تفکر استالینیستی مسعود رجوی – بحث واژه ها

با سلام خدمت خوانندگان محترم و با آرزوی ایامی خوب و خوش خدمت شما.
دوستان هیچ دقت کردید که وقتی دست اندرکاران بی سواد فرقه رجوی قصد دارند مثلا به قول خودشان افشاگری بنمایند و یا حرفی بزنند، به چه میزان وحشتناکی از سطح بی سوادی توام با بی شعوری و مخلوطی از مزخرف گویی را با هم قاطی کرده و به نمایش در می آورند و به خورد بقیه میدهند؟
نه، جدا دقت کردید؟ حتی کسانی که از فرقه رجوی جدا میشوند تحت تاثیر این چرندیات و مهمل بافی های نویسندگان فرقه هستند. من چند نمونه کوچک ولی پر استفاده در فرهنگ فرقه را خدمت شما عرض کنم تا متوجه منظورم بشوید:

  • بعد از جدا شدن، در بورژوازی غرق شد و وا رفت!
  • بعد از جدا شدن، به لانه جاسوسی (سفارت ایران) رفت!
  • بعد از جدا شدن، به ایران بازگشت!
  • بعد از جدا شدن، با خانواده اش تماس گرفت یا به نزد خانواده اش رفت!
  • خانواده اش، وزارتی (وزارت اطلاعات) بودند!
  • بعد از جدا شدن، مامور وزارت اطلاعات شد!
  • قبل از جدا شدن، وا رفته بود!
  • قبل از جدا شدن، در ارزشهای بورژوازی غرق شده بود!
  • بعد از جدا شدن، معتاد شد!
  • بعد از جدا شدن، زن باره شد!
  • بعد از جدا شدن، مشروب خور شد!
  • بعد از جدا شدن، به سمت رژیم غلطید!
    و قس علی ذلک
    حتما که شما هم موارد متعددی دارید که در اینجا نیامده و یا تکمیلی هست و من ناقص نوشته ام. بیشتر خواستم از این طریق هم یک تلنگری زده باشم به دوستانی که تحت تاثیر این گونه واژه های مسخره هستند و هم اینکه مقداری موضوع را روشن کرده باشم.
    حالا برویم سر برخی از این موارد تا بیشتر به مسخره بودن اینها پی ببریم. ابتدا اینکه باید سر این موضوع به توافق برسیم که وقتی کسی از سازمان رجوی بیرون می آید دیگر هیچ قید و بندی شاملش نمی شود و هیچ تعهد تشکیلاتی و ایدئولوژیکی ندارد و دیگر آن فرد در سیطره تشکیلات نیست و برعکس یک فرد کاملا آزاد محسوب می شود. اما سران فرقه تصور میکنند چون فرد چند سالی را در سازمان بوده و تحت مغزشویی قرار گرفته است باید از بعد جدا شدن هم آن فرد مایملک و ارث پدری مسعود رجوی و تحت فرمان و گوش بزنگ سازمان باشد تا هر چه دستور صادر شد انجام داد. این یک تصور و خیال باطل است و در اصل چنین طرز تفکری ریشه در دیکتاتوری فرقه ای و تفکر استالینیستی رجوی دارد که انسان ها، بویژه افرادی که زمانی به اشتباه در نزد آنان بودند، را ملک خود می پندارند و انتظار دارند که یک فرد آزاد مادام العمر متعلق به آنها باشد.
    مورد بعدی، بعد از جدا شدن در بورژوازی اروپا یا آمریکا غرق شدن است. طرز فکر را نگاه کنید. دقیقا ریشه در موضوع اول دارد (تفکر استالینیستی رجوی). وقتی فردی از تشکیلات یک سازمان جدا می شود دیگر به مسئولین آن سازمان ربطی ندارد که کجا میرود و چکار میکند. کجای دنیا همچین موضوعی وجود دارد که عناصر سازمان و بطور خاص خود شخص رجوی فکر میکنند افراد بعد از جدا شدن کمافی السابق باید تشکیلاتی و ایدئولوژیکی باشند؟ از دیدگاه استالینیستی رجوی”رفتن کسی برای زندگی و انتخاب راه خود، می شود غرق شدن در بورژوازی”.
    نگاه کنید که چقدر احمقانه است. (تفکر استالینیستی مسعود رجوی)
    مورد بعدی، رفتن به سفارت ایران یا بقول عناصر عقب مانده فرقه رجوی”لانه جاسوسی” است. اولا من کسی هستم که از سازمان جدا شده ام و خودم برای خودم تصمیم میگیرم که چه بکنم و چه نکنم و این باید توی گوش رجوی برود. ثانیا وقتی من فرد آزادی هستم و قصد دارم بعد از سالها اسارت در چنبره خون آلود فرقه رجوی به کشورم برگردم و خانواده ام را ببینم، نباید به سفارت کشورم بروم و ترتیبات برگشتم به وطنم را انجام بدهم؟ یعنی کجای دنیا وقتی یکی میخواهد به کشورش برگردد به سفارت مراجعه نمیکند که جدا شده هایی که قصد بازگشت به وطن دارند مراجعه نکنند؟ خداوکیلی می بینید که چگونه تلاش میکنند با استفاده از واژه هایی که خودشان به آن اعتقاد دارند، بقیه هم باید وعندالزوم به آنها باور داشته باشند؟ این جبر فرقه ایست.
    اگر کسی نمی خواهد به کشور برگردد، می تواند برنگردد، کسی مجبورش نکرده است. ولی اگر کسی میخواهد به نزد خانواده اش در کشورش برگردد کجا باید برود؟ من که خانواده ام در ایران است باید به سفارت کدام کشور بروم؟ مگر من هم رجوی هستم که خودم را به بیگانه بفروشم؟ دوستان این که قبح نیست که هر کسی بخواهد به کشورش برگردد یا برای حل و فصل مسائل قانونی به سفارت برود. این انتخاب آزادانه هر کسی است که بعد ازسالها دوری از خانواده اش به کشورش برگردد و باقی عمر خودش را در نزد عزیزانش باشد. اغلب ما عمر مفید خود را در فرقه رجوی تباه کرده ایم.
    نگاه کنید که چگونه فکر میکنند؟ باز برمیگردد به همان قسمت اول بحث که آنها فرد جدا شده را مایملک سازمان می دانند. (تفکر استالینیستی مسعود رجوی)
    این بحث را لطفا هر کس بویژه دوستانی که جدا شده اند خوب دقت کنند. حتما که موارد بیشتری دارند و امیدوارم که دوستان این بحث مهم و جدی را کمک کنند تا بیشتر باز کنیم که خیلی ها در این طرز تفکر گیر هستند. برخی زیاد برخی کم.
    هر چه بیشتر در پیچ و خم این شارلاتانیسم فرقه رجوی می چرخیم بیشتر به ابعاد فاجعه پی می بریم و امیدوارم که بتوانیم با این افشاگریها نسل جوان را بیشتر آگاه کنیم و بیشتر کسانیکه هنوز در فرقه هستند و هنوز چشم و گوش بسته در حال اطاعت می باشند روشن کنیم تا بر وضعیت موجود بشورند.
    وحشت عناصر فرقه بویژه شخص مسعود رجوی و مریم رجوی و عناصر خودفروخته از این است که روشنگری و افشاگری علیه آنان بشود و دروغهایی که به خورد اعضاء و هواداران کم اطلاع میدهند برملا گردد.
    در آخر یک توصیه به دوستان جدا شده و جدا نشده دارم.
    دوستان عزیزم، آیا ما فریب خورده بودیم یا کسانیکه هنوز در فرقه هستند فریب خورده باقی مانده اند. نکته کلیدی و حساس این است که از توپ وتشرهای عناصر فرقه رجوی نترسید. ببینید تاریخا بریده و مزدور و خائن درجه اول خود شخص مسعود رجوی بوده و هست ولاغیر. لازم است این برای همه روشن باشد.
    به این ایمان داشته باشیم که خائن و جانی اول خود مسعود رجوی بوده و هست. آیا هیچ دقت کرده بودید که در هر مراسمی وقت و بی وقت مسعود رجوی تلاش میکرد اینرا تلقین نماید که دلیل کشته نشدنش توسط ساواک شاه فعالیتهای برادرش کاظم رجوی در سوئیس بود؟ بحث های کشاف و طولانی، نه یک بار نه صد بار نه هزار بار. تازه مریم رجوی هم به این کاروان خالی بندی اضافه شده بود و برای اینکه دل شوهر دومش را بدست بیاورد و لگدی هم به شوهر اولش (مهدی ابریشم چی) بزند و از طرفی مسعود رجوی یکدفعه وی را از ریاست جمهوری مادام العمر شورای ملی مقاومت (مسخره بازار رجوی در عالم سیاست) خلع نکند، می آمد و به این بحث می پرداخت که چرا مسعود رجوی اعدام نشد در حالیکه همه بنیانگذاران و هسته مرکزی سازمان اعدام شدند و فقط این یکی شامل عفو شاهنشاه شد.
    پس دوستان در حصار واژه های مزخرف رجوی ساخته، گیر نکنید و روزگار خود را سیاه تر نکنید، زندگی کنید همانطور که خودتان دوست دارید نه آنطور که تشکیلات رجوی دوست دارد.
    بخشعلی علیزاده
منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا