دستگیری مریم قجر و خودسوزی اعضا به دستور مسئولین فرقه

در یکی از روزهای آخر خرداد سال 82 بود ما تازه از پایگاه علوی به اشرف آمده بودیم دیگر نه سلاحی داشتیم و نه امیدی برای سرنگونی. همه افراد فضای گرفته ای داشتند که بالاخره تکلیف مان چه می شود آیا همانند سال 67 خواهد بود و دوباره در اشرف ماندنی شدیم و باز هم باید منتظر حادثه ای باشیم تا شاید دوباره فرصتی برای سرنگونی پیش بیاید با این حال دل مان خوش بود که حداقل مسعود و مریم در کنارمان هستند. بعد از مدتی متوجه شدیم که سئوال کردن در مورد این دو نفر مرز سرخ محسوب شده و نباید حتی سئوال کنیم که آنها کجا هستند. فضای بسیار سنگینی بر اشرف حکمفرما بود و همه افراد متناقض از اینکه قرار بوده عاشورا گونه به سمت ایران برویم حال که آمریکا ما را خلع سلاح کرده دیگر چگونه می خواهیم سرنگونی را محقق کنیم. چرا مسعود دستور عقب نشینی داده و هزاران سئوال بی جواب دیگر.
تا اینکه در یک روز برای فرار از این سئوالات برای آرامش به استخر شنا اشرف رفته بودم در آنجا با یکی از دوستان هم محفلی برخورد کردم وی گفت که رادیو بی بی سی در بخش انگلیسی عنوان کرده (البته گوش کردن به رادیو در مناسبات ممنوع می باشد و باید بطور مخفیانه گوش کرد) که مریم به همراه تعدادی دیگر از کسانی که به فرانسه گریخته بودند توسط پلیس فرانسه دستگیر شدند این خبر مانند بمب در قرارگاه ترکید و همه متوجه شدند. مسئولین دیدند که نمی توانند خبر را مخفی نگهدارند برای همه نشست گذاشته و سعی کردند که دست بالا را گرفته و عنوان کردند باید برای مریم در فرانسه کاری کنیم. به بچه ها که هنوز از شوک بازگشت به اشرف و خلع سلاح در نیامده بودند ضربه بعدی وارد شد و آن هم دستگیری مریم و لو رفتن وی و اینکه او به فرانسه گریخته بود، و همه می گفتند که مریم قرار بود جلودار ارتش در امر سرنگونی باشد او حالا در فرانسه چکار می کند. وی ما را در زیر بمباران رها کرده و اکنون در فرانسه جا خوش کرده است. اکنون دلمان را به چی خوش کنیم و رهبران سازمان ابتدا به فکر جان خودشان می باشند. و اگر او را به ایران استرداد کنند ما باید چکار کنیم. از طرف دیگر پیش خودمان حرف می زدیم که اگر به ایران استرداد کنند حداقل این داستان تمام می شود و ما می توانیم زندگی جدیدی را آغاز کنیم و داستان پوشالی سرنگونی رجوی فریبکار برای همیشه جمع می شود.
مسئولین فرقه که شرایط را بسیار خطرناک می دیدند با برگزاری نشست های مختلف و خسته کننده برای بچه ها به فکر این افتادند که چگونه باید به مریم کمک کنند. مسئولین باند رجوی که کاسه داغتر از آش بودند با شلوغ کاری سکان این داستان را به عهده گرفته و تزهای مختلف و خنده داری می دادند مبنی بر اینکه باید به منافع فرانسه ضربه بزنیم، باید به بغداد برویم و عملیات خودسوزی انجام دهیم و… با این شلوغ بازی که البته خط سران فرقه بوده قرار بر این شد که همه بچه ها درخواست خود سوزی بنویسند. تا جلوی این تنش را بگیرند و اینکه کسی دیگر سئوال نکند که چرا مریم به فرانسه گریخته است.
با تعدادی از نفرات بعدا که با آنها صحبت می کردم می گفتند ما برای رهایی از فشار مسئولین درخواست نوشتیم ولی کی حاضر است که برای فردی که از مبارزه دررفته و ما را در زیر بمباران تنها گذاشته و به فرانسه گریخته خود را برای او بسوزاند.
در صورتی که مریم برای عوامفریبی مدعی می شود که این عمل اصلا تشکیلاتی نبوده و خود نفرات خودسرانه این کار را انجام دادند. بعدا بدهکار سازمان شدیم که چرا وی را به جای اینکه به تهران ببریم او را به فرانسه پست کردیم.
البته ناگفته نماند بعدا متوجه شدیم که تعدادی از اعضای فریب خورده فرقه در اروپا به دستور مریم جلاد خودسوزی نمودند که دو نفر از زنان در این فاجعه جان خود را از دست داده و تعدادی دیگر به درد جانکاهی دچار شدند از جمله می توان به حمید عرفا اشاره کرد که پس از دهها عمل جراحی هنوز درمان نشده و سازمان بعد از استفاده، وی را به حال خود رها کرده است.
وقتی با بچه ها صحبت می کردیم می گفتیم که وقتی مریم از زندان آزاد شود دیگر کسی جلو دارش نیست و این را خرج خواهد کرد که مدتی در زندان های فرانسه که البته بقول مسعود هتل می باشد بوده است و اکنون هنوز هم این را خرج می کند حتما یادش رفته که نفراتی که در زندان سازمان بودند چه بلایی به سرشان می آورده است.
اکنون مریم که در فرانسه جا خوش کرده دیگر یادش رفته که در نشست های باقرزاده دم از حرکت عاشورا گونه می زد مطمئنا او درست می گفت حرکت عاشورا گونه وی به سمت فرانسه و قرار گرفتن در کنار نمایند گان از دور خارج شده غربی بوده است. موقعی که نیروهای شما در زیر بمباران قرار داشتند شما خانم مریم قجر کجا بودید که اکنون بعد از به کشتن دادن اعضای فریب خورده خود شعار اشرف نشان سر می دهید و اگر ذره ای برای گفته های خود ارزش قائل هستید بفرمائید اشرف و در کنار رزمندگان اشرف نشان!!! تا قدری سختی مبارزه را در کنار آنان بچشید.
هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا