زن بارگی رجوی چه ربطی به آلخو ویدال کوادراس دارد؟

نامه خانم کبری میرباقری هنوز خیلی جای تامل دارد در واقع می توان دید که سازمان حرفی برای گفتن ندارد و شکایت از جدا شده ها را به کجا می برد من نمی دانم بردن شکایت نزد آلخو برای این است که به دلیل تعاریف زیادی که از رجوی نزد او کرده اند حالا طرف خراب شده و سعی دارند بگویند نه اینطور نیست و نبوده و یا دلیل شکایت بردن دلیل از ناچاری و روزگار سیاهی است که سازمان از دست جدا شده ها به جان آمده و دارد به کس و نا کس از دست ما شکایت می کند!
اگر رجوی میگوید نه اینطور نیست و نبوده خودش یا زنش بیایند جواب دهند که ما ببینیم واقعیت چه بوده چرا این فرقه پاسخی ندارد؟ رجوی چرا پاسخی برای کارهای شیطانیش ندارد؟ پاسخی برای ترورهای کور و کشتار مردم ایران و سربازان بیگناه ایرانی در مرز ایران و عراق و کشتار اکراد و شیعیان عراق و… ندارد؟
چرا پاسخگوی سئوالات بسیار جدا شدگان که عمری را در این سازمان به تباهی گذرانده اند، نیست و همه اش وعده آش سرنگونی و نذر رسیدن به تهران می کند. ما نمی گوییم کی خوب است و کی بد، ما می گوییم بیا پاسخگو باش چرا باید فائزه اکبریان(مرجان) به خاطر اینکه می گفت: من می خواهم ازدواج کنم و بچه دار شوم و می گفت من یک زن هستم این خواهر بیگناه را آنقدر تحت فشار گذاشتید که دست به انتحار زد مگر چه می گفت؟ او دنبال زندگی بود. من در محور 9 از پشت در های بسته نشستی که برای او گذاشته بودید را میشنیدم 40 تا 50 نفر سر این بچه ریخته بودید و مثل کولی ها داد و فریاد میزدید و دشنامش می دادید خانم کبری میر باقری شاید یکی از آنها هم تو بودی! تو هم در کشته شدن او دست داری و تو هم همکار رجوی بودی. او بارها این را تکرار کرد که نمی خواهد بماند و به دنبال زندگی عادی برود مگر نگفت "من سال 60 تا 65 پدرم در زندان بود پول نداشتیم مادرم ترشی درست می کرد تا با فروش آن در کنار زندان پولی در بیاوریم و زندگی سخت خود را ادامه دهیم حالا می خواهم راحت باشم من که خودم به اینجا نیا مده ام من تصمیم ماندن در اینجا نداشته ام پدرم ما را آورده چرا نباید بتوانم برای زندگی خود تصمیم بگیرم چرا؟ من که ایدئو لوژی شما را ندارم" شما حتی مادرش را بر علیه او شوراندید که مجبور به خود کشی شد.
این تازه یکی از نمونه هاست چه بسیار کسانی بودند که صدای آنها را در گلو خفه کردید آلان محمدی و کامران بیات و… مشت نمونه خروار است.
چرا مسعود رجوی کثیف ,اخلاق انسانی ندارد و به محض کشته شدن اشرف ربیعی در سال 60 سریعا فیروزه بنی صدر را می گیرد و به محض بهم خوردن رابطه اش با فیروزه او را طلاق داده و عشق و عاشقی با مریم قجر را سر می گیرد؟ چیزی که محمد؛ پسر رجوی هم در این باره مسئله دار است.
چرا بعد از رفتن مریم به فرانسه در سال 72 نمیدانم در مقر خود چه کار ها را می کند با فهیمه دست به یکی میکند به او مقام و منزلت می دهد تا در اوج بند جیم – بند سوم انقلاب من درآوردی رجوی- خود عشق و عاشقی جدیدی را شروع کند تا اینکه خود مریم سراسیمه در سال 76 به اشرف بر می گردد تا ببیند چرا شوهرش در غیاب او به نام رهبری عقیدتی مجاهدین دست به چنین کارهایی میزند؟ و حالا هم که معلوم نیست چه کار می کند کجا هست و در غیاب مریم دل به که خوش کرده است؟ اما بقیه باید قید زندگی را بزنند.
چرا شهرزاد صدر حاج سید جوادی به خاطر تن ندادن به چنین رابطه ای باید از حوزه مسئولیت کنار گذاشته شود؟ و دیگران که دور مسعود می پلکند و قربان صدقه او میروند جای بالاتری را در تشکیلات بگیرند. چرا باید رجوی از تمامی چیزهایی که برای رزمندگانش ممنوع کرده خودش بهره مند باشد؟ مردن حق اعضاء سازمان باشد رنج حق اعضاء باشد سختی و دربدری و… حق اعضا باشد اما زندگی, زن و بهترین امکانات و حق فرار به موقع در زمان حمله امریکا به عراق حق رهبر باشد. فرار به فرانسه با چندین نوکر و کلفت حق مریم باشد؟
کاش فقط مسئله بر سر اعتیاد جنسی و یا بی بند و باری رجوی بود ما نمی خواهیم مسئله را در این پایین ها ببندیم بلکه می خواهیم داد از استثمار در سازمان بزنیم جایی که به دروغ ما را برای مبارزه با استثمار و رسیدن به جا معه بی طبقه توحیدی آوردند و از قضا و بد روزگار ,خود ما قربانی استثمار مضاعف رجوی شدیم. در بازار مکاره, سود جویان و مفسدین به دنبال آدمهای ساده می گردند تا با کلاه گذاشتن سر آنها جیب خود را پر کنند. در سازمان هم دقیقا همین است رجوی به دنبال آدمهای ساده دلی چون ما می گشت که از همه چیز خود گذشته بودند و جان به کف برای رسیدن به جامعه آرمانی خود شیفته بودند. فدا و صداقت داشتند بله این شکی نیست رجوی دنبال این آدمها بود تا با سو استفاده از سادگی آنها بر آنها تسلط پیدا کرده و به کشتنشان دهد. زنهایشان را غصب کند و صاحب مال و اموال و خونشان شود بعد هم هزار تهمت به آنها بزند شما می گویید خائن کیست؟ من و شما که تمامی هست و نیست خود را از دست داده ایم خائن هستیم؟ و یا رجوی که به همه چیز در این دنیا بجز حکومت بر تهران رسیده است؟
کاش می شد دل مجروح و سوخته ما جدا شده ها را التیامی بود تا اندکی آرام گیرد و نفسی براحتی بکشیم.هر چه بیشتر می رویم و به مردم اطراف خود نگاه می کنیم بیشتر می بینیم چه بر سرمان آمده است. نگاه کنید بینید اینهمه آدم در لیبرتی با این شرایط و امکانات محدود زندگی می کنند اما افسارشان دست رجوی است به آنها نه تنها اجازه ملاقات با خانواده داده نمی شود بلکه باید به خانواده خود فحش هم بدهند! نه تنها از رادیو تلفن تلوزیون و اینترنت محرومند باید باز هم در این دنیای آزاد در غار زندگی کنن و بر صورت بورژوازی چنگ بزنند.! همین بورژوازی که رجوی خود در آغوشش خوابیده و ول کن آن نیست. بله خانم کبری میر باقری وارونه گویی نکن. دل تو هم از دست مریم و مسعود رهبران ساختگی و بی آبروی سازمان خون است جایی نداری آنها را بازگو کنی حالا از خواهرت گله نکن که با هزار بد بختی خودش را به خارج رسانده تا برای تو و بقیه پلی شود تا بتوانید از آنجا نجات پیدا کنید. فرزین

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا