مریم گیت

 مریم گیت


حسین فرقانی
همان طور که می دانید پایان جنگ ایران و عراق جنگی که از طولانی ترین جنگ های تاریخ معاصر بوده ، کلیه جریانات سیاسی در ایران را تحت تأثیر خود قرار داد و حتی تأثیر قطعنامه 598 در بین برخی از تجار هم دیده شد.
در واقع هر جریان سیاسی یا اجتماعی خود را با تحولات اجتماعی بر اساس بینش و خط مشی خودش و فرهنگ موجود در جامعه مطابقت داده و حرکت می کند ، اما رجوی خود را از این قاعده مستثنی می داند.
او حتی پس از فروپاشی شوروی و حمله عراق به کویت و اشغال کویت و حضور نیروهای آمریکایی در خلیج فارس و….. هم ، پذیرای هیچ مطابقت خود با این تحولات نبود.
او در داخل تشکیلاتش همه را ایزوله نمود و برای جلوگیری از افشای چهره اش تاکتیک فرار به جلو را اتخاذ نمود و از انقلاب ایدئولوژیک در درون مجاهدین خبر داد و بر طبل های خودش آنچنان کوبید که صدای ما به گوش کسی نرسد ، اما افشای این رسوایی باعث شد که برخی دست اندرکاران و مطلعین با استناد به مطالب مندرج در نشریه مجاهد آن را مریم گیت نامگذاری کنند.
انقلابی که در نشریه 575 و در صفحه 12 خود را این طور معرفی می کند که :
وقتی در مهر ماه 68 مریم رجوی در موضع مسئول اول سازمان مجاهدین قرار گرفت… چرا که حضور یک زن در نوک پیکان رهبری!!؟؟ ایدئولوژیکی سازمان مجاهدین که تا آن تاریخ به حنیف نژاد و مسعود رجوی بنیانگذاران و رهبران تاریخی این جنبش تعلق داشت ، انقلابی را در اندیشه های زنان و مردان دامن زد و دیدگاه ارزشی تبعیض جنسی و فرهنگ مرد سالاری را به چالش طلبید.
هر چند یک سازمان که معتقد به مبارزه مسلحانه می باشد چنین وظیفه ای را نمی تواند متقبل شود ، چرا که مشکل زنان در همه دنیا راه حل مسلحانه نداشته و این با ماهیت یک نیروی نظامی مغایرت دارد.
اما رجوی می خواهد پرچم آزادی زنان ( پرچم فمینیسم ) را در دست بگیرد ، شعارهایی که برای تمام مردم محترم است ، به خصوص آمریکایی ها و اروپایی ها ، مثل این می ماند که کسی برای خرید گوشت به نانوائی برود ، دکان جنگ مسلحانه دارد و پرچم فمینیستی را بالای آن به اهتزاز در آورده است.
آخر مگر یک گروه می تواند در یک زمان کلیه مشکلات را حل کند ، آن هم یک نیروی اپوزیسیون. برای حل مشکل زنان در جامعه باید دست کم در آن جامعه حضور داشت و برای رجوی ها که سالیان درازی در داخل کشور نیستند ، طرح چنین شعارهایی مضحک است.
اما ما فرض می گیریم که آنها درست می گویند ، پس چرا پس از سالیان که طبق ادعای خودشان انقلابی در اندیشه نمودند و فرهنگ مرد سالاری را به چالش طلبیدند مثلاً در نشریه شان به شماره 597 صفحه اول مدرکی از یک مسیحی که مدت ده سال در سازمان شان بود به نام ادوارد ترمادویان است و او اعتراف! می کند که :
چهره ننگین و جنایتکارش بر او روشن شده…. خود را محکوم به اعدام آن هم با بدترین شیوه می داند…. می داند که چون یک گراز وحشی!!؟؟ و یک…. جانی در این مناسبات پاک!؟ چه کرده است…
به چالش کشیدن فرهنگ مرد سالاری یا لجن مال کردن یک هویت انسانی! یا شاید هم یک پرونده سازی.
به راحتی می توان فهمید که چه فشاری در یک مناسبات بسته و محدود باید روی یک موجود انسانی باشد که خودش ، خودش را محاکمه و محکوم کند ، خودش را گراز بنامد ، این رسوایی که تبدیل به مریم گیت شده است به حدی واضح است که جای بحث ندارد.
ادوارد ترمادویان عاجزانه تمنا می کند که این موضوع علنی نشود و در پایان می گوید : من به تمام تعهداتی که داده ام قول می دهم که پایبند باشم. او بر خودش لعنت می فرستد که در این ده سال چقدر پست و کثیف و نابود و نمک نشناس بوده است.
پایبندی به تعهدات ، از ترس افشاء شدن!! عجب مناسبات پاکی!!؟؟ البته به طور واضح ، واژگونه.
البته اگر تمام مطالب مندرج در این نشریه را حقیقت محض بدانیم ، باز هم این یک رسوایی است که یک سازمان که خودش را انقلابی و تنها آلترناتیو و خیلی چیزهای دیگر می داند ، در درون تشکیلاتش به مسائل فردی و شخصی افرادی بپردازد!!؟؟
راستی این چه چیزی است که ادوارد تمنا می کند که علنی نشود ؟ آیا در تشکیلات مجاهدین هم با تشکیل ستاد امر به معروف و نهی از منکر فرهنگ مرد سالاری را به چالش کشیده اند ؟
در نشریه شماره 599 صفحه سوم در مورد آقای سبحانی با استناد به نوشته های ایشان ( راستی یک مرد باید در چه شرایطی باشد تا خودش چنین مطالبی را بنویسد ؟) می خوانیم که او می خواسته که همسرش که از او طلاق گرفته بود شبها یا بعضی از شبها پیش او بیاید.
پس این که رجوی می گوید ما تنها نیروی مبارز هستیم ، مشغول مبارزاتی از این قبیل است.
نگارنده این سطور هم با جناب آقای سبحانی افتخار آشنایی داشتم و ایشان از فرماندهان محبوب ما بودند و اساساً چنین تهمت هایی به ایشان روا نیست و هم با ادوارد آشنا هستم و همه می دانند که ادوارد یک مسیحی مبارز در میان ما بود و برای همه ما عزیز و محترم بود.
اما فرض می کنیم تمام این مطالب درست باشد ( با پوزش از آقای سبحانی و ادوارد عزیزمان ) باز هم نیت پلید نگارندگان نشریه مجاهد را و فرهنگ کثیف و دونمایه و ماهیت آنان را به وضوح به نمایش می گذارد.
سازمانی که به گفته خودش صد هزار کشته دارد حالا با باقیمانده نیروهایش چنین زشت و حقیر و پست برخورد می کند.
نه ، ادوارد ، این رجوی است که پست و نابود و نمک نشناس و آدم فروش است ما تو را خوب می شناسیم ، آقای سبحانی و دیگران هم خودشان و سابقه مبارزاتی شان معرف آنهاست.
این رجوی است که دیگران را به صحنه می آورد تا شهادت دهند که او مبارز و….. است.
اتفاقاً همین مطالب که با وقاحت تمام در نشریه سازمان چاپ شده پرده از چهره رجوی برداشته و از آن به بعد بود که این رسوایی نام مریم گیت را بر سر زبان ها انداخت.
آقای سبحانی به خط خودش ، خودش را خائن و شایسته اعدام می داند و به خاطر حفظ اسرار!!؟؟ سازمان و حفاظت جان و امنیت دسته جمعی این را حق سازمان می داند که تا سرنگونی رژیم تحت بازداشت و زندانی باشد.
جالب شد از به چالش کشیدن فرهنگ مرد سالاری سر از زندان و بازداشت در آوردیم انقلابی در اندیشه زنان!؟
مگر در درون مناسبات پاک زندان است ؟ من که باور نمی کردم اگر خود نشریه مجاهد افشاء نکرده بود!! با این که خودم در زندان رجوی بودم باز هم جرأت نمی کردم بگویم که در سازمان زندان داریم!! از کوزه همان تراود که در اوست.
جدا شدگان از رجوی او را متهم به همکاری با صدام ، آدم فروشی ، جاسوسی ، خیانت به آرمان هایشان و امثالهم می کنند و رجوی آنها را به فساد جنسی!!؟؟ مریم گیت همین است.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا