افعی، کبوتر نخواهد زایید

 افعی، کبوتر نخواهد زایید


ایران دیدبان
همنشين بهار در مقاله ای با نام سخنان مریم عضدانلو و یک سؤال ، با اشاره به صحبتهای مریم عضدانلو در سالگرد 17 ژوئن مینویسد:
« مريم عضدانلو ، شنبه ۲۸ خرداد به یک نکته بسيار مُهم ديگری نيز اشاره کرده اند که ايجاد تأمل می کند :
…« هدف ما به دست گرفتن قدرت به هر قيمت نيست ، تضمين آزادی و دموکراسی به هر قيمت است ــ حتی به بهای فدای موجوديت مان »
[این جمله ]اشاره به چه چيز دارد ؟ آيا حرف تازه ای نيست و همانست که در سرفصل هائی چون ۳۰ خرداد ۶۰ ، فروغ جاويدان ، و مقطع بمباران قرارگاه نيز گفته شده ؟ يعنی صرفاً اشاره به فدا و جانفشانی دارد ؟ و پاسخ به تهديدات طالبان نفت و دلار است که لی لی به لالای حکومت می گذارند و وقت و بی وقت موش می دوانند و پاپيچ مجاهدين می شوند ؟
يا نه ، منظور مریم عضدانلو اين است که در خود اين توان را می بينيم که ( با حفظ اصول و ارزش ها ) از فُرم و موجوديت تشکيلاتی مان نيز بگذريم ؟ و در صورت لزوم از چارچوب های قديمی [ مثلاً از سازمان مجاهدين ] با يک پوسته شکنی جسورانه ، عبور کنيم ؟ و بها و الزاماتش را هم بپردازيم ؟
… اگر چنين باشد ، بديهی است که اين دگرگونی که به محتوا راه می بَرد ، نمی تواند صوری و نمايشی باشد و شباهتی هم به تبديل انجمن های هوادار مجاهدين ، که در گذشته به دفاتر رياست جمهوری تغیير نام داد ــ ندارد. مثل آجری می ماند که اگر برداريم [ طبق قانون بازی دومينو ] همه چيز را زير و رو ، می کند و طرح نو می اندازد…در اين صورت چه بسا ريا و چاپلوسی برخی مريدان که از جمله موانع وصل مردم به مجاهدين شده ، جای خود را به بگو مگو های شجاعانه و چون و چراهای صادقانه ِ هواداران صدیق بدهد و هیچکس دلیلی نداشته باشد که بپندارد : زمین شوره سنبل بر نیآرد… چه بسا همه از عرش به فرش آيند و نه تنها مصونيت اظهار نظر را چون مردمک چشم پاس دارند ، بلکه خود را قبل از هواداران خويش زير سئوال برده ، از ته ِ دل ، دعوت به انتقاد و نقد قدرت کنند.
بر گردیم به سئوالی که در آغاز طرح شد. آیا این عبارت نکته تازه ای در بر دارد ؟
هدف ما به دست گرفتن قدرت به هر قيمت نيست. هدف ما تضمين آزادی و دموکراسی به هر قيمت است ــ حتی به بهای فدای موجوديت مان… »
شکی نیست که مجاهدین نه ماهیتاً و نه در اشکال، توان ِ آنکه به هر دلیلی، در تشکیلات، استراتژی و تفکر خود تغییراتی ایجاد کنند را ندارند.
این امر محتومی است که مجاهدین با انتخاب انقلاب ایدئولوژیک در سال 1364 و در مواجهه مستقیم با شرایط عینی اجتماعی، پیشه خود ساخته و درست در بزنگاه انتخاب، درون گرایی و فرقه شدن را به منزله پشت کردن به تمامی تحولات گسترده سیاسی – اجتماعی برگزیدند.
پس از آن حضور در عراق و تن دادن به یک استراتژی خیانتکارانه، که تمامی پیشینه آنها را میسازد، راهکاری مناسب برای رسیدن به قدرت دیده و تا انتهای آن، تا آنجا که ممکن بود پیش رفتند.
حتی مینیمم التزام به شعارهای دموکراتیک در روابط درونی که بهترین عرصه برای آزمون پایبندی یک جریان سیاسی به شعارهایش است را رعایت نکردند و با سرکوب و سانسور، تلاش کردند تا همچنان پشت نمودن خود به واقعیتهای اجتماعی و سیاسی (در سطح داخلی و بین المللی) را حاکم گردانند.
چگونه مجاهدین قادر خواهند بود که حلقه محاصره این سنن دامنگیر را بشکافند و خود را نجات دهند.
هنگامیکه اعتقاد دارند که رجوی یعنی تاریخ مجاهدین، یعنی رهبر خاص الخاص و عقیدتی و خدشه ناپذیر و تنها راه وصول و اثبات این معنا، صرفاً از طریق حاکمیت دستگاه فعلی میباشد، سؤال این است که آیا جز به فروپاشی کامل تشکیلاتی مجاهدین و هزار تکه شدن آن، قادر به ذره ای انعطاف و پذیرش واقعیتهای بیرونی هستند یا خیر؟!
هر از گاهی هم که مجاهدین تغییراتی ایجاد کرده اند، آشکارا رفتاری فرمالیستی و صوری داشته اند که در نهایت فرصت طلبی، برای حفظ وضع موجود و فقط برای نمایش به طرف حسابهای خارجی بوده است، واقعیتی که نه کسی میتواند آن را انکار نماید و نه کسی میتواند از آن به نفع رویکرد مجاهدین دفاع نماید.
پاسخ به این سؤال فقط یک چیز است: افعی کبوتر نخواهد زائید!

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا