سازمان مجاهدین راه انحطاط را برگزید

درمقاله ی مفصل و شعر و شعارگونه ی” اوج شکوفایی مردمی یک خط سیاسی” باند رجوی چنین آمده است :
” هنگامی‌ که آمریکا وزیر خارجه فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران را لیست‌گذاری می‌کند، این حرکت پیش از آن که قطع یک کانال ارتباطی رسمی باشد، آن‌گونه که در سخنان آمریکایی‌ها نیز آشکارا اعلام شده، کنار زدن پرده از روی یک «دو رویی» و «نیرنگ» سیاسی است که سال‌های سال است از طرف رژیم اعمال شده است”.
دراین نوشته آمریکا طوری مطرح میشود که گویی حق وخیر مطلق است.
صفتی که متخصصان امر میگویند صرفا خاص خداوند است.
آیا مجاهدین مدعی مسلمانی، با اینگونه برخوردها ، دچار شرک نمیشوند؟!
بگذریم ازاینکه ازاین حیث ، بزرگترین خیانت ها را درحق مردم ایران مرتکب شده وجای ظالم ومظلوم را عوض میکنند.
آیا” یک رویی” را درهیئت حاکمه ی آمریکا وآنهم درطول تاریخ چند صد ساله اش مشاهده کرده اید که به دیگرانی که حاضر به فرمانبری کامل نیستند، صفت” دو رو” تعلق می یابد؟!
آیا” نیرنگ سیاسی” ، چیزی هست که سازمان فکری هیئت حاکمه ی آمریکا با آن مخالف باشد ویا میگوید این عمل حق من است و دیگران باید ساده لوح و مطیع باشند؟!
چیزی که رجوی از اعضای تشکیلات مقطوع النسل شده ی خود میخواهد؟!
دوباره :
” اما فراتر از شکستی که در داخل کشور گریبان آخوندها را گرفت، شکستی بود که در سیاست خارجی و مراودات بین‌المللی به رژیم و سیاست‌هایش وارد شد”.
اتفاقا درعرض این 40 سال که حکومت جمهوری اسلامی ایران برقرار است ، اینهمه متحد نداشته و اشتهار بین المللی اش تا بدین حد نرسیده بود.
یعنی شما نمیدانید که درطول ایام جنگ عراق، بغیر از کشورهای کوچکی مانند کره شمالی و سوریه، کسی ازما حمایت نمیکرد؟!
حالا وضع چطور است؟!
بازهم :
” احتمالا ناظران مسایل ایران از روحانی بارها این مضمون را شنیده باشند که مکرراً تکرار کرده است: آمریکایی‌ها با دیدن قیام دی ۹۶ و شدت نفرت مردم از حاکمیت شروع به فاصله گرفتن از رژیم کرده و سیاست‌شان در قبال آن را تغییر دادند”.
البته آقای روحانی هرگز نگفت که نفرت مردم این مسائل را تولید کرد بلکه تاکید داشت که دشمن مکار مترصد فرصت، ازوجود این تشتت ها درمیان ما استفاده خواهد کرد وچنین هم شد.
مجددا :
“کاندولیزا رایس مشاور امنیت ملی اسبق آمریکا که رابطه خوبی هم با مقاومت ایران نداشت در آخرین سالی که دولت مطبوعش بر سر کار بود ناگزیر آن جمله معروفش را گفت که ما دنبال کسی می‌گردیم که بتوان با او واقعاً مذاکره کرد! یک طرف مذاکره واقعی! (بگذریم که پیدا نکرد چرا که گرگ‌ها هرگز مذاکره نمی‌کنند مگر وقتی که دست و پا شکسته و بی‌دندان شده باشند”.
این مسئله که گرگ ها مذاکره نمیکنند، درمورد خود آمریکا صادق تر است.
آمریکا هرگز تن به مذاکره ی واقعی نداده و درکش ازمذاکره ، تسلیم شدن طرف مقابل است.
اما این آمریکا در مقاطعی هم تن به مذاکره داده که نمونه ی بارز آن مذاکره با ویتنام است.
در جنگ ویتنام، آمریکا زمانی تن به مذاکره داد که تمامی نیروهایش درهم کوبیده شده بود و سفرات این کشور درهانوی ازطرف انقلابیون خمپاره باران میشد وکاری نمیتوانست درجلوگیری ازاین وضعیت بکند که ناچار تن به مذاکره وقطع کامل جنگ داد.
جالب اینکه سرپرست هیئت مذاکره کننده ی ویتنامی یک زن انقلابی بود که بعنوان معلم یک روستا انجام وظیفه میکرد.
همینطور :
” البته مردم منطقه و برخی دولتهایشان زودتر از غربی‌ها به این درک نایل شده بودند که علت آنهم اساساً حاصل نزدیکی جغرافیایی آنها به ایران و تماس ناگزیرشان با آخوندهای ایرانی و مدل‌های محلی‌اش بود و البته حضور مجاهدین در عراق و امکان تماس با جامعه عربی”.
پس زمانی که دیگران میگفتند که حضور مجاهدین درعراق اختلافات موجود بین ایرانی ها واعراب را بیشتر کرده وخطرناک است ، حرف درست وحکیمانه ای مطرح میکردند.
شما را متهم میکردند که درامور داخلی عراق دخالت کرده وبر تنش موجود بین آنها دامن میزنید وبنابراین باید که بخاطر مردم عراق وهم برای حفظ جان اعضای سابق مجاهدین که اینک زندگی برده واری را تجربه میکردند واین وضع خانواده های آنها را بشدت نگران ومضطرب میکرد ، عراق را ترک میکردید وشما درمقابل این درخواست خانواده ها ودولت عراق ، با شدت تمام مقاومت میکردید!
دیدید که دروغ گفتن و ریاکاری بالاخره دامن نحس تان را میگیرد که گرفت و بالاخره اعتراف کردید که درامور عراق دخالت میکردید!
ازاین بابت خوشحالم که منهم نقشی دراین افشاگری داشته ام ودرمدت کوتاهی صحت سخنانم که همواره میکوشم در راستای صلح ، زندگی راحتتر برای بشریت و حفظ منافع ملی باشد ، درعرض این مدت کوتاه به ثبوت رسید.
نویسنده ی مقاله ی مورد نقد، درمعرفی چهره ی باند رجوی این دروغ را هم مطرح کرده است :
” مقاومتی که با یک پشتکار ۴۰ساله و عبور از فراز و نشیب‌های فراوان ثابت کرده نه اهل سازش است، نه جا می‌زند”.
برعکس!
سازمان استحاله شده ی مجاهدین خلق که بعد از کش وقوس های فراوان راه” ماکیاول” را انتخاب کرد ، هم سازش نمود وهم با قلعگی نمودن افراد خود وتبدیل آنها به اصحاب کهف ، درجا زد وبلکه راه انحطاط رابرگزید.
مثلا بنیانگذاران شما جامعه ی بی طبقه میخواستند وشما حالا چکمه های خون آلود اصلی ترین دشمنان جامعه ی بی طبقه ی توحیدی را می لیسید و این جانیان را به مقام اولوهیت میرسانید؟!
سازشی قابل توجه تر ازاین وجود دارد که شما نکرده باشید؟!
صابر

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا