فلسفه مکاتبات مسئولین سابق مجاهدین

فلسفه مکاتبات مسئولین سابق مجاهدین
مهدوی، پرونده سیاه، یازدهم نوامبر 2006
بدون استثنا هر عضوی که از فرقه مجاهدین جدا شده وپایش به دنیای آزاد رسیده چند مرحله وپروسه را طی می کند از جمله:
1_دوران نقاهت ومادون بودن.
2_ دوران غریبه بودن با تکنولوژی.
3_ دوران ترس ونگرانی از آدمها و مناسبات جامعه ی آزاد.
4_ دوران بیغی ( تاوان پس دادن ناشی از تهی شدن ها در مجاهدین)
5_ درک دنیای آزاد و بازگشت به فرهنگ انسانیت.
6_ خود شناسی ودوست داشتن و احیای عاطفه.
7_ کابوس در خواب وگاف دادن های مکرر در مورد مسائل پیش پا افتاده.
و….
همه ی جدا شدگان از فرقه تروریست مجاهدین در هر سطح وسطوحی وهر رده تشکیلاتی با توجه به ظلمی که متحمل شده اند ابتدا هر عضو بطور انفرادی مترصد به انتقام گیری و افشای چهره خطر ناک رهبری وایدئولوژی فرقه می شوند ، در قدم اول این کار آدم را تا حدودی ارضاء می کند در یک نقطه دیگر این کار کم است وهر چه قربانیان فرقه ای چشمشان به دنیای آزاد باز شده ونیم نگاهی به گذشته پر از رنج وفلاکت خود می کنند و به وضعیت آن دسته از اسیرانی که هنوز در چنگال مجاهدین گرفتار هستند فکر می کنند نمی توانند فقط به راحتی وامنیت خود بیاندیشند.
اخیرا سریالی از مکاتبات بین اعضای ارشد جدا شده از فرقه رجوی با هم وبا دنیای آزاد ودموکراسی به چشم می خورد ، پیام این حرکت برای تمامی عناصر رها شده از چنگ رهبری مجاهدین یک چیز است وآن اینکه چشم باز کردن ودیدن افق های روشن انسانیت وخروج کامل ذهنی از حصار ساختگی دیکتاتوری فرقه ای.
جدا شدگان از فرقه عقب مانده مجاهدین آنقدر در یک سیکل بسته بطور شبانه روز برای سال های طولانی عمر تلف کرده اند اینک وقتی ایدئولوژی مرده واختاپوسی حاکم شده بر روح خود را کنار می زنند وبا دیدن واقعیت ها وایمان آوردن به ماهیت وراز ورمز واقعی دنیای آزاد می خواهند فریاد بزنند وبه همگان بگویند که چه بوده اند وچگونه فکر می کرده اند وایده آل های ذهنیشان چه بوده وحال به چه نقطه ای رسیده اند. ودوست دارند همه این پرتاب شدن آنها را از آن سر طیف ابهام ودو گانگی وعقب ماندگی به سر دیگر طیف یعنی خود بودن را درک کنند.
من خودم تنها مثالی که برای تشریح این تحول در خود می توانم ارائه کنم این است ، دقیقا وقتی آدم با ماشین از یک جاده صاف وآسفالته منحرف وبه بیراهه سنگلاخی می افتد تا اینکه مجددا به آسفالت وراه صاف می رسد ونفس راحتی می کشد مصداق واقعی این قضیه است.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا