یک میلیشیای سابق مجاهدین زبان گشود – قسمت اول

زندگی امین گل مریمی به روایت خودش

سرانجام … رهایی

دلم برای باران، چمنزارها و جنگل‌ها و قدم زدن در منطقه عابر پیاده شهر کلن تنگ شده بود.
امین گل مریمی به عنوان کودک پناهنده به آلمان آمد. او می گوید وقتی 15 ساله بود، او و بسیاری از جوانان دیگر را از کلن به عراق آوردند – به یک اردوگاه نظامی که توسط یک سازمان ایرانی به نام مجاهدین خلق اداره می شد. او اولین نفر از قربانیان این فرقه سیاسی است که داستان زندگی خود را به نام خود منتشر می کند.

قسمت اول

درحال پیاده روی هستیم. امین گل مریمی مردی با موهای فرفری تیره ژولیده است که دوست دارد کفش های کتانی نایک بپوشد دراولین جلسه صحبتمان در اکتبر 2020 در Zülpicher Straße در Neustadt شهر کلن که یک منطقه پارتی-دانشجویی محسوب می شود. این مرد 35 ساله قبلاً مشاغل زیادی داشته است. در حال حاضر او از افراد دارای معلولیت مراقبت می کند. او آلمانی را بدون لهجه صحبت می کند و با این حال گاهی از کلمات زبان مادری خود یعنی فارسی استفاده می کند. ترجمه آنها دشوارنیست، توضیح آنها دشوارتر است: مثلاً “الماس انسانی”. این یکی از مفاهیم هسته ایدئولوژیک سازمانی است که او در کودکی در چنگال آن گرفتار شده است، گل مریمی می گوید: معنی پشت این عبارت این است که همه یک الماس حمل می کنند که کدرشده است. خود انسان مقصر خواسته هایش است – و خانواده هم همینطور. باید از همه اینها چشم پوشی کرد. تنها از طریق واگذاری خود به یک رهبر می توان «پاک» شد. شاهدان دیگری که می گویند با این ایدئولوژی ارتباط داشتند نیز همین نظر راداشته اند.

امین گل مریمی

گل مریمی می گوید سازمانی که زندگی او را شکل داد و تا حدی ویران کرد، سازمان مجاهدین خلق ایران است. ایرانیان تبعیدی که خواهان سرنگونی رژیم در سرزمین خود هستند. آنها خود را «مجاهدین» – مبارزان جهادی – می‌خوانند، مانند بسیاری از گروه‌های اسلامی که برای اهداف مذهبی مبارزه می‌کنند. بنیانگذاران این سازمان که شیفته اقتصاد مارکسیستی بودند، می خواستند اسلام را با مبارزه طبقاتی در دهه 1960 ترکیب کنند. امروز مجاهدین خلق از حقوق زنان، حقوق بشر و آزادی سخن می گویند. آنها هزاران عضو و حامی در سراسر جهان از جمله در آلمان دارند. افراد زیادی برای بازوی سیاسی سازمان «شورای ملی مقاومت ایران» کار می کنند. دفتر مرکزی اروپا در نزدیکی پاریس واقع شده است، در آلمان دفتر مرکزی در برلین است. کار لابی‌گری آنها آنقدر موفق است که حتی اعضای مجلس فدرال آلمان از شورای ملی مقاومت حمایت می‌کنند و آن را به‌عنوان آلترناتیو دموکراتیک برای رژیم ایران تجلیل می‌کنند. احتمالاً آنها نمی دانند افرادی مانند امین گل مریمی بر اساس گفته های خودش توسط مجاهدین خلق چه رنج هایی کشیده اند – یا نمی خواهند بدانند.

بر اساس تحقیقات ZEITmagazin، گفته می شود که مجاهدین خلق حداقل 40 کودک و جوان را که به عنوان پناهنده بدون والدین خود به کلن آمده بودند تا اواسط دهه 1990 به عراق قاچاق کرده اند. بر اساس اظهارات در مجموع هشت نفراز جداشدگان این سازمان، بسیاری از آنان به عنوان سرباز در عراق آموزش دیده و سال ها در انزوا از دنیای بیرون زندگی کرده اند.

یکی از آنها امین گل مریمی است. او می گوید که بدون اختیار دوازده سال را در عراق، در کمپ بدنام اشرف، مقر آن زمان مجاهدین خلق، گذرانده است. او آماده است تا داستان خود را با نام واقعی خود – به عنوان اولین نفر در بین جوانان کلن – عمومی کند. او می گوید: می‌خواهم همه بدانند که مجاهدین خلق با من چه کردند. و اینکه همه بدانند چه گروه خطرناکی است.

ZEITmagazin این اتهامات را با شورای ملی مقاومت ایران در میان گذاشت. جواب این بود که «این شورا نمی ‌خواهد درمورد جزئیات اظهارنظر کند و از طریق یک دفتر وکلای حقوقی اطلاع داد که: گزارشات مربوط به مجاهدین خلق عمدتاً توسط وزارت اطلاعات ایران کنترل می شود. با این حال، این سازمان در صفحه اصلی اینترنت خود واکنش نشان داد: در آن زمان، کودکانی مانند امین گل مریمی «در بزرگسالگی به والدین خود در عراق بازگردانده می شدند» – از خردسالان هرگز در ارتش استفاده نمی شد.

امین گل مریمی

امین گل مریمی داستان خود را اینگونه تعریف می کند: او در سال 1364 در شهر آبادان در جنوب غربی ایران – زیرزمینی – به دنیا آمد. پدر و مادر او قبلاً از مبارزان مقاومت مجاهدین خلق بودند. در سال 1979 آنها و دیگر گروه های مخالف، شاه ایران را سرنگون کردند. اما رژیم اسلامی که متعاقباً به قدرت رسید، در حکومت آنان راشرکت نداد بلکه مورد تحت تعقیب قرار داد. مجاهدین خلق پس از آن حملاتی را علیه مأموران دولت انجام دادند و در نهایت ازکشورگریختند وبیشتر آنها نیزبه عراق رفتند. آنها تا سال 2009 در فهرست سازمان های تروریستی خارجی در اتحادیه اروپا قرار داشتند. در این بین به نظر می رسد که معتدل تر شده اند ولی سرویس های امنیتی امروزه در آنها یک گروه بسته با ساختارفرقه مانند می بینند.

امین گل مریمی می‌گوید زمانی که او چند ماهه بود، پدر و مادرش به همراه او و دو برادر بزرگ‌ترش از ایران به عراق فرار کردند. هزاران تن دیگر از اعضای سازمان نیز ازکشورفرار کردند و از عراق در جنگ ایران و عراق علیه کشور خودشان جنگیدند. پدر امین و هزاران نفر دیگر از مجاهدین خلق در یکی از این نبردها جان باختند.

در اواسط دهه 1980، این سازمان بیش از پیش به یک فرقه تبدیل شد – اروند آبراهامیان، مورخ آمریکایی، کارشناس مشهور ایران، آن را چنین توصیف می کند: “یک فرقه شخصیتی در شدیدترین شکل خود” در اطراف رهبر مسعود رجوی شکل گرفت. همانطور که در فرقه ها مرسوم است، منتقدان را به عنوان “خائن، انگل، خونخوار، تفاله و سرگین” محکوم می کردند. به گفته اندیشکده راند Thinktank Rand، که به نیروهای مسلح ایالات متحده مشاوره می دهد، روابط اجتماعی افراد می بایستی از بین می رفت، این یک تکنیک اعمال نفوذ – Manipulationstechnik – می باشد که اغلب توسط فرقه ها استفاده می شود. مجاهدین خلق ولی این نوع اتهامات را دائما به عنوان کمپین تبلیغاتی رژیم ایران رد می کنند.

ادامه دارد…

نویسنده مقاله: خانم لوئیز هامریش – هفته نامه ZEITmagazin

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا