برگی دیگر ازجنایت های رجوی

برگی دیگر ازجنایت های رجوی


مطلبی که از نظر شما می گذرد تماماً حقیقت است و از صحت آن خیلی ها آگاهی دارند و چیزی نیست که من و دیگری از خودمان درآورده باشیم.
این حرف ها را از زبان کسی می شنوید که سال های سال در زندان رجوی بوده وتازه به وطن بازگشته است ودرکمال سلامت جسم وعقل این مطالب را می نویسد.
من در این دوران که نزد مجاهدین بودم دردهای زیادی را تحمل کردم، خیلی وقت ها می توانستم از فهم خودم استفاده کنم اما تحت تأثیر تبلیغات این پلید قرار گرفته و راه چاره ای برای خودم نمی دیدم تااین که به یاری خدا نجات پیدا کردم. وحال می خواهم در مورد یکی ازبدترین جنایات رجوی یعنی عملیات مروارید سخن بگویم.
کردها در عراق مخالف سفت و سخت گروه مجاهدین بودند و دوست نداشتند که این گروه به دلیل مسائل امنیتی و مسائل سیاسی که پیش می آورد در مملکتشان باشد و این موضوع کردکشی از قبل جریان داشت. مجاهدین می گفتند که این ها دست نشانده ی رژیم ایران هستند و از طرف ایران تقویت می شوند و باید آن ها را از سر راه برداشت و تحت پوشش این موضوع بود که می توانست نیروهای خود را قانع به انجام این کار بکند وگرنه راه دیگری نداشت. کردها حق داشتند که از مملکت و وطن و آزادی خود دفاع کنند چون مجاهدین مزاحم و پا پیچ این ها بودند. کردها نیز با صدام مخالف بودند و دوست داشتند که برای خودشان آزاد باشند و صدام خواسته ی آن ها را رد می کرد؛ شاید صدام خودش به طور مستقیم و علنی نمی توانست کردها را بکشد و خودش را در نزد مردمش زیادی خراب کند بهترین راه چاره را در این دید که مجاهدین را به جان آن ها بیندازد و مجاهدین نیز برای بستن دهان نیروهای خودی مجبور بودند که بگویند این ها طرفدار رژیم ایران هستند و هر کاری و هر بلایی که می خواهد به سر کردها بیاورد. بنابراین نتیجه می گیریم که این موضوع بین این مجاهدین و صدام و کردها خیلی ریشه دارد. البته این که کردها از صدام آزادی می خواستند و نمی خواستند که گروهی- آن هم مجاهدین- در مملکتشان باشد که چیز ناحقی نیست و نبود، شاید بعضی ها که در جریان امور نباشند بگویند ناحق است و حرف درستی نیست ولی من و کسانی که آن جا شاهد بودیم ،می دانیم حق است و درست.این اختلافات بود تا روزگاری که بین عراق و امریکا سر مساله ی گرفتن کویت توسط نیروهای عراقی جنگ شد؛ کردها می خواستند از فرصت به دست آمده استفاده کنند که کاملاً حق داشتند و فکر درستی هم بود که برای آزادی خود از شرایط موجود استفاده کنند. کردها یک قسمت از منطقه ی عراق را گرفتند و به تسلط خود در آوردند. صدام دید که راهی ندارد و در این جا که مسئله ی امریکا در میان بود خودش نمی توانست مستقیماً به کردها حمله کند بنابراین به مجاهدین دستور داد که شما وارد شوید. مجاهدین تحت پوش این که ایران حمله کرده و می خواهد مارا سر به نیست کند پیش رفت و رجوی پشت سر هم پیام می داد که دشمن با پای خود به گور آمد، درگیری شروع شد و مجاهدین شروع به حمله به کردها یی که در جنگ بودند کردندوارتش عراق که درگیر جنگ با امریکا بود ،مجبور شد مجاهدین را به جان کردها بیاندازد زیرا داشت سرنگون می شد و مجاهدین گفتند که ما اول تیراندازی نکردیم. آن ها اول یکی از بچه های ما را کشتند و ما نیز شروع کردیم و باید این حرف رامی زدند که که بعداً کسی اعتراض نداشته باشد و خودشان دیگر بعد از آن آمار می دادند که این قدر از گروه های کردی کشته شدند و یک بار هم در همین جنگ و کردکشی رجوی برای گروه خود پیام داد که هر کس مانع راه شما شد او را از سر راه بردارید وچون تبلیغات سنگین شده بود، که این افراد، افراد رژیم هستند. دیگر کسی کاری نداشت که این ها کی هستند و برای چی می جنگند و چه می کنند. همه را می کشتند. من خودم در قسمت جلولا یکی از شهرهای کردی عراق بودم( که از اول نیز به من اعتماد نداشتند که وارد عملیات شوم و وقتی که جنگ اوج گرفت دیگر فضا فرق می کرد و همه وارد عملیات می شدند) عملیات مروارید در قسمت عملیاتی خودمان شاهد این موارد بودم که از کردها توسط گروه مجاهدین زیاد کشته شده بودند و حتی در بعضی موارد نیز از کنار آن ها در منطقه رد می شدیم و بعد از عملیات نیز رجوی پیام داد که اتحادیه میهنی با رژیم ایران است و از طرف رژیم ایران وارد صحنه ی جنگ شده اند برای سرنگون کردن رژیم ایران ،کشتن کردهالازم بود زیرا مانع ما بودند، در صورتی که ما می دانستیم که این کرد ها فقط برای آزادی وطن خود می جنگیدند و این جا بهترین جا بود که مجاهدین می توانستندخصومت هایی راکه با کردهاداشتند تلافی کنند که این کارراهم کردند. در هر صورت این یکی از جنایات پلید رجوی و گروهش بود. حالا ما خیلی های دیگرش را نمی دیدیم و فقط دورا دور می شنیدیم و این برای ما و خیلی های دیگر دردناک بود ولی چاره ای نبود و ما نیز در آن شرایط مجبور بودیم که هر ان چه گفته می شد انجام بدهیم.
انشاء ا… که خدا از تقصیرات ما بگذرد.
و باز هم خدا را هزار مرتبه شکر که از این گرفتاری و از چنگ این دژخیم نجات پیدا کردیم.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا