دعوت علی اکرامی برای حمایت از خانواده های چشم انتظار

آقای علی اکرامی در برنامه “دعوت” ویژه برنامه شب های رمضان شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی همراه با خانواده شرکت کرد و به معرفی کتاب خاطراتش با عنوان “قصه ای ناتمام برای دخترم” پرداخت. در این برنامه که در تاریخ دوشنبه 5 اردیبهشت 1401 ساعت 19:00 به صورت زنده پخش گردید، “نیایش” دختر خردسال آقای اکرامی که مخاطب اصلی کتاب است و همسر ایشان هم شرکت داشتند. او در این برنامه به شرح جدایی و فراق خانواده ها و معرفی انجمن نجات پرداخت و خواست تا از “خانواده های چشم انتظار” برای رسیدن به مقصودشان حمایت به عمل آید.

من تا نیم ساعت بعد از پایان برنامه همچنان نشسته و اشک می ریختم و به رجوی لعنت می فرستادم. تاکنون هیچ برنامه ای تا این اندازه مرا تحت تأثیر قرار نداده و منقلب نکرده بود. اشک های همسرم را هم برای بار دوم در طول زندگی مشترکمان مشاهده کردم که بار اول هنگام فوت مادرش بود.

جهان خبردار نشد که بر مادران و خانواده های اسیران گرفتار در فرقه رجوی چه گذشت. چه رنج طولانی را در فراموشی جامعه تحمل کردند و فریاد رسی نبود و نیست.

آقای اکرامی بعد از فرار از پادگان اشرف در عراق و بازگشت به ایران، زمانی که قرار بود با خانواده و اقوام برای اولین بار روبرو شود، در میان جمع به دنبال مادرش می گشت. او خبر نداشت که مادر در فراق او بعد از سالیان سال و در بی خبری وفات یافته است و چه بسیار مادرانی که چشم انتظار دیدار با فرزندان خود از دنیا رفتند.

علی اکرامی

برنامه “دعوت” روز جمعه 26 فروردین 1401 نیز به مرور خاطرات “علی بیگلری” در کتاب “تلخی رهایی” با حضور وی و نویسنده کتاب و دوستانش اختصاص داشت. او در این برنامه زنده توضیح داد که چگونه از اسارت صدام نجات یافت و در اسارت بدتری در سازمان مجاهدین خلق گرفتار شد و نهایتاً از زندان ابوغریب سر در آورد.

مرحومه مادر آقای بیگلری نیز وقتی بعد از فراق طولانی، فرزند خود را در آخرین دست از اسرای بازگشتی به وطن نیافته بود از شدت غصه بیمار شد و سپس جان به جان آفرین تسلیم کرد.
لازم به ذکر است که کتاب های دیگری نیز از این دست در گذشته از سرگذشت اسیران فرقه رجوی به قلم خودشان منتشر شده است از جمله:
“سراب آزادی” نوشته مریم سنجابی از تهران
“زندگی بازیافته” نوشته علی پوراحمد از گیلان
“مجاهدین خلق: از شعار آزادی تا مزدوری و جاسوسی” نوشته هادی شبانی از مازندران
سرگذشت من با مجاهدین خلق” نوشته پرویز درخشان از تهران
“رد پای اهریمن” نوشته مرحوم صمد نظری از مازندران
“خداوند اشرف از ظهور تا سقوط” نوشته سید حجت سید اسماعیلی از آذربایجان غربی
“در پس غبار” نوشته محسن فاضل زرگریان از همدان

و همچنین خاطرات عبدالرحمان محمدیان، سعید ناصری، علی امانی، محمد رضا مبین، شهرود بهادری، حسن شهباز، مالک بیت مشعل، سحر ادیب زاده، رستم آلبوغبیش، حجت رفیعی، الهه قوام پور، عبدالحمید هاشمی، اکبر محبی، مرضیه قرصی، کامبیز باقرزاده، نسرین ابراهیمی، عبدالله افغان، ایرج صالحی، حمید رضا نجفی و ده ها مورد دیگر که در سایت نجات درج گردیده است از درد و رنجی خبر می دهند که اعضای سازمان مجاهدین خلق و خانواده های آنان متحمل شده اند.

عاطفه نادعلیان

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا