بازی بر انگشتان فرقه ی ضد ایرانی

بازی بر انگشتان فرقه ی ضد ایرانی
میترا یوسفی، بیست و چهارم ژوئیه 2006
« پیشکشی برای صدرالدین الهی » تا که قبول افتد و که در نظرآید!
در جهت مباهات و شرح فضایل « صدرالدین الهی » – با نام و فامیلی چنین والا و بلندمرتبه ، ظاهرا سابقه یی و تجربه یی پشت سر- ضمن جستجو در شبکه ی اینترنت، اشاراتی دقیق به تحقیقات ایشان در مورد « شاهنامه » آمده است.
« فردوسی » پاکزاد به تعبیر« سعدی » خالق « بوستان » و باغبان « گلستان » که ماورای فاشیست میهن پرستی، به فرمایش خویشتن « سی سال » رنج برد تا « عجم » بدان « پارسی » زنده کند و به این ترتیب ننگ تحقیرات خلفای عرب را که بسا ناشایست و منافقانه، به دین فروشی و برخلاف موازین اسلامی حکومت می کردند، از صفحه ی تاریخ ایران و دامان مام وطن بزداید.
خوشا ادیب شاهنامه، نامردی و ناشکری های شاه محمود غزنوی را هم برنتافت.
در این خصوص، آنچه در تاریخ متداول و مرسوم ایران از اختلاف شاه محمود و شاعر حماسه سرای ایران برسر جنس طلا و نقره ی جایزه و حقوق می گویند، شاید تحریفی تاریخی است و می تواند برتر از اینها باشد.
همان تاریخی که لقب « درازدست » ی اردشیر ساسانی را، در یک ساده سازی کودکانه سانتیمتر دستهایش گرفته و وجه تسمیه « بهرام گور » را در علاقه به شکار « گورخر» یافته است.
باری،« الهی » اندیشمند تبعیدی ایرانی که روزی قاطعانه در برابر « رجوی ها » ایستاده و بدون تردید به پشتیبانی محکم ترین ادعا، فروختن « عجم ایرانی » به « عرب عراقی »، بر« الهه » و دیگر فریب خوردگان منافق معروف، – که داستان فریب خوردن و روی برتافتن هریک، شامل تامل است – می تاخت. حال، در یک چرخش صد و هشتاد درجه یی، ناگهان به تشویق مبالغه آمیز
« مرضیه » می رود که کارش از « فریب خوردن » گذشته است.
« مرضیه » طوطی سخنگوی رجوی، یا باز شکاری در دست این شکارچی که از شکار خانگی هم نمی گذرد، یا جغدی که اربابش در پی خرابه یی است. ( به زبانی دیگر و به تعبیر رجوی ها « تفاله ی بورژوازی» که – مریم در کیمیاگری وارونه – به جنس خودشان درآورد )
بهر رو، موضوع مورد نظر! تا همین دیروز به تقلید از استادش، شعار ضد آمریکایی بلغور می کرد و برای پسران صدام حسین آواز می خواند، در ره سلاخی ملت ایران چه در زمره ی ستون پنجم صدام حسین نژادپرست و ضد ایرانی و یا ضمن عملیات تروریستی کور خیابانی، هلهله ها می کشید.
واقعیت اینست که مرضیه در این بازی « محللی » بیش نیست و از آنجا که برای« صدرالدین الهی » مدح رجوی ها با هیج قول و قرار و سی هزار سکه ی طلا هم میسر نمی شود، به وسیله مرضیه که خط رجوی ها را می رود- اما می توان پشت سابقه ی هنری اش پنهان شد، به مدح غیرمستقیم فرقه ضاله ی ضد ایرانی، خود را می آلاید و رجوی شناسان! ایرانی را به افسوس می برد.
طی دست اندازهای راه مداحی رجوی، آقای « الهی » ناخودآگاه شواهدی متضاد می آورد. آنجا که در تقدیر از « دکتر مصطفی مصباح زاده » می گوید استاد هرگز نمی نوشت و فقط تصحیح های جانانه و انکار ناپذیر می کرد.
حتما درست می گوید و ایشان دکتر مصباح زاده را بهتر از اینجانب می شناسد. با این همه آیا توجه نکرده است که افتضاح و گستاخی رجوی ها، استاد را به نوشتن مقاله ی کوبنده و فراموشی ناپذیر
« گستاخ » واداشته و در آن به صراحت و تاکید فرقه ی بدنام را « گستاخ » خواند؟
دریغا که شاگردان ناخلف، زیر امتیاز مصباح زاده، به شیرزبانی گستاخی چنین می روند. بهتر است آقای الهی سری به آرشیو روزنامه کیهان بزند و دستمالی هم برای پاک کردن عرق جبین( به علامت شرم ) همراه ببرد و از الهه، الهه ی « گلهای رنگارنگ »، الهه ی آزادگی در صحنه ی هنر آواز ایران هم معذرت خواهی کرده، سعادت تقدیر از این بلبل آزاده ی ایرانی که بر تمهیدات و تهدیدات رجوی ها وقعی ننهاده و در نهایت شهامت به رونمایی « حقیقت » گرفتار در چنگال شب پرستان منافق برخاست- به تعبیر جانانه باید شب آنها را دید که چون « دراکولا » ظاهر می شوند و گلوی خلق به دندان می گیرند-
باید فقط در میان رجوی ها بود و از شیوه ی دام و دانه ی آنها آگاهی داشت تا به « نه » گفتن هنرمندان ایرانی، از داریوش و گوگوش که هرگز بدام نیفتادند، عارف، مرتضی، و… آفرین گفت که بعضی ساکت ماندند. و برخی دیگر چون شادروان« ویگن » از حضور ملت ایران عذرخواهی کرده، « الهه » ی آزاده و « تقدسی » متعهد در گام های برتر، به تکمیل وظیفه ی خویش پرداختند.
آقای الهی باید بیاد آورد که تجاوز عراق به خاک ایران، تنها در رابطه با رژیم فعلی نیست. مگر در همان زمان شاه، همواره صدام حسین به حمله بر ایران، کمین نکرده بود؟ پس کف زدن برای برده های خودفروخته ی او، درمنافات عظیم با « فردوسی » شناسی و « شاهنامه » خوانی چه معنی دارد؟ تنها سبب شرمساری و لکه دار کردن حیثیت فرهنگی ایشان است و آزردن ملتی دلشکسته از خیانت های رجوی و زن رسوایش.
دریغا که خاندان پهلوی و نزدیکانش، بخش کوچکی از ثروت انباشته در خارج از کشور را به تاسیس سازمانی در ره اندیشمندان و انتشارات ایرانی، تخصیص نداد تا چنین در معرض وسوسه و نجوای شیطانی رجوی قرار نگیرند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا