کنسرت مرضیه و ادعای جمع آوری پول برای کودکان عراقی

کنسرت مرضیه و ادعای جمع آوری پول برای کودکان عراقی
هادی شمس حائری، بیست و یکم آوریل
در تاریخ 17 اوریل دوشنبه ساعت 8.30 شب توسط یک انجمن فرانسوی در سالن المپیای پاریس از عموم مردم برای شرکت در کنسرت خانم مرضیه دعوت بعمل آمده بود. لااقل ظاهر امر چنین می نمود که مجاهدین هیچ دخل و تصرفی در این برنامه ندارند.
اما در عمل تمامی تبلیغات و تشویق مردم به شرکت در کنسرت به عهده مجاهدین بود و آنها بودند که مدام در تلویزیون ماهواره ای خود مردم را به شرکت در کنسرت تشویق می کردند.
مجاهدین کلیه بلیط ها را خریداری نموده بودند و هواداران خود را از هلند و المان و فرانسه با اتوبوس به این کنسرت آورده بودند تا شرکت فرانسوی را برای برنامه های آتی با خرید بلیط دلگرم و راضی نمایند.
ما نیز با شنیدن برگزاری کنسرت مرضیه تصمیم گرفتیم به چند دلیل در این کنسرت شرکت کنیم.
1- مجاهدین بنا برآنکه یک سکت مذهبی هستند از ارتباط نیروهای خود با اعضای منتقد جداشده ممانعت می نمایند و تلاش می کنند تا نیروهایشان با آنها روبرو نشوند، مبادا که صحبت های جداشدگان روی آنها اثر بگذارد و آگاه شوند و از آنها کنده شوند. ما می خواستیم باشرکت خود سوراخی در این دیوار بتونی ایجاد کنیم و تابو تماس را بشکنیم و ترفند مجاهدین را خنثی کنیم.
2- مجاهدین از اعضای جدا شده یک شیطان ساخته اند و تخم کینه و نفرت را در در دل نیروهای خود نسبت به آنها بارور نموده اند. ما می خواستیم به آنها بگوئیم که دوستتان داریم و شما از مائید و پیام آور مهر و محبت باشیم، به آنها بگوئیم که شما هموطنان ما هستید اما افکارتان غلط است ما با اندیشه رجوی مبارزه می کنیم و نه با شما.
3- ما بارها مجاهدین را به بحث و گفتگوی متقابل دعوت کرده ایم اما تا بحال برای بحث و گفتگو قدم جلو نگذاشته اند، آخرین آن دعوت کانون رهائی از مجاهدین بود که بیایند در یک میز گرد شرکت کنند. ما می خواستیم اولین قدم را برداریم و به جانب آنها برویم و اگر مجالی شد با آنها گفتگو کنیم و آنها را به الزامات دمکراسی که همانا بحث و گفتگو و تحمل مخالف است آشنا و ترغیب نمائیم.
4- برای سهیم شدن در یک اقدام انسانی، و کمک رسانی به کودکان عراقی، (آنگونه که مجاهدین اعلام کرده بودند) و تشویق مجاهدین به این گونه اعمال خیر، بجای….
5- مجاهدین تا بحال بر طبل جنگ و خشونت کوبیده اند. ما می خواستیم با شرکت خود در این کنسرت، دوری آنها را از خشونت و تروریسم تبریک بگوئیم و از ورود آنها به به دنیای شاد موزیک که تلطیف کننده احساس و عواطف انسانی است و مجاهدین سالها است که از آن فاصله گرفته اند، تقدیر کنیم.
6- مجاهدین گفته بودند که خانم مرضیه بانوی آواز ایران است و به همه مردم متعلق است. ما هم مثل هر انسان دیگر که از شرکت در کنسرت لذت می برد می خواستیم در کنسرت خانم مرضیه شرکت کنیم و صدای او را بشنویم.
ما با خرید بلیط در رأس ساعت 8.30 قصد ورود به سالن را داشتیم که با صف آهنین کادر های بالای مجاهدین در مقابل درب ورودی مواجه شدیم. آنها به ما گفتند، شما حق ورود ندارید.
ما علت را جویا شدیم و گفتیم مگر برگزار کننده مجاهدین هستند و تازه مگر این برنامه سیاسی و تشکیلاتی است که مانع ورود ما می شوید، هر کسی حق دارد در این کنسرت شرکت کند.
مجاهدین گفتند شما حق شرکت ندارید.
ما گفتیم شما چگونه این حق را به خودتان می دهید که برای ما در خاک اروپا حق تعیین کنید. آیا دمکراسی مورد ادعای شما همین است؟ شما چرا این قدر ضعیف هستید و اعتماد به نفس ندارید، مگر ما چه خطری داریم که از ما می ترسید؟ جمعیت شما که از ما 7 نفر بیشتر است. شما بارها به قصد بهم زدن به جلسات ما آمده اید و ما مانع نشدیم و اجازه دادیم که صحبت کنید اما شما بجای صحبت اتهام زدید و فحش دادید، ما که حتی قصد بهم زدن و فحاشی هم نداریم ما آمده ایم اینجا شما را به این کار، در مقابل کار تا کنونی تان که خشونت و تبلیغ کدورت و تنفر بود تشویق کنیم.
اگر این کنسرت خصوصی و مختص نیروهای مجاهد است می بایست بدون اطلاع و دعوت عمومی، برگزار می شد.
سایر دوستان نیز هر کدام از موضعی عمل غیر دمکراتیک و انحصار طلبانه مجاهدین را محکوم کردند.
خلاصه آه گرم ما در آهن سرد مجاهدین تأثیر نکرد و پس از یکساعت بحث وجدل، پول بلیط های مان را پس گرفتیم و برگشتیم.
من معتقدیم که اگر چه مجاهدین مانع ورود ما به سالن شدند اما به اهداف بالا دست یافتیم و نشان دادیم که توان و ظرفیت برخورد ما از مجاهدین که ادعایشان گوش فلک را کر کرده بیشتر است.
این مجاهدین هستند که قدرت رویاروئی با ما را ندارند وهمیشه از ما فرار کرده اند، ما آنقدر اعتماد به نفس داریم که هر لحظه و در هرکجا آماده ایم با آنها روبرو شویم و در جمع آنها شرکت کنیم و اعتراضاتمان را بیان کنیم
نکته عبرت آموز:
هنگامی من در تشکیلات مجاهدین بودم می بایست خیلی مواظب سخنان خود باشم و از موضع کسی که هویتش نفی شده بود و در اوج خودکم بینی و تحقیر تحمیل شده، با مسؤلین سازمان برخورد می کردم. ابهت مسئولین هر جنبنده ای را سر جایش خشک می کرد، بواقع ما در اسارت محض بسر می بردیم و هر لحظه مجبور بودیم که خود را نفی کنیم. اما برای اولین بار بود که در مواجهه با خیل مسئولین و کادر های سازمان بر عکس زمانی که در تشکیلات بودم، احساس غرور، اعتماد بنفس وهویت کردم و دیدم که این افراد وقتی در مناسبات عادی جامعه قرار می گیرند چقدر زبون وضعیف هستند.
مجاهدین در تشکیلات همه حقوق و هویت ما را زیر پا گذاشته بودند و امروز نیز در بیرون از روابط، حق شرکت ما در کنسرت عمومی را چون به آنها متعلق بود از ما سلب می کردند و کنسرتی که ادعا کرده بودند عمومی است انحصاری کردند و شرکت کنندگان را دستچین نمودند.
آیا این نمونه از خروار، بازتاب دهنده رفتار مجاهدین در صورت بقدرت رسیدن و پوچ بودن ادعای آزادی خواهانه شان نیست؟.
کسانی که مدعی هستند آلترناتیو جمهوری اسلامی اند در اروپا برای زندگی و انتخاب مردم تعیین تکلیف می کنند، اگر در موضع حاکمیت بنشینند با مردم چه ها خواهند کرد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا