امريكا گوارا تر است

امريكا گوارا تر است
پرونده سیاه، هشتم ژوئیه 2006
خوب است براي اينكه خاطر سران سازمان را آزرده نكنيم ديگر از گذشته و آنهمه تاخت و تاز و مرگ بر آمريكا و سر كوچه كمينه و مشت هاي گره كرده حرفي نزنيم تا دچار عذاب و جدان نشونداما هر كاري كنيم آن بحث هاي شيرين وفاد اري به صدام و ادعاي دفاع از صاحب خانه را فراموش نخواهيم كرد كه قرار بود اگر امريكا با صاحب خانه در افتاد با فرمان رهبري نيرو هايش در عراق را درب و داغان كنيم و آخرش هم بگوييم mr I want to go home و با خيال راحت پشت سر را صاف كرده و بسمت ميهن حركت كنيم و چند روزه بر تخت سلطنت بنشينيم.
البته كه درست گفته اند: وصف العيش، نصف العيش.
بهر حال آنروز فرا رسيد. آمریکا به عراق حمله كرد و موجوديت صاحب خانه به خطر افتاد سازمان و در راس آن شخص مسعود در يك مخمصه گير افتاد كه بالاخره وفا به عهد يعني ماندگاري و دفاع از صدام يا بر حسب عادت بي وفايي و پيمان شكني؟ پاسخ روشن بود وقتي مسعود و سازمانش به مردم ايران و اعضاي دروني خود وفا نكرد و بر سر عهدش با مردم ايران نماند صدام خركه باشد درضمن با همه كس مي شود در افتاد اما با امريكا كه!!!! آنهم در چند متري ، در هر حال با يك انتخاب اصلح برافراشتن پرچم سفير تسليم را ترجيح دادند و عرصه عرض اندام و خوش رقصي براي مژگان پارسايي باز شد و او نيز چندي در اين ظلام درخشيد و جست و رفت.اما اين رابطه هر روز عميق تر مي شد تا حدي كه سران سازمان و شوراي رهبري از مژگان و بتول و زهره گرفته تا فهيمه و صديقه و ميترا و از عباس داوري و مهدي براعي گرفته تا حسين ابر و جواد و يوسف دستار و ردا را بدور انداخته و به استقبال ژنرال اودير نو و كلنل جرجيس و افسراني از اين قبيل شتافتند و تا حدي كه فهيمه ارواني بپاس احترام به سنت امركايي ها با سگ به مهماني مي رفت. در آن دوران اين خوش رقصي ها در داخل سازمان و اعضاي آن خشم و اعتراضاتي را بر انگيخت و تعدادي به صراحت سوا ل مي كردند كه حفظ مرز هاي ايدئولوژيك چه شد؟ شوراي رهبري سازمان براي سرپوش گذاشتن روي اين فضاحت صديقه و فهيمه را بكمك مژگان فرستاد تا رسما با وعده و وعيد ازدواج و حل مسئله جنسي از فرو پاشي تشكيلات جلو گيري كنند اما نشد.
و هر روز كه پيش مي رفتند نتيجه حاصله حكايت از صحت انتخاب اصلح داشت كه امريكا از هر كس گواراتر است و ما با آنها هيچ مشكلي نداريم.
و در طول اين مسير با هم دوست و نمك پرورده شده اند و الان دوري همديگر را نمي توانند تحمل كنند. ما اول فكر مي كرديم كه سران اين گروه احتمالا سوراخ دعا را گم كرده اند اما حالا متوجه شديم كه از قضا نه اينطور نبوده.بلكه دوستي آنقدر عميق و رابطه بحدي صميمانه شده كه حاضر نيستند تحت كنترل بلغارستان قرار گيرند و هر چقدر بلغارستان نيرو در اشرف مستقر مي كند سازمان از نيرو هاي امريكايي دل نمي كند و اعلام مي كند گروهان غير مسلح بلغاري فقط مسئوليت حفاظت از تيپف محل نگهداري بريدگان را بعده دارد وهيچ كاري با مجاهدين مستقر در اشرف ندارد و در يك شوي هماهنگ وزير دفاع امريكا نيز همين حرف را تاييد مي كند كه البته اين اعلام ها و اين علاقه مندي ها نه تصادفي است و نه فقط جنبه تبليغاتي دارد بلكه ريشه در واقعيتي دارد كه منوچهر هزارخاني دوست نادان مجاهدين كه هميشه پته آنها را روي آب مي اندازد بصراحت در مطلبي تحت عنوان باز هم در باره مبارزان شهر اشرف به آن اعتراف نموده است و چنين مي نويسد. فشار عليه مبارزان شهر اشرف شدت گرفته و مردم از فروش نيازمندي هاي روز مره به مجاهدين امتناع مي ورزند. كه اين هنوز از نتايج سحر است كو تا مردم عراق بطور يكپارچه خواهان اخراج همه اعضاي اين فرقه شوند و بيخود نيست كه از واگذاري اشرف بدست نيرو هاي بلغاري وحشت دارند زيرا خوب مي دانند بمحض اينكه سايه نيرو هاي امريكا از سر قرارگاهشان برداشته شود مردم كرد و شيعه كه در خلال بيست و چند سال تحت ظلم وستم وسركوبي مشترك صدام و مجاهدين بوده اند براي ساعتي آنها را تحمل نخواهند كرد و بايستي سازمان فكر معقول بفرمايد گل توفيق كجاست.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا