در لیبرتی چه می گذرد

این روزها در کمپ لیبرتی حتما غوغائی است , چون عده ای دارند روزشماری می کنند که سریع تر کارشان تمام شود و کشور مطبوع ومورد علاقه شان آنها را بپذیرد و عده ای خواهان بازگشت به وطن و عده ای هم وفادار و غلام حلقه به گوش رجوی هستند و انتظار می کشند این شرایط بیشتر طول بکشد و هم حیطه مسئولیت دستورهای بی چون و چرا و دست بازی در این کمپ را داشته باشند و افراد را بیشتر کنترل کنند.
ولی آنچه که به مسئولین سازمان برمی گردد می خواهند این پروسه طولانی تر شود و تمایل دارند به شیوه های مختلف که شده سر افراد را گرم کنند و یا مرز سرخ جدیدی را ایجاد کنند. اما افراد ساده لوح فکر می کردند با خارج شدن از لیست دیگر همه چیز تمام است و انگار که درب کمپ باز می شود و به آقایان اجازه داده و گفته می شود لطفا بفرمائید تصمیم با شما و برای آن لحظه شماری می کردند ولی اینها بیشتر شبیه خواب و خیال و رویا هست.
در همین رابطه باید گفت تا حال هیچ کشوری حاضر به پذیرش آنها نشده.البته مسئولین که خیلی دوست دارند کمپ لیبرتی هم تبدیل به اشرف شود.اما دیگر تمام شد باید گفت از عرش به پائین آمدید.از آن دژ مستحکم و نقطه تحریک آدمها بیرون رانده شدید و همه چیزتان گرفته شد سنگری که بتوانید افراد را وادار به اطاعت کور کورانه کنید و زیر فشار قرار بدهید فرو ریخت.
حقیقتا زندگی در بنگال فرقی با زندان ندارد چیزی که مهم است استقرار مسئولین است و هر آنچه که بخواهند فراهم است حالا افراد معمولی اگر هشت نفر هم داخل کانکس دو نفره باشند مشکلی ندارد. این روزها چوب تاراج به اموال هم زده شده و سریعا دارند اجناس را تبدیل به پول می کنند, بیچاره سطوح پائین که تمام زحمتها و عرق ریختن برای آنها بوده سرشان بی کلاه می ماند.
هیچ گاه سازمان دلش برای افراد نسوخته و نمی سوزد و همیشه دنبال منافع خودشان بوده اند و افراد را به خاطر اینکه نباید کسی ذهنش رو به بالا و مسئولین باز شود به سکوت وادار کردند و این را مرز سرخ برای سایرین گذاشتند و در حال حاضر هم با نشست ها و بحث های بیهوده و کار تراشیهای مسخره افراد را به بازی می گیرند و الا مگر پول کم دارند که با برانکارد شن جابجا کنند و باید به مسئولین سازمان گفت بد بخت آین آدمها که شما هرآنچه گفتید و هر آهنگی که زدید آنها هم شما را همراهی کردند ولی مطمئن باشید دیر نیست که همان لیبرتی روی سرتان خراب شود و آدمها از شنیدن کلمه مرز سرخ و خائن و بریده حالشان بهم بخورد وحال آنکه خود شما را خائن اصلی تلقی کنند.

منبع

یک دیدگاه

  1. خانم سلطانی آیا شما خاطراتی هم از خود منتشر کرده اید…یا آیا قصد انتشار خاطرات دارید؟
    به نظر من انتشار خاطرات مکتوب از طرف شما می تونه موجب درک بیشتر مردم با دردها و رنج های بیست ساله شما و اطلاع از جنایات مسعود و مریم رجوی بشه.
    من تعجب کردم که جدا شده ای مثل شما که جزو شورای رهبری سازمان هم بودید و الان جزو فعال ترین افراد ضد مجاهدین هستید یه صفحه در ویکی پدیا به نام شما وجود ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا