ضرورت بازنگری مناسبات جنسی رهبری فرقه مجاهدین به بهانه اظهارات بنی صدر

ازدواج و طلاق مسعود رجوی با فیروزه دختر ابوالحسن بنی صدر یکی از موضوعاتی است که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است. این در حالی است که اهمیت موضوع به دلایل زیادی از جمله تلاقی طلاق فیروزه با ازدواج به اصطلاح ایدئولوژیک رجوی با مریم عضدانلو و همچنین ارتباط این ازدواج با انقلاب ایدئولوژیک و گمانه زنی و افشاگری ها درباره روابط پنهان رجوی با مریم عضدانلو، بسیار حائز اهمیت هستند. در این رابطه تاکنون فقط شاهد اظهاراتی از جانب ابوالحسن بنی صدر و اظهارات پراکنده ای از سوی برخی اعضای جداشده سازمان بوده ایم. این در حالی است که طلاق فیروزه درست در جریان اعلام انقلاب ایدئولوژیک و بلافاصله اعلام ازدواج رجوی با مریم عضدانلو کاملاً تحت الشعاع این دو خبر قرار گرفت و تنها یک اطلاعیه کوتاه در نشریه مجاهد طلاق فیروزه را بدون هیچ توضیحی اعلام کرد. از آن تاریخ تاکنون فیروزه بنی صدر تنها یک بار و در ملاقات با خانم بتول سلطانی اشاراتی درباره روابط اش با مسعود رجوی و همچنین تمایلات قدرت طلبانه او بیان کرده است. این اظهارات هر چند برخی خصوصیات فردی و تمایلات رجوی را مورد تأکید قرار می دهد، اما افشاگری غافلگیرکننده و حتی برای برخی ناباورانه خانم سلطانی در خصوص روابط جنسی مسعود رجوی با اعضای شورای رهبری صحبت های فیروزه بنی صدر را کاملاً تحت الشعاع قرار داد. واقع امر این است که سکوت خانم بنی صدر در طی این سالها و در خصوص روابط اش با رجوی و دلایل جدایی و مسائل بعد از این طلاق برای بسیاری و از جمله نگارنده سؤال برانگیز است. دلیل این سکوت و انفعال شاید برخی محذوریت ها و سرخوردگی های ناشی از این موضوع و تبعات این افشاگری ها باشد، اما مسلماً به دلیل نقشی که فیروزه در زندگی خصوصی رجوی داشته و بخصوص چند و چون روابط رجوی با مریم عضدانلو و حداقل روشن شدن اذهان و بیشتر در جهت مکتوب کردن یکی از سرفصل های چالش برانگیز سازمان چندان معقولانه به نظر نمی رسد، مگر اینکه بپذیریم توافقات تعریف ناشده ای در خصوص این سکوت بعمل آمده باشد. با چنین فرضی نیز اظهارات اخیر ابوالحسن بنی صدر در رابطه با موضوع مسائل جنسی این احتمال را نیز منتفی می کند، و لاجرم برای این سکوت باید به دنبال دلایلی گشت که بدیهی ترین آن می تواند ترس فیروزه از انتقام گیری رجوی باشد. اما در رابطه با افشاگری ها و اظهارات خانم سلطانی باید تأکید کرد آنگونه که باید و شاید به آن پرداخته نشد. شاید یکی از دلایل این امر رعایت ملاحظات اخلاقی و انسانی در جهت شأن و آبروی کسانی باشد که کماکان در دستگاه رجوی و در چنبره استثمار جنسی او گرفتار هستند. از سوی دیگر شوک این افشاگری ها بیشتر از اینکه باعث کنجکاوی و پرس و جوی بیشتر شود، مخاطبان و منتقدین بیرونی رجوی را در گیجی و بهت فرو برد و به دلایلی که شاید هرکس برای خودش اهمیت دارد، موضوع در حد همان اظهارات خانم سلطانی و چند مقاله مرتبط با جنسیت و فرقه باقی ماند. اما اخیراً ابوالحسن بنی صدر در گفتگو با سایت قلم (محمدحسین سبحانی) بار دیگر در رابطه با ازدواج فیروزه با مسعود و در بخش دیگری در خصوص مسائل جنسی و سکس در فرقه رجوی اظهاراتی بیان نموده که در نوع خود تازه و بدیع است. بخش نخست اظهارات او در رابطه با ازدواج فیروزه و رجوی واگویه همان سخنانی است که بنی صدر سالها پیش بیان کرده است از جمله در رابطه با موضوع ازدواج که گفته: "اولاً من با آن ازدواج به عنوان پدرمخالف بودم و علی الاصول ازدواج سیاسی مخالف بودم. و اینکه ازدواج وسیله رابطه سیاسی باشد. اما دختر من به استقلال و به آزادی اعتقاد داشت و در کار رشد بود. این آقا(رجوی) با او مفصل صحبت کرده بود. او هم پذیرفته بود، بر این میزان که مهر او استقلال، آزادی و دوستی ملی باشد. و این اختیار که هرگاه آقای رجوی عملی در نقض استقلال ایران یا در نقض آزادی انسان یا در نقض صلح ملی انجام بدهد او اختیار دارد جدا بشود." بنی صدر همچنین درباره طلاق فیروزه به دلایلی کم و بیش شبیه آنچه نقل قول شده اشاره و گفته است: " این ادامه داشت تا یک شبی دختر من گریان تلفن کرد و گفت که این آقا می خواهد برود بغداد و به من می گوید تکلیفت را معین کن. با من می آیی یا اینکه جدا می شوی؟ گفتم شما چرا گریه می کنید؟ شما با او بر یک اصولی ازدواج کردید شما می خواهید آن اصول را نقض بکنی با او بروی بغداد؟ یا نمی خواهید؟ گفت نه نمی خواهم. گفتم خیلی خوب همین الان سوار شو بیا فردا هم می روی به شهرداری یا هر جایی که این آقای شوهر را طلاق می دهید و با اختیاری که داری طلاق می گیری و تمام می شود و این آقا می رود پی کارش، و او همین کار را انجام داد." اما بخش دوم صحبت های ایشان که می توان تازه ترین اظهارات در رابطه با موضوع سکس و رجوی و فرقه تلقی شود، حائز اهمیت و در راستای اظهارات خانم سلطانی می تواند زمینه های تئوریک و روحی، روانی این تمایلات را مورد تأکید قرار بدهد. در این رابطه بنی صدر ضمن یادآوری افشاگری های جنسی رجوی توسط خانم بتول سلطانی، به رابطه سکس، قدرت طلبی با اضمحلال و فروپاشی قدرت و نظام های توتالیتاریستی پرداخته و با اشاره به نمونه های تاریخی، زمینه های روانی و شخصیتی را در این رویکردها مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داده است. از آنجا که ایشان تأکید کرده در این زمینه کتاب مستقلی تحریر نموده امید است پس از آن انفعال و سکوت ناخواسته و بنا به اهمیت موضوع انگیزه لازم برای غنی بخشیدن به این بحث در نزد علاقمندان ایجاد شود. آقای بنی صدر در بخشی از صحبت های خود با اشاره به نمونه های تاریخی و رابطه دیالکتیکی فروپاشی قدرت ها با سکس و بخصوص در گروه های فرقه ای گفته است: "این بریدگی از دنیای واقعی و زندانی شدن در دنیای ذهنی نیاز به اینگونه روابط را تشدید می کند و گرنه جنون می آورد. باید با واقعیتی اتصال پیدا کند، آن واقعیتی که می تواند او را ارضا کند این است که بتواند بگوید من یک فرقه ای درست کردم که زن و مرد این فرقه فدایی من هستند. گفتم از هم جدا شوید، جدا شدند. گفتم یا باید فقط سازمان و رهبری اش را دوست داشته باشید یا غیر از آن را انتخاب کنید، مرا انتخاب کردند. فرض کنیم خدایی نکرده این حرف صحیح باشد و این همخوابگی ها هم انجام گرفته باشد، بنابراین او با تنها واقعیتی که در این فرقه ارتباط دارد همین است، غیر از این هیچی نیست. چون دست اش از هر کاری کوتاه است…. این آدم (رجوی) هر لحظه که فکر واقعیت به ذهن اش می آید، برایش رنج آور می شود. بخواهد از این واقعیت بگریزد ناچار است به آن دنیای ذهنی پناه ببرد و در آنجا خود را گم کند این سرنوشت آدم هایی است نظیر رجوی." اظهارات آقای ابوالحسن صدر درباره مناسبات جنسی در بین رهبران فرقه ها و دلایل آن، می تواند مطلع و باب تازه ای در موضوع بازنگری به زندگی شخصی رجوی و نقش سکس در تلاطمات شخصیتی و روانی او باز کند و با توجه به افشاگری های خانم بتول سلطانی که بعضاً باعث بهت و غافلگیری بسیاری گردیده، موضوع از زاویه تازه ای مورد بررسی قرار گیرد. چنین رویکردی از سوی پژوهشگران سوای جنبه های افشاگرایانه، فی النفسه یک موضوع جدی و تبارشناسانه است که همچون موضوع فرقه ها می تواند بصورت کاملاً آکادمیک حداقل گوشه هایی از مناسبات و روابط جنسی – فرقه ای را مورد تحقیق قرار بدهد. هر چند این موضوع و چنانچه اشاره شد ناخواسته تابو شده باشد، اما شکستن این تابو را دقیقاً باید در راستا و هدف تقویت همان بنیان های اخلاقی تلقی و هزینه چنین تابوشکنی ها را به خاطر روشنگری و شفاف سازی و نجات قربانیات فرقه رجوی و بخصوص زنان اسیر در راستای رهایی شان از وحشیانه ترین نوع استثمار یعنی بهره کشی جنسی با جان و دل تقبل کرد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا