میخواهم اشرفی بسازم که… داشته باشد و… نداشته باشد

سلام، من محمدرضا رحیمی، عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق، هستم. این اسم مستعار انتخابی من است. هویت واقعی من برای شما (مخاطب نامه) معلوم میباشد اما درخواست دارم اجازه داده شود که فعلا برای انتشار بیرونی این نامه، بدلایل شخصی، از نام مستعار استفاده کنم. شاید در آینده با هویت اصلی مطلب بنویسم.

تقریبا تمامی عمر مفید زندگی ام را صرفا در قرارگاه اشرف در عراق سپری کرده ام. تصور میکردم که دارم برای پیروزی و بهروزی خلق قهرمان ایران و برای رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی مبارزه میکنم و از همه چیز خود گذشته بودم. زمانی فهمیدم به بیراهه رفته ام که کاملا پیر شده بودم. بهرحال از قرارگاه اشرف در عراق فرار کردم و خودم را با هر مشقتی که بود به اروپا رساندم. کار ساده ای نبود و هنوز هم نمیدانم چگونه چنین جربزه ای را بدست آوردم.

با سن و سال من فرصت تحصیل یا امکان یافتن کار نیست. نه تخصصی دارم و نه حرفه ای می دانم. تلاش میکنم زبان یاد بگیرم اما ذهن یاری نمیدهد. کار یدی و فیزیکی هم به دلیل سن بالا و انبوه بیماریهای مربوط به سالیان کار طاقت فرسا در اشرف از عهده ام بر نمی آید. اکثر کسانی که در جوانی در ایران می شناختم هم یا فوت شده اند یا ردی از آنها ندارم و نمیدانم کجا هستند و چه میکنند.

روزها از سر بیکاری مدام با خودم فکر میکنم. فکر کردن تنها مشغله مجانی در اینجاست. ذهنم تماما از انبوه مطالب نشست های بی مصرف در اشرف پر شده است. به هر دری زدم کاری پیدا نکردم. بیکاری واقعا فشار می آورد. بالاخره با خودم گفتم که یک گروه یا حزب تشکیل میدهم. گفتم مگر من چه چیزی از این عربهای بادیه نشین کمتر دارم که نتوانم یک تشکیلات درست کنم. آنها دائم این طرف و آنطرف گروه تولید میکنند (النصره در سوریه، داعش در عراق و غیره) و حمایت می شوند.

این فکر زمانی در من بیشتر قوت گرفت که بحث هزار اشرف پیش آمد. یعنی سازمان گفت که حالا که یک اشرف را بستند ما به جایش هزار اشرف در اقصی نقاط جهان درست میکنیم. من هم تصمیم گرفتم که از روی دست سازمان مجاهدین خلق و حدود سه دهه تجربه ای که با این سازمان دارم یک اشرف برای خودم درست کنم که حداقل یکی از هزار اشرف تولید شده باشد.

برای تأسیس این اشرف چه چیزهائی باید داشت و چه چیزهائی نباید داشت. تجارب قبلی من چه میگویند. از کجا باید شروع کرد و ویژگی های چنین گروهی چیست. مشخص است که این اشرف در شرف تأسیس باید موارد زیر را داشته باشد:

عملیات جاری، غسل هفتگی، طلاق همسر و فرزند، قطع تمامی ارتباطات، خیانت به وطن، مزدوری و جاسوسی برای بیگانه، فریب و نیرنگ و کلاهبرداری، خودکشی و خودسوزی، مرگ مشکوک، اطاعت بی چون و چرا، اذهان بسته، زندان و شکنجه، سوء استفاده جنسی رهبر، خارج کردن رحم زنان، ایزولاسیون کامل، سنگ زدن و دشنام دادن به خانواده، به کشتن دادن نفرات، و…

و البته این اشرف باید موارد زیر را نداشته باشد:

ازدواج، خانواده و فرزند، زندگی عادی، عزت و شرف، رحم و مروت، غیرت و جوانمردی، تفکر آزاد، حب دیار و وطن، هر گونه وسیله ارتباطی و ارتباط جمعی و رسانه ای، درآمد و حقوق، آزادی و اختیار، ارتباط با خارج از قرارگاه، عاطفه و محبت، و…

اما نه، اگر من از سازمان مجاهدین خلق جدا شده ام و از قرارگاه اشرف فرار کرده ام و دوباره به دنیای انسانها باز گشته ام، و اگر میخواهم یک اشرف دیگر بسازم که این بار بر خلاف گذشته انسان های آزاد و رها را در خود جای دهد، این اشرف باید دقیقا عکس آن یکی باشد. یعنی باید هر آنچه که آن یکی داشته، نداشته باشد و همچنین هر آنچه آن یکی نداشته، داشته باشد تا بشود بوی رهائی و زندگی انسانی را در آن استشمام کرد.

بنابراین از شما پوزش می طلبم که هنوز در دستگاه قبلی فکر میکردم. درخواست دارم در موارد فوق جای “داشته باشد” و “نداشته باشد” را با هم عوض کنید. به امید روزی که شهری کاملا عکس آنچه که برای یک عمر در قرارگاه اشرف تجربه کردم ساخته شود.

محمدرضا رحیمی – اروپا

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا