پاسخ یاسر عزتی به تشبثات مجاهدین

پاسخ یاسر عزتی به تشبثات مجاهدین
سایت روشنا
دست خود را بشور هنوز دیر نشده
با سلام اجازه بدهید پیشاپیش سال جدید میلادی را به شما تبریک بگویم. امیدوارم سال جدید، سالی پر از موفقیت و پیروزی و شادی و سالی باشد که افشاگری بر علیه رجوی بیشتر و بیشتر بشود. برنامه ای که برای شما تهیه کردم در رابطه با توطئه های یک سال اخیر سازمان مجاهدین است که دوستانم من را وارد صحنه می کند تا علیه من دروغ گویی و لجن پراکنی کنند. خودم به جد هیچ وقت متمایل به چنین مصاحبه ای نبودم. از طرفی دوستانم در یک فرقه دجال اسیر هستند، از یک طرف سازمان مجاهدین سعی می کند که اختلافی بین من و دوستانم بیندازد. از طرفی و مهم تر از همه ایدئولوژی من هفت دریا خون با ایدئولوژی رجوی فاصله دارد و من هیچ وقت نمی آیم وارد زندگی فردی افراد بشوم. جنگ من با مجاهدین نیست جنگ من با فرماندهی و با شخص رجوی است. ولی برای اولین و آخرین بار چند خاطره دردناکی را می خواهم خدمت شما عرض کنم. تا برای مردم و تاریخ، واقعیت کمی روشن تر شود.
در این یک سال سازمان مجاهدین دوستان من را وارد صحنه کرده و در آخرین اعلامیه آقای صالح عباس پور یکی از دوستانم من در همین کشور آلمان از من نوشته که من یک لات و یک لمپن و کسی که هیچوقت مدرسه نمی رفتم و حرفهایی که می توانید مراجعه کنید و بخوانید… همانطور که در جریان هستید، من یک سال به خاطر زبان فرانسوی، یک سال به خاطر زبان انگلیسی یک سال به خاطر زبان آلمانی از درس و تحصیل عقب افتادم، ولی با کمک خدا توانستم با سن 16 سال کلاس ده بنشینم و موفق شوم. حالا خود آقای صالح عباس پور که به من می گویند یک لات و یک لمپن بودم، بد نیست بروند به گذشته مراجعه کنند که ایشان با سن چند سال کلاس ده را موفق شدند بگذرانند. و یا حمید قنبری که همکلاس من در کلاس ده بود با سن هجده سال. و یا روزبه خواننده ای که در سازمان مجاهدین خوانندگی می کند اصلاً کلاس هشت را رفته یا نه؟ ایشان هم سه سال از من بزرگتر بودند و یا احسان اقبال که گوینده اخبار سیمای سازمان مجاهدین هستند، و ایشان سه سال از من بزرگتر بودند اصلاً ایشان کلاس ده را رفتند یا نه؟ تازه ایشان یک سال بعد از من وارد مجاهدین شدند. و یا عطا که با سن نوزده سال کلاس ده را قبول شد و اسمهای دیگر… که من از بیانش صرف نظر می کنم. و یا یکی از افراد که با چاقو یک راننده تاکسی را زخمی می کند که من از اسمش صرف نظر می کنم و حرمتش را نگه می دارم. چون اصل این نیست که ما وارد زندگی شخص افراد شویم که در گذشته چکار کردند. بلکه افراد را ما به امروزشان نگاه می کنیم و به گذشته افراد هیچ کاری نداریم. خب انسان خیلی خطاهایی را انجام می دهد در زندگی ولی موضوع اصلی این نیست که کی درس خوانده و کی نخوانده، موضوع این است که تمام افراد در اروپا و خصوصاً در همین شهر کلن آلمان دارند می بینند که من دارم تحصیل می کنم و اگر خدا بخواهد و لیاقتش را داشته باشم، در سال آینده دانشگاهم را شروع می کنم. وقتی که مجاهدین اینقدر دروغ و یا بهتر بگویم جک می نویسند، دیگر اگر آنهایی که در عراق هستند باور کنند، مردمی که در اروپا هستند دیگر به ریش مجاهدین می خندند. این نشان می دهد که سازمان دنبال دری می گردد که دریچه ای بهش باز شود. یعنی با دادن امتیاز قبه تشکیلاتی، افراد را وادار می کنند که بیایند اینقدر مزخرف و جک و طنز بنویسند. آخر شماهایی که در اروپا بودید و مثل من اینقدر زیاد جابجا نشدید و امکانات تحصیلی داشتید و دولت آلمان اینقدر به ماها کمک مالی می کرد برای تحصیل، شما استفاده از این امکانات نکردید حالا امروز مدعی شدید که برای مردم ایران و برای کودکان و برای دختران بی سرپرست دارید مبارزه می کنید؟ آخر کسی که در آلمان با این امکانات دنبال علافی و لمپنی می رود، ادعای دلسوزی برای مردم ایران می کند؟ یا کسی که اینقدر دروغ می گوید دروغی که ته قلب خودش واقعیت را می داند. مدعی می تواند بشود که برای آزادی می جنگد؟ البته از قدیم گفته اند آرزو برای جوانان عیب نیست. همانطور که با یکی از همین دوستانم در کمپ آمریکایی ها تماس گرفته بودم، خودش می گفت که آدم باید یک بار سرش به سنگ بخورد آن موقع شاید آدم شود. همانطور که گفتم، من خودم مخالف چنین مصاحبه ای بودم ولی دیگر بعد از یک سال سکوت خواستم سر سوزنی از واقعیت را مطرح کرده باشم تا رجوی این دجال، در سایتهای کثیفش کمی بروند تحقیق کنند که این چیزهایی که می نویسند بیشتر دست خودشان را رو می کنند.
درس و تحصیل همان چیزی است که رجوی همیشه ازش ترس و وحشت داشته که من هم بارها و بارها گفتم مصاحبه های من یک دامنه یک کوه است و قله اش همان درس و تحصیل است که رجوی ازش ترس و وحشت دارد. خوب است اینجا آلان محمدی را یادی ازش بکنیم دختر 13 ساله ای که مجاهدین از درس و تحصیل روانه تنور جنگ در عراق کردند و آلان محمدی های دیگری که از سراسر دنیا رجوی اینها را از تحصیل روانه تنور جنگ کرد. این تحصیل است که افراد را آگاه می کند. در آن زمان هم که ما در آلمان بودیم، هیچ وقت کسی را به خاطر تحصیل نکردن تنبیه نمی کردند، ولی اگر کسی جلسات سازمان را نمی رفت بیشتر فحش و بدرفتاری باهش می شد. یک فرد سالم با بودن چند ماه در مجاهدین به واقعیت می رسد. لعنت و نفرین بر رجوی بر روزی که زاده شدی و سلام و درود بر روزی که با درد و رنج چشم از این جهان ببندی.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا