دیدار اصغر باباپور با برادر و خواهرش بعد از ۲۸ سال

اصغر باباپور، در میان عطر صلوات، برای دیدار با خواهر و برادرش، با بار  بیست و هشت سال ندیدنشان بر دوش، از زمان سربازی و اسارت و انتقال سیاه به پادگان اشرف، به جمع خانواده‌های اسیران سازمان مجاهدین خلق در هتل وارد شد.

 گفت که چقدر از دیدار خانواده ها خوشحال است. گفت که چگونه شد که پیوست و چگونه شد که جدا شد؟!! گفت که تصمیم به آمدن و عمل به آن، چقدر سخت است. او از شرایط اسیران ذهنی و عینی در اردوگاه لیبرتی گفت.

خواهر و برادرش، بدون پدر و مادرشان که در فراق نبود بیست و هشت ساله اش تا هنگامه مرگ سوختند و ساختند، به دیدارش آمده بودند.

خواهرش گفت که احساس می کند دوباره متولد شده است، و برادرش برای همه اسیران در چنگ رجوی دعا کرد. نیمه های شب زمان جدا شدن از عزیزان و رفتن هر کس به محل هتل خودش بود.

اصغر باباپور بعد از دیدار با خواهر و برادرش، عزمش را جزم کرده تا به جای هجرتی مجدد به اروپا یا هر کجای دیگر، با عزت و سربلندی برای شروعی دوباره به ایران و نزد خانواده باز گردد.

و چه بسیارند پدران و مادران و همسران و خواهران و برادران و فرزندانی که، تا تصمیم بس سخت و بزرگ عزیزانشان برای رها شدن از زندان ذهنی ساخته فرقه رجوی، خواب ندارند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا