استدلال کم مایه هزارخانی و تائید منافق و فرقه بودن سازمان

زمانی که اوج اقتدار صدام حسین بود مسعود رجوی در اشرف با افتخار میگفت: به این دلیل به ما میگویند تروریست که کم کشته ایم. همچنین او مخفی نمیکرد که سازمان یک فرقه است و باز در نشست ها میگفت: مذهب مجاهدین نه اسلام است و نه هیچ دین دیگری، آن دنیا میگویند جماعت رجوی جدا بایستاند و دیگر از هیچکدام حسابرسی نمیکنند، و بسیاری دیگر از این نمونه ها.

اما چند سالی است که مجاهدین سعی دارند که همه اینها را مخفی کنند و وانمود کنند که نه تروریست هستند و نه فرقه و نه منافق و دورو ومزدور اجنبی و غیره، البته این تلاش را نه با نفی این جنبه ها که نکند برای مردم یاد آور نمونه های بارز اثباتی اش در مجاهدین باشد، بلکه با ژست های صلحجویانه و فرهنگی خواسته اند این نتیجه را کسب کنند، مثلا مریم رجوی که تا دیروز با تانک و سلاح عکس میگرفت یکشبه علاقمند به عکس گرفتن با کبوتر میشود و نمونه هایی از این دست.

اما افکار عمومی تحت تاثیر روشنگریها بعد از بیرون آمدن شاهدین از دژ اشرف چنان به شناخت واقعی از مجاهدین دست پیدا کرده که به ناچار منوچهر هزارخانی را به صحنه آوردند که استدلال کند مجاهدین سکت و فرقه و یا تروریست و منافق نیستند ؛ اما از آنجا که پای چوبین سخت بی تمکین بود، آقای هزارخانی با استدلالش مهر تائیدی بر ماهیت این فرقه گذاشته است.

هزارخانی میگوید سکت کجا و فرقه تروریستی کجا!؟ غافل از اینکه یک سکت و فرقه میتواند کار فرهنگی کند و یا کار تروریستی و عملکرد فرقه ربطی به ماهیتش ندارد و نمونه های بسیار هست که دوستانی در موردش صحبت کرده یا نوشته اندکه از حوصله مطلب ما خارج است.

باز هم هزارخانی نوشته:

"بگذارید نظری اجمالی هم به سکتهای خطرناکی بیندازیم که در سالهای اخیر نگرانیهای زیادی در جوامع مختلف به وجود آوردند. این سکتها، که عموما منشأ مذهبی دارند، پایان هزاره دوم را زمان بازگشت نجات‌دهنده موعود و دوره آخرالزمان می‌انگاشتند و از همین رو برای رسیدن به رستگاری، خودکشی جمعی را – که همیشه هم داوطلبانه و انتخابی نبود – تجویز می‌کردند، خطر عمده‌شان درهمین بود. اما عمل خونبار آنها – که شاید این نظر شباهتکی با «اقدام تروریستی» پیدا کند – ناشی از دید آخرالزمانی آنهاست، نه برای انتقامجویی از- یا دهن‌کجی به – فلان ابر قدرت قهار. حال می‌شود پرسیدآیا طرزفکر و عمل سازمان مجاهدین کوچکترین شباهتی به طرز‌فکر و نحوه عمل این سکتها دارد؟ جواب منطقی، روشن و قاطع این است که نه، به هیچ وجه. ولی اگر به کسی بر نمی‌خورد بگذارید اضافه کنم که این نحوه دید آخرالزمانی که تجویز خودکشی جمعی را به دنبال دارد، به عکس، شباهت زیادی دارد با نحوه دید دیگری که تاریخ را پایان یافته و«جنگ پیشگیرانه» را مشروع و لازم تلقی می‌کند! "

باز هم مشکل آقای هزارخانی عدم درک صحیح از ماهیت فرقه هاست که البته شاید تا وقتی که کسی در یک فرقه اسیر است قدرت درک وفهم ماهیت فرقه ها را نداشته باشد، بهتر است به هزارخانی فقط یک نمونه از فرقه را متذکر شوم که هم ترور کرده اند و هم اینکه برای آخر الزمان خود را نکشته اند بلکه برای رهایی از چنگ قانون این کار را کرده اند کاری که ممکن است مجاهدین هم در اشرف انجام دهند.

شانزده نفر از افراد فرقه جیم جونز که میخواستند از این فرقه جداشوند بعد از نظارت یک گروه دیپلماسی آمریکا به این گروه گفتند که به ما اجازه خروج داده نمیشود و تحت حمایت آن گروه از فرقه جداشدند افراد فرقه آنها را تا فرودگاه تعقیب کرده و به طرف آنها شلیک کردند، یازده نفر زخمی و یک عضو کنگره آمریکا کشته شد بعلاوه سه خبرنگار و یک عضو فرقه که قصد خروج داشت. ترس از برخورد قانون و عواقب این قضیه لو رفته باعث شد که رهبر این فرقه تصمیم بگیرد که همه خود کشی کنند، چون یک نفر از کنگره کشته شده بود.

بازهم در ادامه افاضاتش آقای هزارخانی میافزاید چون به مجاهدین گفته اند مارکسیست اسلامی و یا منافق و التقاطی همین نشان میدهد که مجاهدین فرقه نیستند چون همه اینها نشان دهنده باز بودن ذهن مجاهدین به جریانهای فکری دیگر است که با فرقه بودن منافات دارد،

به آقای هزارخانی باید گفت اولا این استدلال درست نیست چون داشتن ذهن بسته در تعریف فرقه نیامده است و بسیاری از فرقه ها دارای ایدئولوژیهای دست ساز و التقاطی هستند و رهبر فرقه با جمع آوری و التقاط چیزی را سرهم کرده و بخورد پیروانش داده است، ولی حتی اگر فکر کنیم این استدلال درست باشد آیا جناب هزارخانی تلویحا التقاطی و منافق بودن را پذیرفته است؟ چون برای نفی فرقه بودن میگوید چون منافقیم پس فرقه نیستیم..

و نکته آخر هم اینکه خود هزارخانی بخوبی میداند که نفاق و التقاط نشانه ذهن باز به جریانهای فکری دیگر نبوده و نیست اما معلوم نیست کدام اجبار او را به نوشتن این استدلال های کم مایه واداشته است. شاید اجبار بودن در یک فرقه.

 بهزاد علیشاهی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا