نامه سر گشاده به مریم عضدانلو(4)

نامه سر گشاده به مریم عضدانلو(4)


آرش رضایی/ سه شنبه 28.6.2005


خانم مریم عضدانلو،من باور دارم که اگر آدمیان بخواهند ممتاز و برجسته باشند معنایش این نیست که با نیازها،انتخاب و آزادی فردی،رویاها و احساسات انسانی دیگران در افتند و با نقشی که آنان برای ایفایش متولد شده اند،سر ناسازگاری داشته باشند.در حالیکه در ماجرای نشست طلاق شما و شوهرت براحتی با سرکوب تمایلات ذهنی و روانی افراد حاضر در قرارگاه اشرف به مفاهیم انسانی و نیازهای طبیعی افراد دهن کجی کردید و نقش واقعی آنان را در زندگی تحریف و به باد تمسخر گرفتید.نشست طلاق در واقع فریب افراد تشکیلاتی بود و معتقدم که مرور زمان واقعیات زشت و پیامدهای منفی آن را هر چه بیشتر آشکار خواهد نمود.
به نظر من هر کنشی واکنش متناسب با خود را به همراه خواهد داشت و گسستن علائق انسانی و احساسی افراد در نشست طلاق در زمانی که چندان دور به نظر نمی رسد ذهن و روانتان را آزار خواهد داد.یقین دارم گذر ایام حقایق را به همه از جمله شما و شوهرت تحمیل خواهد کردو اما اطمینان نیز دارم در صورتی که شما با رجوع به احساس و سرشت زنانه تان از سلطه و سیطره شیطانی شوهرتان رها شوید در نهایت تسلیم ارزش های انسانی و حقیقت خواهید شد. براستی آیا زمان خود فریبی بسر نیامده است؟
بی شک شما گریزی از ندای وجدانت نداری،پس با تامل در نشست طلاق و پیامدهای ضد انسانی و غیر دموکراتیک آن که شامل نقض گسترده حقوق افرادتان در قرارگاه اشرف بود،کمی به خود آئید.به انهدام بنیان خانواده ها،پریشانی روحی و ذهنی مردان و زنان،به کودکان بیشماری که با توجیهات بیمارگونه شوهرتان از محبت والدین خود محروم ماندند و در کشورهای غربی آواره شدند، به تاثیرات ویرانگر روحی و روانی نشست طلاق در سالهای بعد از آن در افراد تشکیلاتی بیاندیشید که چگونه تحت فشار شوهر فاشیست و بی احساس شما و دیگر سران بد اندیش فرقه، افراد مذکور دچار انواع و اقسام بیماری های روحی و روانی شدند.
آیا می دانید که توجیه و تحلیل های بی مایه شوهرتان در نشست طلاق با مبانی و اصول علم روانشناسی در تناقض آشکار است و از منظر علم روانشناسی سرکوب تمایلات و نیازهای درونی و حیاتی، موثرترین و تعیین کننده ترین نقش را در ایجاد عقده و افسرده گی در افراد بازی می کند.وتاثیر مستقیم بر روی احساس آنان می گذارد. پس چگونه فرقه شما داعیه علمی بودن مبارزه و انطباق برداشت های ایدئولوژیک خود را با مبانی و اصول علمی سر می دهد؟ این معامله ای بود که شوهر فاشیست شما با افراد مستقر در قرارگاه اشرف به خصوص شما زنان تشکیلات کرد..آیا زمان استقلال و رهائی از سلطه برتری طلبانه شوهرخودخواهتان ،
فرا نرسیده است.به قول معروف شما هم می توانید کیک تان را خود بپزید و هم خود بخورید و بیش از این وامدار شوهر خود نباشید.به شرط اینکه تصمیم عاقلانه بگیرید و یک”نه”شجاعانه به شوهر روانی و بیمارتان بگویید کار ساده ای است به اخلاص و شهامت نیاز دارید البته با الهام از احساس زیبای زنانه و اندیشه انسانی خانم ویرجینیا ولف و……..
خانم مریم عضدانلو،یک اشتباه را بارها تکرار نکنید و مانند کسانی راه را نپیمائید که صدها بار اشتباه می کنند ما راه درازی را با هم طی کردیم اما چرا شما نتوانستید همانند تعداد بیشماری از جداشدگان راه خود را از مسیر خیانت و تبهکاری و تروریسم جدا کنید و چرا نخواستید صداقت داشته باشید؟جز این است که شما از موضع ضعف با شوهرت رابطه برقرار کردی و در نهایت خود انسانی ات را به عبث به وی فروختی؟و او نیز زیرکانه بعد از بازی با احساسات زنانی چون فیروزه….با شناخت ضعف های شخصیتی شما تسلط شیطانی اش را بر سرزمین وجودت گستراند.امیدوارم که کمی در خلوت تنهائی تان بیندیشید و از ابتذال وابستگی به شوهرت رها شوی وبه این نکته مهم توجه کنید که شما باید راه خودت را با تکیه بر سرشت و احساس زنانه ات پیدا کنی و نه با اتکا به وجود شوهر مرد سالارت.
خانم مریم عضدانلو، با تامل عمیق در عکس های اخیر شما که در دیدار با برخی از سیاستمداران امپریالیست و گرگ صفت که جز به استثمار خلقهای جهان نمی اندیشند و در سایت خبریتان انعکاس یافته است،غالبا لبخند بر لب دارید که ناخود آگاه مرا به یاد شاهکار لئوناردو داوینچی”لبخند مونالیزا” می اندازد پیشنهاد می کنم که شما نیز شاهکار داوینچی را با دقت نگاه کنید.مونالیزا دارد می خندد ولی آیا او خوشبخت است؟بنا به نظر هنرمندان و منتقدان برجسته دنیا مونالیزا ظاهرا می خندد ولی خوشبخت نیست.با توجه به اینکه مونالیزا یک اثر هنری است و نه یک تروریست تمام عیارو همدست تبهکاران جنایت پیشه ای چون صدام.
خانم مریم عضدانلو،آدمی چرک هایش را در ملا عام نمی شوید حقیقت ورای ذهن من و شما است بیائید صادقانه خودمان را آماده پذیرش افکار نو و مدرن کنیم.دوران توهمات انقلابیگری،عملیات جاری و حاکمیت ایدئولوژی با قرائت و مختصات فرقه ای بسر آمده است و در تفکر انسان مدرن جایگاهی ندارد. به انطباق خود با جهان مدرن فکر کنید.نمی شود که با دستهای آلوده، ذهن توسعه نیافته،روش های خشونت آمیز،سوابق تروریستی و تبهکارانه،شیوه های غیر دموکراتیک و با انهدام کانون مقدس خانواده از آزادی خلق و رهائی زنان تحت ستم سخن گفت و نیز از راه حل سوم.و شما بهتر می دانید که طرح راه حل سوم جز فریب افکار عمومی اصالتی ندارد زیرا مفهوم تروریسم و تقدیس خشونت با ذهن خشن و بیمار شوهرت همخوانی تام وتمام دارد و ادعای راه حل سوم جز با نقد گذشته تروریستی و خیانتکارانه شوهرت و فرقه رجوی و برائت صادقانه از آن همه خیانت و جنایت امکانپذیر نیست و راه به جایی نمی برد.
به دفن عشق در نشست طلاق بیندیشیدو………..
ادامه دارد


ra.nejat@nejatngo.com

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا