نامه ای به برادر عزیزم سید هادی علویان که سالهاست از دیدنش محروم مانده ایم

هادی جان سلام
 برادرخوبم قبل ازهر چیز از اینکه بالاخره تورا هم به آلبانی منتقل کردند بسیارخوشحالیم چون حالا حداقل خیالمان از بابت امنیت جانی تو راحت شده. هادی جان ازسال 67 که تواسیر دشمن بعثی شدی تا الان حدودا 27 سال می شود که همدیگررا ندیدیم.هنوزخاطره آن روز که وقتی ساکن مشهد بودیم و آمدی منزل گفتی باید گروه خونم را برای پرکردن دفترچه خدمت سربازی تعیین کنم ازیادم نرفته. باورکن دوری و بی خبری از تو برایمان خیلی دردآور شده می دانم که توهم سختی زیادی کشیدی و آرزوی دیدن خانواده ات را داشتی اما اسیر و گرفتار نا آدمهایی بودی که حتی جرات بیان احساسات عاطفی خودت را نداشتی. هادی جان منتی برسرتو ندارم و وظیفه ام بوده ولی دراین سالیان بارها با اینکه ازناراحتی قلبی رنج می برم درسرما وگرما به عراق آمدم تا شاید بتوانم با تو دیداری داشته باشم اما سنگدلانی که به دروغ مدعی دفاع ازخلق واحترام گذاشتن به حقوق آنها را دارند نه تنها یکبارهم به من اجازه ملاقات با تو را ندادند بلکه درکمال بی رحمی ونا جوانمردی من وبقیه خانواده هایی که برای دیدار با عزیزانشان پشت کمپ اشرف ولیبرتی آمده بودند مزدورخواندند وبه شما هم به دروغ اینطورالقاء کردند!! واقعا چرا؟ گناه ما چی بود؟ البته می دانم که توهم درضمیرخودت به این دروغ های  سرکردگان مجاهدین اعتقاد نداشتی.چون می دانم برادری مثل تو که خانواده دوست هستی قبول نمی کنی که خانواده ات می خواهند به ضرر تو اقدامی کنند.همه رجوی نیستند که برای حفظ جان کثیفش حتی  زن وفرزندش را رها و از ایران فرارکرد.برادر مهربانم درمهرماه همین امسال من بعد ازمدتها به امید دیداروپیگیری وضعیت تو به عراق و به پشت کمپ لیبرتی آمدم اما بازمسئولان ازخدا بی خبرمجاهدین به ما تهمت مزدوری زدند و بعد تو و چند نفردیگر مثل تو را مجبورکرده و به تلویزیونشان آوردند تا علیه خانواده هایشان حرف بزنند! هیچ اشکالی ندارد خیالت راحت که ما از تو دلگیر نشدیم چون می دانیم اسیری. هادی جان باورکن  تمام این سالها علاوه بردلتنگی دوری از تو نگران این بودیم که رجوی تورا هم درعراق به کشتن دهد و امیدواری ما را برای دیدن وبازگشت دوباره ات به آغوش خانواده به یکباره ازبین ببرد. بهرحال خبرانتقال تو به کشورآلبانی برای ما بسیار خوشحال کننده بود هرچند که تورا ازما بسیار دورکردند. حالا بعنوان برادرت از تو انتظاردارم که درمکان جدید به خود و آینده ات فکر کنی دیدی که رجوی دروغگو که روزی تورا ازاردوگاه صدام به بهانه آزادی زودرس، رها کردن ازاردوگاه و بازگرداندن فوری به وطن به کمپ اشرف برد بعد ازسالها حبس ودروی ازخانواده ات عاقبت هم کیلومترها تورا ازوطن وخانواده ات دور کرد! اما این را مطمئن باش که ما همچنان تورا درهر کجای دنیا هم که باشی دوست داشته و داریم .هادی جان تا جایی که خبردارم قطعا درآلبانی دست مسئولان مجاهدین ضدخلق برای نگه داشتن شما درمیان خودشان بسته است سعی کن دراولین فرصت هرطورشده با کمک کمیساریا خودت را ازآنها جدا کرده و زندگی جدیدی را برای خودت آغازکن،زندگی زیبا ترازآن چیزی است که رجوی تا حالا برای تو رقم زده.هرطورشده با ما تماس بگیرتا مطمئن شوی که خانواده ات هنوز تو را دوست دارند،این فقط رجوی است که مزدور، بی عاطفه، بی ریشه واصل ونسب است.
پس ما منتظرتماس تو هستیم.
دوستت داریم برای همیشه. برادرت سعید علویان
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا