چرا این آزادی و دموکراسی را برای اعضای خود نمیخواهید؟

باند رجوی برای سفر دو تن از کارگزاران آمریکای سلطه گر (مایک پنس و پمپئو) به قلعه مانز که اسارتگاه آخر اعضای سازمان استحاله یافته مجاهدین خلق است و خودش آنرا اشرف 3 نامیده، هیاهوی زیادی راه انداخته و هر قلم بدستش به فراخور حال خود، ابعاد این قضیه را که از نظر آنها این قضیه تعیین کننده است، مورد بررسی – اگرچه غیر منطقی و بدون رعایت وجدان علمی که این یکی از مشخصات یک تحلیل واقع بینانه است- قرار دادند.

گو اینکه این دو کارگزار امپریالیزم فعلا کار رسمی ندارند و جنس سفرشان به قلعه مانز از جنس سفرهایی است که روسپیان سیاسی برای دریافت اجرت المثل به این سفرها مبادرت میورزند، با این حال باند رجوی با مشاهده گاف هایی که جو بایدن میدهد و خشم مردم آمریکا را طوری برمی انگیزد که او را بدترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا بدانند، نتیجه گرفته است که این بار جمهوریخواهان – حزبی که پمپئو و مایک پنس عضو ارشد آن هستند- میتوانند بر سر قدرت نشسته و بهتر از دموکرات ها دست لرزان او را بگیرند.
فرقه رجوی در جواب منتقدین خود که او را به دادن رشوه به این روسپیان سیاسی متهم میکنند، مطرح میکند که چرا رضا پهلوی که پولدارتر از اوست از این پول ها نمیدهد و از این منطق آرایی خود نتیجه میگیرد که مسئله پول در میان نیست و محبوبیت؟! می خواهند وانمود کنند که مجاهدین فقط بخاطر اعتقاد و التزام شان به دموکراسی و حقوق بشر است که مورد توجه این روسپیان سیاسی قرار میگیرند! وانگهی، این ادعای دموکراسی خواهی باند رجوی زمانی است که اعضایش از کوچکترین حقوق انسانی- حتی حقوقی که برده های عهد عتیق داشتند- محرومند.

هر ادعای معین زمانی پذیرفته میشود که فاکت های مسلمی به نفعش ارائه شود و آیا مجاهدین رجوی تاکنون ثابت کرده اند که اعضایش از حق طبیعی و کاملا ابتدایی تشکیل خانواده برخوردارند و یا میتوانند با اعضای خانواده خود تماس حضوری و تلفنی برقرار کنند و آیا این اعضای گرفتار قادرند خود را در معرض انتخاب شدن برای ارگان های رهبری قرار دهند و یا میتوانند رای مخفی خود را برای انتخاب مسئولین در صندوق ریخته و در عملکرد تشکیلات اعمال اراده کنند؟

باند رجوی همواره اعلام کرده که هر چه دارد مربوط به نتایج فدا کردن هایی است که همواره بنفع مردم ایران انجام داده و حال اینکه می بینیم تمام این کارها بنفع امیال بوالهوسانه مسعود و مریم رجوی بوده و مردم فقط عوارض منفی آنرا بصورت کشته شدن فرزندان خود در جبهه های جنگ عراق و … مشاهده کرده اند.

از این رو، اگر این دو کارگزار آمریکایی نیت دیگری غیر از انجام وظیفه روسپیگری داشتند، گوشه چشمی به این خیانت و رذالت های رجوی ها- ونه فدا شدن و…- داشته اند تا بعنوان وسیله ای هر چند جزیی برعلیه ایرانی که بنای تسلیم کامل در برابر این سلطه گر در حال افول ندارد، بکار گرفته شود.سفر مایک پنس ها، از این زاویه دید است که مورد توجه هر ناظر مو شکافی قرار میگیرد و نه آنچه که باند رجوی درصدد حقنه آنست. در این میان مشکل اساسی باند رجوی آنست که جهان، در حال تبدیل به قطب بندی های فراوان است و بعدها اینطور نخواهد شد که بتوان حساب کافی روی این افرادی که به اشرف 3 تردد دارند و زمانی نماینده و یا سخنگوی قدرت بلامنازع جهان شمرده میشدند، باز کرد! هر روزی که میگذرد، فرقه ی رجوی چاره ای جز زانوی غم و اندوه در بغل گرفتن و تجربه یاس و افسردگی کشنده ندارد!

صابر

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا