ناقوس ها برای که بصدا در آمده اند – قسمت اول

درخواست ملاقات از جانب خانواده را "جنگ کثیف" می نامند!

رجوی ها، پس از ملاقات های محدود اولیه در اشرف، همه چیز را منتفی کردند!

دربها بسته شد! ترددات کنسل شد! ملاقات های قطره چکانی خانواده ها قطع شد! بار دیگر سکوتی دهشتناک بر فضای اشرف نشینان حاکم شد! پرنده هم دیگر در آسمان اشرف پر نمی زد! همه در قرارگاههای بیست گانه ی اشرف، بدور از سیاج ها و سیم خاردارهای اضلاع اشرف، زندانی و محصور شدند!

هر ترددی باید با گرفتن ویزا آنهم فقط در سطح مسئولین مجوز تردد می گرفت! بار دیگر دیکتاتورها آمار فیزیکی ترددات را به حداقل ها رساندند! در نشست های داخلی، تهاجم ایدئولوژیک به خانواده ها آغاز شد! همه می باید در نشست ها علیه اعضای خانواده ی خود موضع گرفته و آنان را پاسدار و اطلاعاتی می نامیدند! به قول رجوی ها، تمامی اعضاء باید در مقابل نفوذ خانواده ها آببندی می شدند!

اما خانواده ها که درفضای نسبتا باز ، اما ناامن عراق، موفق شدند خود را سالم به پشت سیاج های اشرف برسانند، با ابتکار عمل و هزینه های فردی ، بلندگوهائی را بصدا درآوردند تا صدای خود را به فرزندانشان برسانند.

به دستور مسئولین اشرف، در تمامی قرارگاههای بیست گانه ، پخش سرودهای سازمانی و ترانه، برای تحت پوشش قراردادن صدای خانواده ها ، آغاز شد!

اما دیگر دیر شده بود و همه ندای آزادی و ناقوس آزادی را شنیده بودند! تنها شخصی که خود را به کوچه ی علی چپ زده و کور و کر شده بود، مریم رجوی بود!

مریم رجوی ، بانوی هزار رنگ 68 ساله ! امروز نیز در تلاشی مذبوحانه در اسارتگاه مانز ، در سالگرد اعتراضات آبان 98، یک خیمه شب بازی کودکانه به راه انداخته است و مدعی شده است که :

امروز، کارشناسان و مقامات رژیم یکی پس از دیگری اعتراف می‌کنند که به بن‌بست رسیده‌اند و دیگر گزینه‌هایی برای آینده خود ندارند. اما حقیقت حتی بیشتر از این است زیرا که ناقوسها برای سرنگونی این رژیم بصدا در آمده‌اند

خانواده ها در عراق
گویا مریم رجوی صدای ناقوس های سرنگونی اش را نشنیده است !

البته برای کسی که بازی با جان صدها انسان بیگناه ، یک منبع کسب منافع اقتصادی است، شنیدن صدای مادران و پدران سالخورده ، ناممکن می شود!
کسی که خود را به خواب زده است را هرگز نمی شود بیدار کرد! اما اگر هم بیدار نشود ، وقتی که بیدار شد، خواهد دید که کاخ آرزوهای شیطانی اش فرو ریخته است !

زمانی که تمام نیروهای سازمان از جهنم عراق نجات یافتند و با اخراج اجباری ، جانشان نجات یافت، تازه مریم رجوی به چشم دید که صدای آن بلندگوها ، طنین قدرتمند ناقوس های مرگ و نابودی او بود!

بعدها سازمان در سایت مجاهد از این عمل مقدس خانواده ها به سوز و گداز پرداخت و چنین نوشت:
می‌خواهیم به یکی از کثیف‌ترین شیوه‌های جنگ سربازان رژیم با مخالفان اشاره کنیم. شیوه‌هایی که هیچ نظام استبدادی و هیچ خودکامه‌یی برای شکستن و محو مخالفانش به‌صورت سیستماتیک و گسترده به‌کار نبرده است؛ جنگی با مهمات عاطفه و برای نابودی همهٴ هویت و انسانیت و پاک‌ترین عواطف انسانی و انقلابی.”

از کی درخواست ملاقات پدرها و مادرها، جنگ است با مهمات عاطفه ؟!

هویت انسان ها در فرقه ی استبداری رجوی نابود شده است ، یا در ناله ها ، گریه ها و ضجه های جانکاه مادران؟!
در کدام یک از جنبش های آزادیخواهانه ی جهان ، ملاقات با خانواده ها منع شده است و آنان را با سنگ و کلوخ و تراشه ی آهن مورد حمله ی وحشیانه قرار داده اند؟!

باز این سایت کذاب اینطور به آه و فغان خود ادامه داده بود:
طی نیمه اول سال1382، وزارت اطلاعات در چهار‌ نوبت مختلف اقدام به ‌جمع‌کردن اجباری خانواده‌های مجاهدین و به‌ویژه پدران و مادران سالخورده در مقابل سفارت سوئیس (دفتر حفاظت منافع آمریکا در تهران) و دفتر سازمان ملل  متحد و در هتل المپیک نمود. هدف از برگزاری چنین تجمع‌هایی نگران نمودن خانواده‌ها نسبت‌    به سلامت فرزندانشان و تبلیغ این خط رژیم بود که فرزندان مجاهد آنها به‌زور در عراق نگه‌داشته شده‌اند و باید به ایران بازگردند…”

این همواره خانواده ها بودند که با اصرار، شب و روز درخواست ملاقات با فرزندانشان را داشتند و کسی آنان را بدین کار، اجبار نکرده است ! همه کاملا داوطلبانه و با هزینه های شخصی برای ملاقات رفتند. مگر می شود خانواده ای را بزور شلاق کش کرد که باید بروید و جویای حال فرزندانتان باشید! این جملات بسیار خنده دار هستند. چه کسی بیشتر از پدر و مادر نگران جان عزیزش می باشد. لازم نیست کسی والدین را مجبور کند که جویای شرایط و احوالات فرزندش باشد.

اگر سران مجاهدین صدق در گفتار داشتند، قبل از “رژیم” تماس اعضای دربند خود با خانواده ها را با تلفن و… برقرار می کردند و کار به درخواست ملاقات نمی انجامید! گرچه برای همگان واضح است که رجوی از ترس ریزش نیروها و تلاشی سازمان، هرگز راضی بدین کار نبوده و نیست!

جداشدگان از این فرقه ی منحوس و ضد مردمی ، در هر جا که خانواده ای را دیدند، فقط از خودشان و گذشته ی ننگین و خفت بار و از زندان ها و شکنجه های خود در سازمان گفتند، پس از شنیدن سرگذشت تک تک جداشدگان خانواده ها واقعیت ها را فهمیدند! مگر پدران و مادران حق ندارند برای فرزندان و عزیزان خود نگران باشند؟

تعداد زیادی از اعضای سازمان در سرفصل های مختلف در سازمان بدستور مسعود و مریم رجوی زندانی و شکنجه شدند. اما کجای تاریخچه ی جعلی سازمان به وجود زندان و شکنجه در سازمان اشاره شده است؟

همه می دانند و ما نیز بعنوان جداشدگان از آن سازمان لعنتی، می دانیم که یک روده ی راست در شکم مسئولین سازمان وجود ندارد! همه خزعبلات رهبرانشان نیز در مورد آزادی و حقوق بشر ، دروغی وقیحانه و ضدانسانی است!

باز هم این سایت کذاب مدعی شده بود:
وزارت اطلاعات _تحت پوشش انجمن نجات_ پس از توجیه خانواده‌ها آنها را راهی عراق نموده و در هتلی به نام «الدهوی» در شهر کاظمیه مستقر کرد. در کاظمیه عوامل اطلاعات نزد خانواده‌ها وانمود می‌کردند که مجاهدین اجازهٴ دیدار با فرزندانشان را نمی‌دهند و باید برای دستیابی به دیدار فرزندانشان، تظاهراتی علیه مجاهدین برگزار کنند…”

مگر دروغ است که شما اجازه ی ملاقات نمی دادید که اگر عکس این بود ، نیازی به حضور چندین ماهه ی خانواده ها در پشت حصارهای مخوف اشرف نبود!

از زمانی که مسعود و مریم رجوی وطن فروش ، دیدند که ریزش شدید نیروئی پس از چند ملاقات محدود درداخل اشرف، اتفاق افتاد، دربها را بستند و از آنروز ببعد جنگی کثیف را با خانواده ها آغاز کردند . . .
ادامه دارد . . .
فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا