پاسخ به آقا یا خانم وجدان بی دار

پاسخ به آقا یا خانم وجدان بی دار
وبلاگ آرش صامتی پور
05.11.2006
یک هوادار سازمان این مطلب را برایم نوشته بود. متاسفم که نتوانستم زودتر پاسخگو باشم.
دوست من
مطلب شما را خواندم و بدون کم و زیاد در اینجا نقل می کنم:

آرش خيلي نامردي, تو خودت بخوبي مي داني كه الهام آگاهانه و آزادانه مبارزه را انتخاب كرد. خودت هم خوب مي داني كه سونا صمصامي هيچوقت هيچ ربطي به رفتن هيچ كدام از بچه ها به منطقه نداشت.
واقعا كه به تمام معنا شده اي مامور رژيم, خاك برسرت كنند كه كاملا به همه چيز پشت پا زده اي و تمام ارزشهاي انساني كه پيش مجاهدين ياد گرفته اي را پاك از ياد برده اي. ماها شايد آن موقع, مثل شماها مبارزه را انتخاب نكرديم, ولي هميشه ارزش آن برايمان مشخص بود احترامي هم كه براي شما داشتيم از اين رو بود.
راستي فقط يك سوال دارم, اگر يك روز دوباره با كاظم مواجه بشي چكار خواهي كرد؟ بعد از تمام زحماتي كه كشيد و همه چيزهايي كه به همه ما ياد داد, او كه قرباني رژيم خميني بوده جوابت بهش چيست كه الان هم دست همانهايي شده اي كه بيش از 120000 نفر را به كشتن داده اند و ميليونها را شكنجه كردند؟!؟ هيچ وقت به آن روز هم فكر كرده اي؟!

از اینکه بر خلاف آموزه های تشکیلات فرقه راه گفتگو را برگزیده اید به شما تبریک می گویم. این راه حاوی بالاترین ارزش های انسانی است. برایتان آرزوی نیک دارم.
می دانید…نه الهام و نه الهام ها هیچکدام آزادانه رفتن به عراق را انتخاب نکردند. آزادانه نبود چون:
سازمان محیطی شعارگونه ساخته بود و باید از شما بپرسم تعبیرتان از انتخاب آزادانه چیست؟
آیا عدم وجود اطلاعات از کنه روابط فرقه ای حاکم بر تشکیلات مجاهدین را آزادی تلقی می کنید؟
آیا مطلع هستید سازمان الهام را در آمریکا دچار معضل امنیتی ساخت تا به بند کشد؟
آیا می دانید سونا صمصامی بیگناه ساعتها با او و من و دیگران گفتگو کرد تا ما این راه را برگزینیم؟
آیا می دانید الهام و فرید نامزد بودند و سازمان می خواست فرید را هم به چنگ بیاورد و…
دوست من فحاشی و سبغه ی آن بخشی از وجود منحوس این تشکیلات و حاصل پیوند های منحوس آن با حزب بعث و الگو برداری از کمونیسم چینی است. آیا چیزی بنام نشست غسل و عملیات جاری بگوشتان خورده که دست از هرچه آزادی است بردارید ؟
به شما خورده نمی گیرم ولی لااقل بدانید که فحش دادن و تهمت زدن را هنوز از فرقه ی تروریستی به دوش خود می کشید. این بار را بیندازید و اعتقاداتتان را صمیمانه ابراز کنید. فقط حرف حق است که بدل می نشیند و اگر حرف حق در میان بود امروز قریب به ۵۰۰ جدا شده فقط در ایران نبودند.
من پیوستن خودم به تشکیلات را نقد کرده ام و پذیرفته ام که در دام یک فریب بزرگ بود. مطمئن هستم اگر الهام و بابک شجری و دیگران هم در محیطی خارج از مناسبات فرقه قرار گیرند باتوجه به اینکه آن را نزدیک تر از شما لمس کرده اند نقد بهتری نسبت به شما خواهند داشت.
از کاظم نام برده اید…محسن مهرورز اولین دوست و مسئول من در تشکیلات. بگذارید آنچه نمی دانسته اید بگویم…می دانید او را تحت نظر به آمریکا فرستاده بودند چون مدنها بود با سازمان بدلیل طلاق همسرش خانم… مشکل داشت؟ می دانید پدر و مادر پیری دارد که بنام کاظم گریه می کنند؟
گفته اید که رژیم ۱۲۰ هزار نفر را کشته و شکنجه کرده. سازمان چطور؟ از مرگ اینها بفرض که آمار سازمان درست باشد چه قدر خونخواری و استفاده نموده است؟ درکارنامه ی پاک! سازمان نشانی از مرگ پدر محمدرضا ترابی یافته اید؟ داعیه داران دموکراسی او را زیر شکنجه کشتند و مرگش را بدست رژیم قلمداد کردند.
ببینید…دموکراسی در ایران از کنار بساط خون آلود و خنزر فرقه ی رجوی گذر نمی کند.
دوست من تا زمانی که فحش می دادی مجالی برای حرف نمی دیدم و تنها ترحم بود برای یک قربانی فرقه و نگران بودم که هنوز تو را می کشانند. اینک که صحبت می کنی برایت احترام قائلم حتا اگر حرفهایت مخالف نظر من باشد. تو این را بپذیر تا بعد

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا