مسجد ضرار مجاهدین؛ از خاک عراق تا خاک آلبانی

مجاهدین تقریبا یک سال بعد از اخراج از عراق و تبعید به خاک آلبانی و استقرار در پادگانی در حومه شهر تیرانا در استان مانز، دست به ساخت مسجدی تحت نام «مسجد فاطمه زهرا» زدند. اخیرا نیز با آب و تاب ساخت آن را در رسانه های معلوم الحال این فرقه تبلیغ نموده و اعلام کردند که مریم رجوی در این مسجد سخنرانی کرده است. زنی که هرگز روی مسجدی را ندیده است. تا بدین ترتیب وجود مسجد در اردوگاه این فرقه از نظر مخاطبان خارجی، به ویژه مردم آلبانی دلیلی بر مسلمان بودن رهبران فاسد و بدنام مجاهدین تلقی گردد!

سازمانی که از بدو تاسیس بدین سو با اینگونه مسائل بیگانه بوده و وجود مسجد را یک نماد ارتجاعی تلقی می کرد، حال نه تنها به فکر ساختن مسجد در اردوگاه این فرقه در آلبانی افتاده بلکه آن را نیز در رسانه هایش هم تبلیغ می کند.
اگر قرار بود مسلمانی و پیرو اسلام بودن مجاهدین با ساخت چنین مسجدی سنجیده شود «منافقین» صدر اسلام هم با ساخت مسجد ضرار، باید مسلمانان راستین از سوی خدا و پیامبر شناخته می شدند در حالیکه مسجد ضِرار، بنایی که «منافقان» در مدینه ساختند به دستور پیامبر(ص) ویران شد.

چرا که این بنا با هدف تفرقه بین مؤمنان، ترویج کفر و پایگاهی برای منافقان ساخته شده بود؛ اما سازندگان آن ادعا می‌کردند که آن را برای بیماران و گرفتارانی ساخته‌اند که امکان حضور در مسجد قبا را ندارند . آیات ۱۰۷ و ۱۰۸ سوره توبه درباره ساخت این مسجد نازل شده و نام ضرار نیز از این آیات گرفته شده است.

«و آن‌هایی که مسجدی اختیار کردند که مایه زیان و کفر و پراکندگی میان مؤمنان است، و [نیز] کمین گاهی است برای کسی که قبلاً با خدا و پیامبر او به جنگ برخاسته بود، و سخت سوگند یاد می‌کنند که جز نیکی قصدی نداشتیم. [ولی] خدا گواهی می‌دهد که آنان قطعاً دروغگو هستند.»

پس از نزول آیه ۱۰۷ سوره توبه، پیامبر امر فرمود تا این مسجد را ویران کنند و آتش بزنند و آنان نیز این بنا را با خاک یکسان کردند. مکان آن نیز، به دستور پیامبر، محل ریختن زباله و مردار شد.

گفته می شود ابولُبابه بن عبدالمُنذر، براساس‌ روایتی منسوب به امام عسکری (علیه‌السلام) ، که پس از هجرت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به مدینه، در پی ردّ و انکار حضرت برآمد، با چوب‌های بر جای مانده از مسجد ضرار در کنار آن، خانه‌ای ساخت. گفته شده است که در آن خانه نه کسی به دنیا آمد، نه کبوتری نشست و نه مرغی آشیان کرد.

البته چنین فریبی در قرارگاه اشرف در خاک عراق زمانیکه صدام حسین سقوط کرد نیز اتفاق افتاد. سوال اصلی مردمی که مجاهدین برای حضور در قرارگاه اشرف دعوت می کردند از مسئولین این فرقه این بود که چرا شماها که ادعای مسلمانی می کنید نه مسجدی دارید و نه پیش نمازی؟!

در اینجا می خواهم پاسخ و اقدام فرقه رجوی به این سوالات را از کتاب «خداوند اشرف از ظهور تا سقوط» چاپ دوم، سال ۱۳۹۶ به قلم سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین مجاهدین بدهم.

در صفحات ۲۹۶ و ۲۹۷ این کتاب آمده است: « . . . بعد از سقوط صدام و با باز شدن پای اهالی منطقه به قرارگاه اشرف در صحبت هایی که آنها با مسئولین سازمان داشتند از اینکه مجاهدین ادعای مسلمانی می کردند ولی در قرارگاهشان هیچ مسجدی وجود نداشت تعجب می کردند که تشکیلات بلافاصله تعداد بیشماری از اعضای فرقه را برای ساختن یک مسجد در خیابان ۱۰۰ قرارگاه اشرف بسیج کرد که فکر کنم در کمتر از یک ماه مسجدی با مناره های بلند و در کنار جاده ساخته شد. تا از ذهن اهالی چهره ای که از مجاهدین (در نامسلمانی) نقش بسته بود پاک شود.

الحق اسم این مسجد را باید مسجد ضرار گذاشت. چرا که آنچه که به محتوای فهم ایدئولوژیکی مجاهدین بر می گردد آنها زیاد در قید و بند نماز و واجبات دینی نبودند. بلکه صرفا با عوام فریبی می خواستند اهداف ضد ایرانی و ضد ملی خود را پیش ببرند.
شاخص مجاهد بودن و مسلمان بودن در تشکیلات مجاهدین انقلاب ایدئولوژیک و سایر دستوراتی بود که از طرف رهبری فرقه تدوین و در اختیار اعضای سازمان قرار می گرفت و حسابرسی از اعضای سازمان نیز در همین راستا بود و نه عمل به واجبات دینی.

روابط و مناسبات درون سازمان هرگز آن چیزی نبود که در بیرون از تشکیلات تبلیغ می شد. از اینکه مجاهدین برای برگزاری نماز جماعت و انجام سایر امورات دینی و مذهبی نه مسجدی داشتند و نه روحانی، به شدت مایه تعجب اهالی منطقه بود و وقتی سازمان فهمید که نداشتن روحانی و مسجد در برخورد با اهالی و بویژه با سرعشیره های آنها در حل و فصل امورات دیگر به مشکل بر می خورد بلافاصله دستور داد 3 نفر از مسئولین سازمان ریش گذاشته و لباس روحانی بپوشند؛ مثل محمد الهی، مجید معینی (با نام مستعار آقا) از اعضای مجاهدین و شورای ملی مقاومت و فرد دیگری بنام جمشید آخوندزاده از مسئولین سازمان.

اینها نمونه هایی از برخورد های فریبکارانه تشکیلات فرقه ای مجاهدین در برخورد با مردم بود. تشکیلاتی که در راستای منافع فرقه، تلاش می کرد خود را با شرایط بیرونی تطبیق دهد. در درون تشکیلات هم از اینکه می توانستند با فریبکاری طرف حسابهای بیرونی خودشان را گول بزنند انبوهی در دلشان به ریش آنها می خندیدند.

واقعیت این است که طی حضور چندین ساله مجاهدین در قرارگاه اشرف کسی به فکر ساختن مسجد و راه اندازی دسته ها و هیئت های سینه زنی و زنجیر زنی نبود . اما پس از سقوط صدام حسین وقتی که مجاهدین در پی جذب و میهمانی دادن به شهروندان شهر “بعقوبه” و “خالص” برآمدند و تعدادی روحانی عراقی نیز در این مهمانی ها حضور پیدا کردند. در همین رفت آمد ها بود که روحانیون عراقی از مجاهدین پرسیده بودند ؛” چگونه مسلمانی هستید که طی ۲۰ سال اقامت در خاک عراق نه روحانی دارید و نه مسجدی؟ ، نمازتان را کجا می خوانید؟ نماز جمعه را چگونه برگزار می کنید؟ و انبوه سؤالات دیگر که مسلمان بودن مجاهدین را زیر علامت می برد.»

بنابراین تحت چنین اجباراتی بود که سازمان مجبور شد برای پاسخ به این سؤالات و خراب نشدن در بین مردم مسجدی را در ورودی قرارگاه اشرف بنا کند و آن را به اهالی نشان دهد و حتی بعد از ساختن مسجد هر روز تعدادی از اهالی را برای خواندن نماز در آن دعوت می کردند و قبل از این که اهالی وارد مسجد شوند هر روز یک یگان را به مسجد می بردند تا اهالی حضور اعضای سازمان را درمسجد ببینند و این همان تزویری است که در تار و پود سازمان وجود داشته و دارد. اکنون نیز باید به سران مجاهدین گفت نه یک مسجد بلکه اگر تمامی اردوگاه این فرقه در آلبانی را هم تبدیل به مسجد کنید هیچ تغییری در نگاه افکار عمومی جهان از جمله مردم مسلمان کشور آلبانی و همچنین مردم ایران نسبت به مجاهدین به عنوان یک فرقه با ایدئولوژی دو سر با اعمال تروریستی ، خائنانه و وطن فروشانه نخواهد کرد.

نویسنده : یوسف اردلان

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا