یازده سپتامبر، شادی تروریست های رجوی قسمت ۳

فاجعه بزرگ روزگار معاصر ما که آدمی را بیش از هر چیز رنج می دهد و براستی از آن رنج میبریم اسارت ذهنی و روانی انسانها در یک سیستم توتالیتر و شیوه بهره گیری از آنها به سود ترور و کشتارهمنوعان خویش است. اندیشه بسته و فرقه ای دارو دسته رجوی آبستن اعمال و رفتار خشونت آمیز و تروریستی در بیش از دو دهه بوده است.

فاجعه بزرگ روزگار معاصر ما که آدمی را بیش از هر چیز رنج می دهد و براستی از آن رنج میبریم اسارت ذهنی و روانی انسانها در یک سیستم توتالیتر و شیوه بهره گیری از آنها به سود ترور و کشتارهمنوعان خویش است. اندیشه بسته و فرقه ای دارو دسته رجوی آبستن اعمال و رفتار خشونت آمیز و تروریستی در بیش از دو دهه بوده است.

محیط قلعه اشرف و مناسبات جاری و ساری در آن در تکوین اندیشه و عمل ستیزه جویانه

و پرورش تروریست های خشن و بیرحم نقشی اساسی و انکار ناپذیر دارد.

شادی، پایکوبی و رقص عناصر و کادرهای مستقر در قرارگاه اشرف به خاطر کشتاردهشتناک بیگناهان، کودکان، زنان و مردان بیشماری که در فاجعه غم انگیز یازده سپتامبر روی داد آنگونه که آقای سیامک حاتمی از اعضای با سابقه گروه رجوی ترسیم می کنند و خود نظاره گر آن بودند، هیچگونه توجیه اخلاقی، انسانی و دینی نداشته و نخواهد داشت. جز اینکه شیوع نوعی بیماری خطرناک روانی را تداعی کند وزنگ خطری برای همه جوامع توسعه یافته و ملل متمدن قلمداد شود.

پایمردی و مقاومت انسانهای اندیشمند وآگاه و مسئول سر انجام سیطره تروریست هائی چون القاعده و دارودسته رجوی را در هم خواهد شکست و شرایطی انسانی که در آن از ستیزه جوئی، ترور افسار گسیخته، خشونت و تابوهای ایدئولوژیک فرقه ای، کوچکترین نشانی نیست، به وجود خواهد آورد. به امید آن روز.

آرش رضائی

مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی

26/6/1386

11 سپتامبر

برای نشتهای به اصطلاح رهبری رفته بودیم قرارگاه باقرزاده چند روزی آنجا بودیم شب بود ساعت 8 شب یکباره از طرف مسئولین گفته شد که جشن است و فرهنگی نوارهای شاد و بندری گذاشند چند دقیقه بعد ازتریبون اعلام کردند که تجارت جهانی (برج دوقلو) در آمریکا منهدم شد و پنتاگون نیز مورد حمله یک هواپیمای انتحاری قرار گرفت همه نفرات (مجاهدین) چه مرد و چه زن دست افشان و پایکوبان می رقصیدند و خوشحالی می کردند آخر ما استراتژیک و باید با ایدئولوژی خواهر مریم به جامه بی طبقه می رسیدیم و مانع اصلی در درازمدت آمریکا و در کوتاه مدت رژیم خمینی بود و دو ساختمان چندین طبقه که فروریخت و این همه طبقه پایین آمد ما را سریعتر به هدف می رساند بنابراین جشن گرفتیم و شیرینی خوردیم حالا اینهمه افراد بی گناه و غیر نظامی هم کشته شده بودند که در سیاست نقشی نداشتند ولی سازمان خوشحال بود همه منتظر نشست و صحبتهای آقای رجوی و خانم بزرگ احساساتی (مریم) بودیم فردا به نشست رفتیم در نشست مسعود که خیلی خوشحال بود گفت به نظر شما موضوع بحث چیست همه گفتند بحث حمله به تجارت جهانی و پنتاگون. نوار و فیلم حادثه گذاشته شد و مسعود با دقت نگاه می کرد بعد از پایان فیلم مسعود شروع به صحبت کرد خیلی ها هم پشت تریبون صحبت کردند بعضی می گفتند به نفع ماست بعضی می گفتند به ضرر ماست و در نهایت مسعود بحث را جمعبندی کرد و گفت این عملیات انتحاری بوده است و از ما الگوبرداری کردند او اصلا ناراحت نبود. ناراحتی او از این بود که می ترسید آمریکا به طور نظامی و فیزیکی به خاورمیانه بیاید به دنبال تروریست. حرف مسعود این بود که این کار درست نبود چون آمریکا انتقام می گیرد و پایش به اینجا هم باز می شود او ناراحت این بود و بعد هم حرفش این بود که ما باید بیشتر کار و تلاش کنیم و هرچه زودتر ارتش آماده باشد که در صورت آمدن آمریکا به سمت عراق ما یعنی ارتش آزادیبخش از عراق خارج و به سمت مرزهای ایران و سرنگونی ایران برود این صحبت اصلی مسعود بود و چند ساعتی هم نفرات تحلیلهای خود را می کردند.

سیامک حاتمی- یازده سپتامبر

 

برچسب ها

پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی

ماجرای فرار عابدین جانباز را به خاطر داری؟ پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی

سخنی با حیدر پیرزادی ساکن در کمپ آلبانی

می دانم نامه ات دیکته شده از سمت سران مجاهدین بوده سخنی با حیدر پیرزادی ساکن در کمپ آلبانی

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و دوم 12 آذر 1404
بازجویی نرم مادرانه

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و دوم

گفت‌وگوی نه‌چندان بی‌خطر با پروین چند روز بعد از نشست معروف “پاسدار فتحی”، من را صدا زدند. به جای اتاق جلسات، این‌بار رفتم به ساختمان غذاخوری، جایی که برای ملاقات‌های خاص سفره پهن می‌کردند. غذا آماده بود. بشقاب برنج با زرشک و تکه‌ای مرغ که نشانه‌ای روشن بود: اینجا قرار است کسی را “باز” کنند، […]

پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی 10 آذر 1404
ماجرای فرار عابدین جانباز را به خاطر داری؟

پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی

با سلامی گرم و آرزوی سلامتی برای شما که خاطرات ایام گذشته موجب می شود شما همیشه در ذهن و یاد من آمده و مسرور از دوستی با شما باشم . نجف جان نمیدانم یادت می آید شبی که عابدین جانباز فرار کرد و فرار وی بنام پرش شیر معروف شد و همان شب برای […]

سخنی با حیدر پیرزادی ساکن در کمپ آلبانی 09 آذر 1404
می دانم نامه ات دیکته شده از سمت سران مجاهدین بوده

سخنی با حیدر پیرزادی ساکن در کمپ آلبانی

با سلام به دوست سابقم حیدر پیرزادی خوبی امیدوارم سالم و تندرست باشی . نمی دانم خبر درگذشت برادرت اسدالله بهت رسیده یا نه، البته که بنای تشکیلات بر این بوده و هست که اعضایش از دنیای بیرون خبری نداشته باشند اما اگر به طریقی خبر درگذشت برادرت را شنیدی من از صمیم قلب بهت […]

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.