سخنرانی خانم نسرین ابراهیمی در سمینار آغاز بکار انجمن زنان ایران

تشکر می کنم از همه شما که تشریف آوردید در واقع ما از انجمنی که تشکیل دادیم 2 هدف را دنبال می کنیم یکی اینکه: کمک به زنان اسیر داخل فرقه رجوی و دوم اینکه بتونیم پیامی را به زنان داخل ایران برسونیم. که پیاممان برای زنهای داخل ایران با افشاگری و معرفی هر چه بیشتر فرقه هستش , که بتونند فرقه ای را بشناسند که در حقیقت سالهاست کسی از حقایق داخل آن به دلیل بسته بودنش خبری ندارد و هر چه هست تبلیغات دروغین فرقه است. در نتیجه فکر می کنم یکی از کارهای ما این هست که بتونیم این افشاگری را به خوبی انجام بدهیم و زنان کشورمان از تجربیات ما استفاده کنند و گرفتار این فرقه نشوند و گول تبلیغات دروغین این فرقه را نخورند. هدف بعدی ما این هست که بتونیم یک نقطه امیدی برای زنهای داخل اشرف باشیم , چرا من این را می گم؟ حقیقت این است که در داخل اشرف و در داخل فرقه رجوی , زنان را از همه چیز می ترسونند و به اینها باورانده اند که گویا خارج از اشرف و خارج از فرقه رجوی برای آنها هیچ امیدی و هیچ جایی و هیچ مکانی متصور نیست و نخواهد بود, به همین دلیل من فکر می کنم که این می تونه یک نقطه امید برای تک تک اونها بشود و این پیام رو بهشون بدهد که خارج از فرقه آن چیزی نیست که رجوی سالیان است در گوش آنها خوانده است. قبل از اینکه مطالب دیگرم را شروع کنم دلم می خواست بگویم که من خیلی خوشحالم در رابطه با آزادی و رهایی زهرای عزیز , دیروز وقتی ایشون را دیدم باورم نمی شد , و خیلی خیلی خوشحال شدم و دقیقا یاد اون روزی افتادم که خودم از اونجا فرار کردم , و احساسی که داشتم به واقع احساس یک تولد دوباره بود. خیلی خوشحالم به خاطر آزادی ایشون و خیلی بهشون تبریک می گویم. و امیدوارم ما زنانی که توانستیم از اون فرقه آزاد بشویم که با کمک خود شماها و انجمنهای دیگر توانستیم این انجمن را تشکیل بدهیم بتوانیم کمکی کرده باشیم و کمکی بکنیم به زنهای فرقه رجوی که اسیر و زیر ظلم و ستم رجوی هستند. آقا محمد یک نکته ای را اشاره کردند که من دلم می خواهد یکبار دیگر به این نکته اشاره کنم, وقتی که بتول خانم صحبت می کردند اقا محمد گفتند که در حقیقت برای خانمهایی که آنجا یعنی در فرقه رجوی بودند , آنچه که دیدند و آنچه که بر آنها گذشته بیان کردنش ساده نیست , این صحبت برای من جالب بود و این حرف کاملا درسته به این دلیل که خود من با انکه تقریبا 6 سال است از آنجا خارج شده ام و 4 سال است که در دنیای آزاد زندگی می کنم و صحبتهای زیادی در مورد فرقه انجام داده ام ولی به واقع حرفهایی هست که هنوز بیان آنها سخته , و به لحاظ روحی و روانی خیلی به آدم فشار میاد و سخته بیان کردنشون و حتی بعضا آدم احساس می کنه که درک این صحبتها و این چیزهایی که ما در فرقه گذراندیم برای افرادی که در یک دنیا و جامعه نرمال زندگی کردند خیلی سخت هستش همینطور با آنکه وقت کم است ولی من خیلی دلم می خواست اشاره کنم به اینکه چرا ما می گوییم در فرقه مجاهدین زنان بیشتر از مردان تحت ستم بودند بر خلاف شعار رجوی از آزادی و رهایی زنان. خیلی از خود شماها می پرسیدید که چرا ما فکر می کنیم که زنان از مردان در داخل سازمان تحت ستم بوده اند؟ من سعی می کنم که اشاره کوتاهی داشته باشم به فاکتهایی که وجود داشته و اینطوری مقداری روشن خواهد بود که بر زنان داخل سازمان چی گذشته. اگر در یک کلام بگویم که زنان در مجاهدین کی بودند می توانم بگویم زنان برده های رجوی بودند. در نگاه اول وقتی که می بینیم که زنان به ظاهر مسئولین این سازمان هستند این تصور به وجود می آید که گویا این اثبات شعار رجوی است و این حقیقت دارد که زنان در آنجا رها , آزاد و مسئول هستند , در صورتی که وقتی پله به پله به این مسئله نگاه کنیم می بینیم که چطوری رجوی زنان را در اشرف مورد استفاده خودش برای پیشبرد اهدافش قرار می داده است. اولین باری که خود من هم از رابطه های جنسی رجوی با زنان شورای رهبری از بتول می شنیدم به واقع خیلی فشار داشت و خیلی دردناک بود, زنانی که با اعتماد به رجوی و بی خبر از اینکه رجوی چه برنامه هایی برایشان دارد در سازمان بودند و بعد هم دیدیم که چگونه پله به پله روی آنها کار می کرده برای به بردگی کشیدن و سوء استفاده که درپله اول شاهد بودیم که بچه ها و جگر گوشه هایشان را به بهانه جنگ خلیج از آنها جدا کرد و بعد هم به بهانه اینکه مبادا مردان داخل سازمان به این زنان نگاه کنند پس می بایست در حریم رجوی قرار بگیرند و برای رجوی و مال رجوی باشند تا مردان به خودشان اجازه هیچ گونه فکر و نگاهی ندهند. و در مرحله بعد هم یادم هست که مریم رجوی با ماها یک نشستی داشتند به نام نشست چهار دیواری , یعنی اینکه ما باید خودمان را در یک چهار دیواری می دیدیم به این معنی که به جز رجوی به کس دیگری در ذهنمان حق فکر نداشتیم. ایشان به ما گفتند که شما باید مثل زنهای ایران که با لباس سفید عروس وارد خونه شوهرشان می شدند و بعد هم با لباس سفید یعنی کفن خارج می شدند باشید , می گفت که مسعود قشنگترین و زیباترین شوهر توی این دنیاست و شما این را دارید و نباید به خودتان اجازه بدهید فکرتان به جز مسعود به جای دیگری برود. ما اون زمان فکر می کردیم که شاید این را می گوید که ما به کسی فکر نکنیم و اینجوری ما را مجبور به ماندن با این فرقه بکنند و فکر نمی کردم عملی هم در کار باشد چون به هر حال ما رجوی را برادر صدا می کردیم و یا خوب اگر مردی به زنی اونجا نگاه می کرد زندان می رفت و شکنجه می شد , خوب سخت بود که باور کنیم که رجوی خودش آزاد است که هر کاری انجام بدهد در صورتی که بقیه فقط برای یک فکر که مثلا کسی لحظه ای به زن سابقش و یا شوهر سابقش فکر کرده است باید حساب پس می داد و می بایست زندان می رفت و می بایست جواب می داد که چطوری به خود اجازه داده است که لحظه ای به زن یا شوهرش فکر کند با آنکه فاکتهای زیادی از رجوی می دیدیم که چگونه با زنها برخورد می کنند ولی باز هم فکر نمی کردم که رجوی تا این حد به خودش اجازه همه نوع سوء استفاده از زنها به نام مبارزه را بدهد.
یادم هست که رجوی در نشست زنها همیشه کاپشن می پوشید و یا معمولا لباسی را می پوشید که در نشست جمعی با مردها نمی پوشید , و یا در ماه رمضان می آمد و می نشست پیش زنها که زنها دورش حلقه بزنند و بهش دست بزنند , چیزی که توی سازمان جرم بود ولی رجوی وسط زنها قرار می گرفت و حتی برای اینکه خیلی نزدیکی خودش را به آنها نشان بدهد از لیوان چایی که خورده بود به بقیه می داد که اونها از لیوان استفاده شده رجوی بخورند. و یا از میان زنهایی که جوان بودند و قشنگ بودند اسم صدا می کرد و نزد خودش می برد و باهاشون شروع به شوخی کردن می کرد , مثلا یادم هست دختری به نام سارا حسنی که دختر خیلی قشنگی بودند را صدا کرد و بهش گفت که سارا برام یک چایی میاری؟ سارا هم برایش چایی برد و کمی با سارا شوخی کرد و بعد از مدتی سارا غیبش زد و نبودش ولی بعد از مدتی که سارا را دیدیم متاسفانه متاسفانه سارا کاملا حالشان بد بود و ایشان به مریضی شدید روانی دچار شده بودند , که معلوم نبود که چه بلایی سر سارا آمده بود! رجوی از دختران زیبایی که در اشرف بودند نمی گذشت , از آنجا که ماها هنوز لایه های پایینتر بودیم و شورای رهبری نبودیم , چون رجوی با لایه های شورای رهبری رابطه می داشته ولی با این حال از دختران جوان و زیبای لایه های ما هم نمی گذشت. کارهای رجوی من را یاد حسن صباح و داستان قلعه الموت می اندازد و ایشان فکر می کنم از حسن صباح الگو برداری کرده بودند در تمام کارهایشان وهمینطور به یاد دارم که یک دختری به نام مستعار الهه عربی می رقصیدند که خیلی دختر قشنگ و جوانی بودند و رقص عربی را از ایران یاد گرفته بودند , یکبار جلوی مریم رجوی رقصید و بعد هم مریم رجوی بهش گفت که وقتی که مسعود آمد برایش برقصد , این همان چیزی بود که در سازمان برای بقیه حرام و ضد انقلابی و ضد اسلام و ضد… بود و این کار جرم بود و اصلا محال بود که در برنامه های مشترک زنان و مردان در فرقه , هیچ زنی حق اجرای هیچ گونه برنامه ای نزد مردان نداشتند , ولی در دستگاه فرقه رجوی همه این مسائل برای شخص رجوی اوکی بود. و یا داستان جدا کردن زمان پمپ بنزین برای زنها و مردها کاری بود که در واقع فکر نمی کنم شما در هیچ کجای دنیا شنیده باشید , در عقب مانده ترین کشور حتی ولی در اشرف به این گونه بود که زنها می بایست برای اینکه مردان را نبینند و یا برعکس , می بایست 2 زمانبندی برای سوخت زدن ماشینها وجود می داشت , مثلا صبح ها برای زنان و بعد از ظهر ها برای آقایان , و اگر کسی این را نقض می کرد بهش تهمت می زدند که ریگی در کفش داشته و می خواسته که مردی یا زنی را نگاه کند و این به عنوان یک جرم بزرگ در پرونده شخص قرار می گرفت، نکته دیگری که می خواستم راجع به ظلم و ستم رجوی نسبت به زنان درون فرقه اش بگویم این بود که رجوی از آنجا خودش به هر کاری دست می زد و ذهن بسیار بیماری داشت , در نتیجه به زنها گیر می دادند و تهمت می زند که ممکن است برای خود ارضایی به همدیگر نزدیک شوند و برای همین ممنوع بود که زنها با هم صحبت کنند و یا با هم تنها باشند , غریضه های جنسی چیزی نیست که رجوی با اون افکار عقب مانده اش بخواهد جلوی آن را بگیرد و به جای اینکه به این فکر کند ایشان بزرگترین ظلم را در حق این زنان و مردان کرده است , ظلمی نا بخشودنی , ولی ذهن بیمار ایشان به جای این به زنان نگونبخت گیر می داد که حتی حرف زدن هم با هم ممنوع است. حالا فاکتهای و نمونه ها خیلی زیاد هستند و گفتنش هم واقعا ساده نیست ولی حالا ما تلاش می کنیم با انجمنی که تشکیل دادیم همه این افشاگریها را روی سایتمان بگذاریم و بتونیم در اختیار همه قرار بدهیم و بدونند همه که واقعا بر ما چی گذشته. از آنجا که رجوی همیشه شعارش رهایی و آزادی زن بوده و خودش بهتر از همه می دانسته که این یک شعاری بیش نیست ؛ و برای اینکه این حقیقت , که رجوی فریبکار و دروغگویی بیش نیست به بیرون از فرقه درز نکند لذا این زنان بودند که قیمت این را هم دادند , به این صورت که خارج شدن زنان از اشرف مرز سرخ بود و هیچ زنی حق نداشت که از اشرف و از این فرقه خارج شود , ما می دونیم که مردان چقدر تحت فشار بودند و چقدر مورد ستم رجوی واقع شدند ولی به هرحال اگر می دیدند مردی به قول خودشان به ته خط رسیده و نمی خواهد با این فرقه بماند در نهایت و بعد از زمان جنگ عراق و آمریکا این اجازه را می دادند به مردان که اشرف را ترک کنند ولی برای زنان این نبود و مرز سرخ بود فقط هم به دلیل این بود که مسائل و جنایات رجوی به بیرون درز نکنه , و اینجا فکر می کنم که ما باید خوشحال باشیم که کسانی مثل بتول و زهرا از شورای رهبری فرقه بیرون آمدند و دارند این جنایات را به خوبی افشا می کنند همان جنایاتی که رجوی از اون نگران بود و و از ترس این افشاگریها خروج زنان از اونجا را ممنوع کرده بود. من وقتتان را نمی گیرم و تشکر می کنم از همه شما و امیدوارم که بتوانیم نقطه امیدی باشیم برای زنان اسیر فرقه و آروزی رهای و آزادی تک تکشان را دارم متشکرم آقای سبحانی: خیلی متشکرم، خیلی خیلی متشکرم، خیلی سخنان خوبی را مطرح کردید ما به مرحله پرسش و پاسخ می رسیم.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا