مسعود رجوی چه مرده، چه زنده،”برادر بزرگ” زنده است

در حالیکه با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دیکتاتوری کمونیسم هم فروپاشید، اما غول دیکتاتوری در برخی ساختارهای اجتماعی هنوز زنده است. شاید عجیب به نظر برسد که دنیای نمادینی که در کتاب « 1984 » نوشته جرج اورول از آینده جهان تحت سیطره کمونیسم به تصویر کشیده شد، هنوز در برخی نقاط جهان عملا اجرا می شود. اگر یک عضو یا عضو سابق سازمان مجاهدین خلق باشید، احتمالا شباهت بسیار زیاد کشور خیالی «اقیانوسیه» در 1984 با جهان واقعی درون پایگاه های مجاهدین خلق شما را بهت زده خواهد کرد.
مهدی خوشحال عضو سابق مجاهدین خلق که این تجربه را از سر گذرانده است، درباره آن چنین نوشته است: « در سال 1992 زمانی که دوستی پیشنهاد کرد کتاب 1984 جرج اورول را بخوانم در ترکیه بودم. در طول شش ماه کتاب را سه بار خواندم. چرا که به فضای درون فرقه رجوی که من با پوست و استخوانم تجربه کرده بودم بسیار شبیه بود.»
جرج اورول با خلق دنیای تمامیت خواهی اقیانوسیه، اصطلاحات و واژگانی را نیز به فرهنگ لغات انگلیسی افزود که در فرهنگ آکسفورد به واژگان اورولی معروف هستند و ویژگی های یک دولت تمامیت خواه را در دیستوپیای (ویران شهر) اورول بیان می کنند.
ماهیت ویران شهری به نام اقیانوسیه بسیار دقیق و مو به مو بر ذات مجاهدین خلق تطابق می کند. اکنون در سال 2019، اعضای مجاهدین خلق در جهانی شبه-اقیانوسیه زندگی می کنند. بدین معنا که ساختارحاکم بر اقیانوسیه تنها یک دولت نیست بلکه نوعی سبک زندگی است که فردیت را ار انسان ها می گیرد و آن ها را تابع جمع و رهبر می کند.
در اقیانوسیه رهبری که فقط از طریق صفحه های نمایشگر دیده می شود و کسی نمی داند وجود خارجی دارد یا ندارد، «برادر بزرگ» خوانده می شود که معادل «برادر مسعود» در تشکیلات مجاهدین خلق است.به نظر می رسد که استفاده از واژه برادر یا خواهر برای محو کردن مفهوم خانواده در ذهن اعضای جامعه، تکنیک موفقی است. برادر بزرگ و برادر مسعود هویت اعضا را نادیده می گیرند و در حکومت آن ها، پدر و مادر و خانواده تابوهایی هستند که هرگز نباید شکسته شوند؛ جنس مخالف و رابطه با او که نهایت قانون شکنی است و اعضا باید در برابر جنس مخالف قیام کنند.
در جهانی که جرج اورول در رمان های «مزرعه حیوانات» و «1984»، به تصویر می کشد، تمامیت خواهان می توانند کمونیست ها، فاشیست ها، گروهای تروریستی و افراطی چون داعش و مجاهدین خلق باشند. سران مجاهدین خلق نیز همچون بسیاری از سران کمونیسم در دهه 1970 میلادی کار خود را با گرایش چپ آغاز کرد اما پس از مدتی تبدیل به فرقه ای تمامیت خواه شد که با اهرم های دروغ، فریب، تنفر، خشونت و دورویی تشکیلات خود را به پیش راند.
یکی از اصطلاحات ابداعی جرج اورول در 1984 واژه”Double think” به معنای تفکر دوسویه است. بنابر فرهنگ آسفورد، تفکر دوسویه به معنای داشتن همزمان دو باور کاملا متضاد است به نحوی که به طور همزمان و مطلق به هر دو عقیده باور داشته باشند. برای مثال در کتاب 1984، حزب حاکم سه شعار دارد: « جنگ، صلح است؛ آزادی بردگی است؛ جهالت قدرت است». این سه شعار روشن ترین نمونه های تفکر دوسویه در یک جامعه دیکتاتوری هستند که البته در کتاب مصادیق بسیار دیگری در عرصه های بسیار جزئی تر زندگی مردم برای مفهوم تفکر دوسویه وجود دارد.
در تشکیلات مجاهدین خلق نیز می توان مصادیق بسیاری برای این مفهوم یافت. روشن ترین آن واژه «آزادی» است. مجاهدین خلق خود را مبارزان آزدی می نامند در حالی که خود به هیچ وجه آزاد نیستند. آن ها آزاد نیستند که به دنیای بیرون از تشکیلات، به رسانه های آزاد، به دوست و خانواده دسترسی داشته باشند و حتی آزادی فکری ندارند و باید برای همه افکاری که به ذهنشان خطور می کند به مقامات تشکیلات گزارش دهند و بدین ترتیب آزادی مورد نظر مجاهدین خلق تماما بردگی است.
همچنین اعضای مجاهدین خلق، در درون سازمان «گوهران بی بدیل» خوانده می شوند اما با وجود این دائما زیر ضرب سواستفاده های کلامی، ذهنی و جسمی هستند و هر روزه متحمل جلسات دشوار مغزشویی و اعتراف گیری همراه با فشار جمعی و توهین و تهمت می شوند. به علاوه، همین افراد به محض ترک تشکیلات مجاهدین خلق لقبی کاملا متضاد می یابند و «مزدور وزارت اطلاعات» نامیده می شوند.
در رمان 1984، به وضوح نشان داده می شود که مردم، بر اثر فشار جمعی و تمایل به تطابق با جمع یا کسب مراتب بالاتر در تشکیلات به مرور تفکر دو سویه را می آموزند. در طول قصه 1984 اگر کسی این تناقض ها را در ساختار حزب تشخیص دهد – چه رسد به آنکه متذکر شود- بلافاصله مورد خشم و تنبیه حزب قرار می گیرد و به تبع آن از سوی جمع طرد می شود. و این دقیقا همان چیزی ست که در مجاهدین خلق هر روز رخ می دهد. در خاطراتی که امیر یغمایی فرزند اسماعیل وفا یغمایی به تازگی در مصاحبه ای تلویزیونی بیان کرد، به روشنی می توان این فرایند را درک کرد. امیر که پس از مشاهده تناقضات تشکیلات تقاضای خروج از کمپ اشرف و عراق می دهد، با دوره طولانی از شکنجه روحی و فشار جمعی مواجه می شود که مادرش هم در آن شرکت دارد. (لینک به ویدئوی امیر یغمایی)
در جهان 1984 حکومت جهل به جای حکومت عقل نشسته است. انزوا و شستشوی مغزی اعضای اجتماع به جهالت افراد می انجامد. در اقیانوسیه، تکنولوژی به شکل صفحه های نمایشگر همواره بر همه جوانب زندگی افراد تسلط دارد و برادر بزرگ از طریق آن مراقب اعمال انسان هاست. در تشکیلات مجاهدین خلق، شبکه های تلویزیونی، وب سایت ها و بات های شبکه های اجتماعی واقعیت را تحریف می کنند و حقایق را آمیخته به دروغ و اطلاعات غلط می کنند و به خورد اعضا می دهند. در تشکیلات مجاهدین خلق، مسعود رجوی چه مرده باشد و چه زنده باشد، نماد برادر بزرگ است و زنده است. برادر مسعود مفهومی است که سران سازمان تلاش دارند به واسطه آن بر ذهن قربانیان خود حکم برانند.
مزدا پارسی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا