلب ترحم افکار عمومی و همچنین مظلوم نمایی متمرکز است، می تواند بخشی از ابعاد آن فاجعه مورد تاکید رجوی را بر ملا کند.
رجوی غاصب قوت لایموت مردم محروم عراق
در زمان صدام به دلیل تسلط و حاکمیت غاصبانه و بی چون و چرای صدام امکان بازپس گیری این زمین ها توسط مالکین اصلی اش وجود نداشت، اینک با تغییر اوضاع شرایطی فراهم شده تا زارعین و مالکین اصلی این زمین ها که عمدتا اقشار محروم و متکی به همین زمین ها هستند به فکر احیای حقوق و اموال یغما شده خود افتاده اند. اما بر سر احیای این حقوق ضایع شده کماکان همان مجاهدین مورد حمایت صدام مانع اصلی به شمار می روند.