روز آزادی اسیران اشرف نزدیک است

رجوی هرگاه که نمی توانست بطور منطقی و با استدلال نیروهای خود را برای پیشبرد مقاصد خود قانع کند در دوران صدام که پشتش به او و به حمایتهای بی دریغ تنها دوست و متحدش گرم بود با استفاده از زور و بقول خودش با مشت آهنین کارش را پیش میبرد. اما الان که دیگر دوست و متحدی ندارد که از او پشتیبانی کند رو به بازی با احساسات نیروهای خود آورده است و با صحبتهای آتشین و هارت و پورت کردنهای آبکی سعی بر برانگیختن احساسات آنان و پیشبرد مقاصد خود دارد! برای کسی مثل من که سالیان زیادی را در آن جهنم رجوی ساخته سپری کرده ام و با شگردهای این دجال بزرگ بخوبی آشنا هستم این گونه شیوه ها لو رفته و رنگ باخته است! ولی از حق نگذریم رجوی در گول زدن آدمها و در خام کردنشان در حد دکترا یا بالاتر تخصص دارد! اخیرا شنیدم که ایشان سر از خاک بیرون آورده است و پیامی البته صوتی به نیروهای گروگان گرفته شده در اشرف داده که نصر و من ا… و فتح قریب و پیروزی مبارک و از این چرت و پرتهای همیشگی که دیدید ارتش مریم بالاخره پیروز شد و افعی کبوتر نمی زاید و جنگ صد برابر و خلاصه دوباره نیروهای بدنه سازمان هستند که قرار است بهاء ماجراجویی و طمع به قدرت رسیدن این آقا را بپردازند! بیاد ضرب المثلی افتادم که طرف نان خوردن نداشت یکی ازش پرسید طلا نمیخری؟! حالا آقای رجوی این بندگان خدا که نزدیک به سی سال است که در بیابانهای عراق سرگردان و بلا تکلیف مانده اند بدنبال آزادی از دست تو هستند اینک تو از کدام پیروزی یا کدام جنگ صد برابرحرف میزنی؟ این بندگان خدا از بس که در طی سالیان سرخورده شده اند دیگر حال جمع و جور کردن خودشان را هم ندارند بعد تو از جنگ و دعوا حرف میزنی؟! بقول هنرپیشه معروف سینما قبل از انقلاب 57 در فیلم گوزنها که گفت: انگاری حالیت نیس! دستم به سرم نمیرسه و…
اگر جنابعالی در شهرتان شیپور از سر گشاد میزدی و صدایی هم میشنیدی باور بفرما که آن صدا از شیپور نبوده از خودت بوده است! نگاهی به وضعیت سازمان، نیروها و خودت بکن! چه کردی با بقول خودت آنچه حنیف نژاد بتو واگذار کرد و سینه جلو گلوله رژیم ستم شاهی سپر کرد؟ چه از سازمان باقی گذاشتی با ندانم کاریهایت با دروغ گفتن هایت با تشنه به قدرت رسیدن بودنت با به دامن هر کس و نا کس افتادن برای برخورداری از گوشه چشمی یا اندکی حمایت؟! تو کارت بجایی رسیده که حتی جرات دادن یک پیام ویدئویی به نیروهایت نداری که مبادا یکوقت چیزی لو برود و گیر بیفتی! حال نمیدانم این از سر شرم و خجالت است یا از ترس، اینرا دیگر خودت بگو!
زمانی بود که هرکس قصد دریافت پناهندگی سیاسی از کشورهای اروپایی یا امریکایی را داشت از عنوان مجاهد استفاده میکرد. اکنون تو با گند کاریهایت کاری کردی که هیچ کشوری حتی یکنفر از نیروهای شش دنگ مجاهدت را پذیرش نمیکند. و این دلیلی ندارد جز اینکه تو خراب کردی. تو مسیر را اشتباه رفتی. تو در حد و اندازه های یک رهبر سیاسی که هیچ حتی یک پدر خانواده هم نبودی که اگر می بودی زن و فرزند شیر خوارت را در آن شرایط سال 60 در تهران رها نمیکردی و خود به فرانسه فرار نمیکردی!.تو خودت اسم رهبرعقیدتی را بروی خودت گذاشتی و از همه خواستی که به تو امضاء خون و نفس بدهند. تو خودت را از مردم و از خواسته های آنان جدا کردی. تو سرنوشت خودت و سازمان و تمام نیروهای فریب خورده ات را با دیکتاتوری چون صدام گره زدی. و این اشتباه یک اشتباه ساده نبود. این اشتباه فقط یک اشتباه محاسباتی ساده نبود. تو ماهیتت بمانند صدام بود. چون تو مثل صدام دیکتاتور و تشنه قدرت بودی و هرگز به اندازه خودت قانع نشدی و بهای اینکار ننگینت را هم با خون فرزندان فریب خورده مردم ایران پرداختی! چه آنان که در جنگ رو در رو مقابل تو از بین رفتند و چه آنانی که تحت فرماندهی تو بودند و از بین رفتند! اکنون هم بمانند تکه گوشتی گند کرده بوی تعفن میدهی و حتی نزدیکترین نیروهایت هم از بودن و ماندن در کنار تو فراری شده اند. اینست عاقبت خودخواهی محض!اینست عاقبت جدایی از مردم و بازی با احساسات جوانان پرشوری که با نیت صاف و پاک بتو روی آوردند و تو با ناجوانمردی به آنان خیانت کردی!
باقری

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا