فرقه ها و عوارض کم خوابی

وقتی ما در خواب هستیم مغز با سرعتی به مراتب بیشتر از زمانی که بیدار هستیم پروتیین تولید می‌ کند. مولکول‏ های بزرگ پروتئینی که عضلات و بدن ما را می ‌سازند و برای ساختمان تمام سلول‏ های ما از جمله نورون‏ های مغز ضروری هستند بیشتر زمانی که ما خواب هستیم تولید می‏ شوند. علاوه بر این خواب به ما اجازه می ‏دهد که مواد شیمیایی که به مغز کمک می ‌کنند کار خود را انجام دهد، ذخیره نماییم [و امروزه ثابت شده است که در طی خواب مغز می‏ تواند مواد فاسد در مغز را دفع نماید و مغز را پاکیزه و آماده برای فعالیت روز بعد کند.]

در فرقه ‏ها معمولاً افراد در خوابگاه‏ های جمعی می ‏خوابند، جایی که همه تنگاتنگ خوابیده و بیداری یا خواب هر یک می‏ تواند روی خواب دیگری تأثیر بگذارد، رفت و آمد افراد در زمان‏ های مختلف، ایجاد سر و صدا به هنگام ورود و خروج، در جمعی که حقوق فرد و احترام به آن کمترین ارزش را داراست، از دیگر عواملی هستند که افراد را حتی بیش از آنچه مقصود رهبران فرقه است، دچار کم خوابی می ‌کند. کمبود خواب اجازه نمی ‏دهد که مغز کار خود را به درستی انجام داده، اطلاعات به دست آمده در طی روز را جابجا و مرتب کرده، اتصال بین نرون‏ ها را تنظیم نماید. فردی که دچار کم خوابی است، سرعت کمتری در فهم و درک موقعیت روانی خود دارد، قدرت تصمیم‏ گیری و عکس العمل او در روبرو شدن با وقایع و داده‏ های جدید کاهش می ‏یابد و بیش از هر زمان نقش یک ماشین فرسوده را ایفا می‌ کند. ماشینی که در یک لحظه‏ ی واحد، تنها از عهده‏ ی یک کار برمی ‌آید و قدرت تشخیص درست و غلط کار و تصمیماتش را ندارد.

فرقه ها و کم خوابی
کمبود خواب اجازه نمی ‏دهد که مغز کار خود را به درستی انجام دهد

برای درک اهمیت یکی از کارکردهای خواب اجازه دهید مثالی بزنم. اگر کامپیوتر شما کند شده باشد، یکی از دلایل آن می ‏تواند این باشد که شما خیلی وقت است و شاید هرگز آن را دیفراگ نکرده‏ اید. دیفراگ کردن کامپیوتر یعنی تنظیم و مرتب کردن حافظه کامپیوتر، چرا که به هنگام کار کردن، کامپیوتر اطلاعات به دست آمده را در جاهای مختلف خود ذخیره می ‌کند و گاهی بین این نقاط ذخیره، فاصله زیادی وجود دارد و به همین علت برای جمع زدن یک سری اطلاعات، کامپیوتر باید کار زیاد و رفت و برگشت زیاد غیرضروری انجام دهد، در حالی که کامپیوتری که دیفراگ شده باشد تمام اطلاعات مشابه را در کنار یکدیگر قرار داده و در نتیجه برای انجام هر عملی وقت تلف شده کمتری خواهد داشت، درست مثل پیدا کردن شی ای در یک اطاق به هم ریخته یا بالعکس در یک مکان منظم که هر چیز جای خود را دارد.

یکی از کارهای مغز به هنگام خواب هم همین است، یعنی جمع و جور کردن و منظم کردن اطلاعات موجود در حافظه، در نتیجه مغزی که دچار کم خوابی نباشد خیلی سریع‏ تر می ‏تواند اطلاعات جدید را جذب و تجزیه و تحلیل کند تا مغزی که دچار کم خوابی است. این درست همان چیزی است که رهبران فرقه ‏ها نمی ‏خواهند، حداقل برای افرادی که هنوز تغییر شخصیت نداده و به اصطلاح شخصیت فرقه ‏ای پیدا نکرده ‏اند که خوابشان و سرعت مغزشان به نفع شخصیت گذشته‏ شان عمل کند. مغز خسته، برای هر تصمیم ‏گیری و تشخیص درست و غلطِ هر عمل خود به انرژی و کار بیشتری احتیاج دارد و خیلی زودتر خسته و تسلیم می ‌شود و به همین دلیل است که افراد خسته زود راضی شده و تن به انجام هر کاری می ‏دهند و خیلی خوشحال خواهند شد اگر از آن ها کاری خواسته شود که فقط احتیاج به انجام دادن (و نه فکر کردن) داشته باشد

در بعضی از فرقه‏ ها این تنها کم خوابی نیست که اعضا از آن رنج می ‏برند، بلکه در کنار کم خوابی بسیاری از آن ها از کمبود و مغذی نبودن مواد خوراکی هم رنج می ‌برند…مغز یکی از پرمصرف‏ ترین اعضا در استفاده از مواد غذایی است، بنابراین کمبود مواد غذایی بیش از هر جا روی کارکرد مغز اثر منفی می ‏گذارد و باعث می ‌شود مغز نتواند کار خود را آن طور که باید و شاید، انجام دهد. بعد از شروع به اصطلاح فاز نظامی سازمان مجاهدین خلق (یعنی بعد از 1360) چه به دلیل از بین رفتن منابع مالی (عدم امکان فرستاده شدن پول از داخل برای دانشجویان هوادار در خارج یا در داخل به دلیل عدم امکان جمع ‌آوری کمک مالی از هواداران) و چه به لحاظ این که تقریباً تمام اندوخته هواداران و هر چه که به دست می ‌آوردند می ‏بایست برای مرکزیت سازمان در پاریس فرستاده می ‏شد، تقریباً تمام انجمن‌ های هوادار دچار کمبود مالی بوده و در نتیجه برای چندین سال، اکثر هواداران تشکیلاتی سازمان با سوء تغذیه روبرو بودند، و این درست در زمانی بود که به لحاظ کارهای مختلفی که آن ها می ‏بایست انجام می ‏دادند با بیشترین کار و کمترین مدت زمان خواب هم روبرو بودند.

بیشتر روزها غذا سیب زمینی یا ماکارونی با سس گوجه یا حداکثر برنج با تخم مرغ بود. میوه و سبزیجات و در نتیجه ویتامین ‏های موجود در آن ها به دلیل گرانی تقریباً از برنامه‏ ی غذایی حذف شده بود، و باز این درست زمانی بود که افراد در حال تغییر عقیده و شخصیت خودشان بودند و داشتند هویت قبلی خود را از دست می‏ دادند و هویت سازمانی پیدا می‏ کردند، بنابراین کمبود خواب و کمبود مواد غذایی هم به نوبه‏ ی خود در تغییر افراد به سازمان فوق‌ العاده کمک می ‌کرد. البته بعداً وقتی که سازمان وارد مرحله دیگری از کنترل فکر شد و احتیاج به فعالیت کامل مغز افراد پیدا کرد، برنامه‏ ی غذایی و خواب اعضا تقریباً مرتب شد و دیگر نمی ‌شود گفت که کمبود مواد غذایی در سازمان از مسائل عام بود و شاید حتی بشود گفت که سازمان از خوراک و شیرینی به عنوان نوعی پاداش استفاده کرده و شاید حتی در بسیاری موارد نیز افراد بیش از حد از مواد غذایی برای جبران کمبود سایر لذائذ زندگی استفاده می ‏کردند. با این حال به نظر می رسد که در بسیاری از فرقه ‏های کوچکتر کمبود مواد غذایی یکی از مسائل موجود در آن فرقه هاست.

کتاب فرقه های تروریستی و مخرب
نوعی برده داری نوین
صفحه های 429 الی 431
دکتر مسعود بنی صدر

تنظیم از عاطفه نادعلیان

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا