وطن فروشی ابهام ندارد!

وطن فروشی ابهام ندارد!


ایران دیدبان
علی ناظر مدیر سایت دیدگاه، در مقاله‎ای با نام تقابل دو متضاد ، به بخشی از سؤال‎هایی که پیرامون ادعاهای مجاهدین مطرح است و این روزها از همه سو دامنگیر آنها شده اشاره می‎کند و می‎نویسد:
اخيرا مریم عضدانلو در يکي دو سخنراني و گردهمايي تأکيد داشته که «نه مماشات، نه جنگ»، بلکه «تغيير دموکراتيک». البته ايشان اين خواسته را روشن و شفاف باز نکرده و فقط در سطح يک شعار نگاهداشته اند؛ به همين خاطر، گمانه زني ها مي تواند غلط باشد و يا مشخصا به مسائلي اشاره کند که معضل پراتيک اين راه حل خواهد بود. شايان توجه اينکه مریم عضدانلو در موارد مختلف از «قرارگاه» اشرف با نام «شهر» اشرف يادکرده است؛ اما همزمان، در گردهمايي هايي که ايشان شرکت داشته اند آرم ارتش آزاديبخش ملي به اهتزاز در مي آيد. با توجه به اين دو نکته، نگارنده ناچارا به اين نتيجه مي رسد که که تغيير دموکراتيک مورد نظر ايشان بدون فاکتور قهر عملي نخواهد بود. اما فاکتور قهر با چه مشخصه هايي؟ آيا منظور ارتش آزادي بخش ملي است؟ که اين به نظر من رؤيايي بيش نيست. چرا که نه اعضاي ارتش آزاديبخش، با تمام ايمان و اراده ي پولاديني که گفته مي شود آنها از آن برخوردارند، مي توانند اين پروژه را عملي کنند، و نه نيروي کافي براي انجام چنين پروژه اي وجود دارد. بنا به آمار داده شده، ماکزيمم تعداد افسران اين ارتش 3600 نفر است. همين. حتي اگر هم بپذيريم که اين افسران توانايي کشورگشايي دارند، عمليات نظامي قبلا ثابت شده که بدون پوشش هوايي امکان پذير نخواهد بود. خط قرمز، براي ورود نظامي به خاک وطن، در اينجا کشيده مي شود. ساده تر اينکه، «عمليات فروغ جاويدان» قابل درک بود، اما عمليات نظامي برخوردار از پوشش هوايي آمريکا را ديگر نمي شود «تغيير دموکراتيک» ناميد؛ بلکه مترادف دانست با توليد فرزند دوقلويي به نامهاي «وابستگي» و «وطن فروشي»…
در جایی دیگر از این مقاله آمده است:
نام سازمان مجاهدين خلق چند سالي است که در ليست سازمانهاي تروريستي قرار داده شده است. سالهاست که اين ليست دست مجاهدين را بسته است. نمي توانند از جايشان تکان بخورند، گاها نمي توانند نفس بکشند، و يا پاسخگوي بسياري از انتقادات و مواضعي که مي گيرند باشند. بايد دست به عصا راه بروند تا شايد بتوانند اسمشان را از اين ليست کذايي خارج کنند. دشمن دشمن مجاهدين – يعني جهانخواران، هم با اينها بازي مي کنند. هر روز خبري خوش مي رسد که يکي از همين روز ها اسم از ليست خارج خواهد شد. مجاهدين اطلاعات ذيقيمتي پيرامون برنامه هاي هسته اي رژيم در اختيار جهانخواران گذاشته اند، اما اين همکاري منجر به خروج نامشان از ليست نشده است. در عوض جهانخواران از اطلاعات داده شده در راستاي تنظيم رابطه اي بهتر با رژيم استفاده کرده اند، و هنوز هم اسم مجاهدين در آن ليست کذايي است…
علی ناظر در بخشی از این نوشتار با فرافکنی، واقعیتهای درونی مجاهدین را به بیرون از آنها نسبت داده و با تلاش برای تطهیر آنها، به ناکامیها و گردابی که مجاهدین در آن دست و پا می‎زنند اشاره می‎کند:
دشمن، دائما مجاهدين را با بحراني جديد دست به گريبان مي کند. يک روز باعث مي شود که فرانسه مریم عضدانلو را اسير کند، يک روز گفته مي شود که مجاهدين اعضاي جدا شده را شکنجه مي کرده و زندان و زندانبان داشته است. يک روز بايد حساب هاي مالي اش را جوابگو باشد، و چند سالي است که سعي دارد اسم خود را از ليست سازمان هاي تروريستي خارج کند. در اين مبحث مهم نيست که کدام يک از اين مسائل درست است و کدامين توطئه، مهم اين واقعيت است که مجاهدين هر روز درگير مساله اي جديد و انرژي گير شده اند. رژيم در مقابل، از حداقل بحران که دست پخت اپوزيسيون باشد رنج مي برد. برنامه ي هسته اي رژيم نه تنها بحران زا نبوده بلکه توانسته بهانه اي براي مراودات و مذاکرات پنهان جهانخواران و رژيم باشد. رژيم توانسته بحران ها را به نفع خود بچرخاند. بخاطر بياوريم آنموقع را که گفته مي شد «صلح» پاشنه آشيل رژيم است، يا اينکه گفته مي شد که [فوت آقای] خميني نقطه اتمامي براي رژيم است، يا از سه سرگي رژيم صحبت مي شد؛ همه اينها اتفاق افتاد و رژيم در سر بزنگاه توانست بحران را به نفع خود حل کند. بپذيريم که رژيم را چند تا آخوند شپشو بي سواد نمي چرخانند. اگر به اين امر پي برديم، آنوقت است که مي توانيم براي رژيم بحران آفريني کنيم، در غير اينصورت سر خود را گرم کرده ايم.
وی در انتهای این مقاله با اشاره به استراتژی شکست خورده‎ی مجاهدین و امید آنها به حمایت امپریالیست‎ها و جهانخواران از آنها سؤال می‎کند که:
مریم عضدانلو در 2 تير 1384 چنين مي گويد: « اين رزم آوران آزادي در شهر اشرفند كه حقانيت استراتژي شان اثبات شده است.اكنون مجامع بين المللي و دولتهاي مختلف جهان اگر ميخواهند در برابر اين پيشروي ديكتاتوري ملاها بي تفاوت نباشند، و همچنين براي محترم شمردن ملتي كه اين فاشيسم مذهبي را به‌زانو درآورده و به اين نقطه كشانده، بايد مدد رساني به اين ديكتاتوري منفور را متوقف كنند و برآنهاست كه مقاومت مشروع ايران را به رسميت بشناسند و تهمتها و موانع سركوبگرانه يي همچون برچسب تروريسم را از سرراه اين مقاومت بردارند.»
نکات مبهم در اين نقل قول که اگر هر چه سريعتر روشن شود به نفع جبهه وسيع براندازان است، به خلاصه ارائه مي شود: 1- منظور از «استراتژي» در اينجا چيست؟ آيا مبارزه قهر آميز به مفهوم عام آن است، و يا براندازي رژيم فقط با ابزار ارتش آزاديبخش ملي – که اگر چنين است، چه شرايطي لازمه انجام پذيري اين خط است؟ اگر منظور از «استراتژي» تعريفي جديد از «تغيير دموکراتيک» است، آن تعريف چه مي تواند باشد؟ اگر منظور از «استراتژي» نقش ابزاري ارتش آزاديبخش ملي براي متمرکز کردن توجه جهانخواران بر مجاهدين بعنوان نيروي محوري است، آيا نيروهاي برانداز ديگر هم به اين مقصود توجه کرده اند – آيا آنها مجاهدين را بعنوان نيروي محوري پذيرفته اند؟ 2- فرض کنيم که مجامع بين المللي مقاومت را به رسميت بشناسد؛ آنوقت چي؟ عملا چه کاري از دست افسران «اشرف» بر مي آيد؟ آيا زمان آن نرسيده که با شنونده روشن تر تنظيم رابطه شود؟ تا هم شنونده و هم گوينده تکليف خود را دانسته و موضعي قاطع بگيرند؟

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا