نجات در هفته ای که گذشت – شماره 78

مروری بر مطالب 30 بهمن الی 4 اسفند ماه 1401 درج شده در سایت نجات

*شنبه 29 بهمن

مبعث پيامبر اکرم حضرت محمد بن عبداللَّه (ص)

*یکشنبه 30 بهمن

7 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:

ما خانواده اسرای رجوی هستیم و نه خانواده مجاهدین خلق

… فرقه منحط و جاسوس رجوی که از کارهای چند ماهه گذشته خود در راستای فرو ریختن ایران نتیجه ای نگرفت، به خشم آمده و ما را که در این خیانت های او شریک نشده ایم، سلاح کهنه ای معرفی کرده که دور انداختنی هستیم و تنها زیر فشار رژیم درصدد آوردن خلل بر عزم تشکیلات برده داری و مافیایی رجوی می باشیم و مثلاً نمی گذاریم که مردم از رایحه خوبی که این تشکیلات متعفن تولید می کند، استفاده کرده و زندگی بهتری داشته باشند!
… خانواده حقیقی تشکیلات رجوی، کسانی هستند که به آرمان های این تشکیلات نکبت وفادار می مانند و دیگر خانواده ها که رغبتی به این آرمان های خبیث ندارند، جزو خانواده مجاهدین به حساب نمی آیند.
… در مورد فیلم سرهنگ ثریا هم باند رجوی دچار حماقت شد و به جای قبول واقعیت ها و مشاهده قضاوت سختی که مردم درمورد این تشکیلات برده دار نمودند، راه همیشگی خود – فرار به جلو- و کتمان حقایق را پیشه نمود و بار دیگر میخ دیگری بر تابوت خود کوبید!…

انتقام جوانی پسرم را از اوباش‌ رجوی می ‌گیرم

ثریا عبداللهی: من تا آخرین نفسم، تلاشم را برای آزادی این بچه ‌ها و ویرانی فرقه می ‌کنم چون تمام جوان ‌های ما را همین فرقه نابود کرد. از اوایل انقلاب و جنگ تحمیلی بگیرید، از همکاری با صدام تا بمب ‌های شیمیایی و شهادت چندین هزار زن و مرد و کودک در ایران و دانشمندان هسته ای و … . من انتقام این ‌ها را باید از مجاهدین خلق بگیرم، من انتقام جوانی بچه‌ ام را باید بگیرم. من سال‌ ها برای رهایی فرزندان‌ مان از حصارهای ذهنی و فیزیکی فرقه ستیزه ‌جوی رجوی مبارزه کردم. پسر من در 20 سالگی رفت و الآن 41ساله است و هنوز لباس دامادی بر تنش نکرده ام. من با کارگری بچه‌ ام را بزرگ کردم و این فرقه، زندگی من را نابود کرد. خدا با من است، خدا از مظلومیت و بی کسی من و امثال من خبر دارد. من انتقام جوانی بچه ‌ام را از رجوی و اوباش‌ رجوی می‌ گیرم.

در جامعه آرمانی مجاهدین خلق حجاب اجباری است

در جریان حوادث چند ماه گذشته در ایران سازمان مجاهدین خلق و در رأس آن مریم رجوی سعی کردند بیشترین ماهی را از آب‌ های گل آلود اعتراضات علیه حجاب اجباری بگیرند، گذشته و حال سازمان آشکارا نشان می‌ دهد که مسأله پوشش زنان به طور اساسی در این تشکیلات محدود، تعریف شده و اجباری است.
… هرچند که مریم رجوی در برنامه ده ماده ‌ای خود برای ایران آینده از آزادی پوشش برای زنان ایران سخن می‌ راند و در جریان اعتراضات اخیر نیز تلاش کرد خود را حامی مطالبات زنان بنمایاند، آنچه از صورت ظاهر او و زنان عضو تشکیلاتش مبرهن است این است که نه تنها نفس حجاب در این تشکیلات اجباری است بلکه شکل و رنگ پوشش نیز کاملاً اجباری است.
… حتی در بحبوحه اعتراضات در ایران مریم رجوی از نمایش لباس های یکدست و حجاب اجباری در تشکیلاتش دست نمی‌ کشد. تصویری که او را با پوششی پر زرق و برق تر در کنار زنان مجاهد با پوششی یکدست در حال نماز گزاردن نشان می‌ دهد، پیام روشنی برای زنان ایرانی دارد که در تناقض کامل با ادعای برنامه ده ماده ‌ای است. در این تصویر بیش از آن که نظم تشکیلاتی و دین‌ مداری مجاهدین خلق به چشم بیاید، عدم رواداری و تحمیل عقیده بر زیر دستان خود نمایی می‌ کند.
… مریم رجوی در حالی که از آزادی و دمکراسی داد سخن می ‌دهد، انسان ‌ها را طبقه بندی می کند؛ زن مجاهد خلق را تراز نوین می ‌داند و آزادی او را در خدمت بی‌ شائبه به سازمان و سرسپردگی مطلق او به رهبری سازمان می ‌داند.

*دوشنبه 1 اسفند

در این روز کلاً 6 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت سوم

… بعد از 9 سال اسارت سخت و طاقت فرسا حال به همراه “هموطنان ایرانی” که خیلی هم مهربان و خوش برخورد و با محبت بودند در اتوبوس های شیک و مجلل به سمت مقر سازمان در پادگان اشرف رفتیم.
اما این شیرینی، پایان تلخ و مخربی داشت. کاروان اسرای آزاد شده در اتوبوس های اجاره ای مجاهدین از پادگان (اردوگاه ) رمادیه حرکت کردند، دیگر از چشم بند و دست بند خبری نبود. اسرا در طول دوران اسارت به ندرت فقط برای بیمارستان های داخل شهری یا بغداد یا رمادی از اردوگاه خارج شده بودند.
… هنوز استقبال گرم و عاطفی مردان و زنان مجاهد این اجازه را نمی داد که سؤال کنیم مسیر رفتن و اعزام به اروپا که قول دادید چطور است و از کی شروع می شود.
… مسئولین سازمان مجاهدین خلق نیز کار خود را می کردند و از این که نیروی زیادی جذب کرده بودند از خوشحالی سر از پا نمی شناختند و سخت سرگرم سازماندهی و آموزش ما بودند. ما در یگان های مختلف تانک، نفربر، توپخانه، پیاده مکانیزه و … سازماندهی شدیم.

رحیم کیوکان فرزند صدیق خلق یا عضو شعبه سپاه پاسداران؟

… آنچه موجب تعجب من شد لحن ادبیاتی بود که سرکردگان این فرقه در منتهای بی صداقتی در مورد مرحوم رحیم کیوکان با هدف سوءاستفاده از وی به کار گرفته بودند. در قسمتی از این اطلاعیه آمده بود که مجاهد خلق رحیم کیوکان بعد از 43 سال مبارزه به دوستان مجاهد صدیقش پیوست. وی به مدت 2 سال با بیماری مبارزه کرد. در ادامه این اطلاعیه آمده است وزارت اطلاعات ایران از سال 98 با اعزام دخترانش تلاش کرد با فشار و تطمیع او را وادار به بازگشت به ایران و ابراز ندامت در قبال رژیم نماید.
جرم اصلی رحیم این بود که از حقانیت انقلاب مریم و بحث طلاق و حذف خانواده دفاع نمی کند. به همین دلیل او تحت شدید ترین بایکوت ها قرار می گرفت و هیچ گاه طی آن سال ها علی رغم سابقه بالای تشکیلاتی مسئولیت و منصب بالای تشکیلاتی به او داده نمی شد. او علی رغم تبلیغات مسموم و فریبنده سرکردگان فرقه رجوی از احترام زیادی بین اعضا برخوردار بود و به ویژه کارگران عراقی او را خیلی دوست داشتند. علی رغم تمام این برخوردهای ضد انسانی و تحقیر کننده در منتهای عوام فریبی سرکردگان فرقه که طی این سال ها رحیم خاری در چشمان آن ها بود، بعد از مرگش با تعریف و تمجید از او تلاش کردند واقعیت ها را از ذهن اعضا بزدایند.
اوج شقاوت در این اطلاعیه در اینجاست که با عوام فریبی تلاش کرده اند تلاش های بی وقفه و دلسوزانه دخترانش برای آزادی او را در خدمت وزارت اطلاعات و جمهوری اسلامی قرار دهند در حالی که خانواده رحیم کیوکان همانند صدها خانواده دیگر که طی سالیان از رحیم و دیگر عزیزانشان هیچ گونه اطلاعی نداشتند تلاش می کردند با تحمل رنج و فراق دوری عزیزانشان از وضعیت و سلامتی آن ها اطلاعی پیدا کنند. و دنائت فرقه رجوی به حدی است که با وجودی که رحیم دو سال در بستر بیماری بوده به او اجازه تماس با خانواده و به خصوص دخترانش را ندادند تا در آخرین روزهای عمرش صدای آن ها را بشنود و با آرامش چشم از جهان فروبندد….

مریم رجوی این آرزوها را در تشکیلات فرقه اش اجرایی کند

… چرا رجوی حکم “سی – هفتاد” را داد و مریم رجوی هم آن را اجرا کرد؟ طبق این حکم هر عضو می بایست سی درصد حواسش به خودش باشد و هفتاد درصد حواسش به اعضای دیگر و به این ترتیب جاسوسی شکلی رسمی در مناسبات فرقه یافت.
اگر چنین است چرا آنقدر بر روی اعضای فرقه فشار آورده و آن ها را مثل دشمن رودرروی هم قرار می دهید تا علیه هم موضع بگیرند و تیغ بکشند؟ این درگیری ها آنقدر زیاد شده بود که مریم رجوی به آن عنوان “سگ دعوا” داد و نشستی با همین عنوان برگزار کرد تا درگیری های شدید بین اعضا را جمع کند؟
… چرا برای نفرت پراکنی این همه به این خانواده ها تهمت زدید و اعضا را مغزشویی کردید تا خانواده خود را ناپدری، نامادری، نابرادری، ناخواهری بخوانند و علیه آنان در شوهای تلویزیون شما موضعگیری کرده و دل آنان را به درد بیاورند؟ حاصل نفرت پراکنی شما به جایی رسید که حتی این پدران و مادران را با سنگ و میله های آهنی نوک تیر مورد حمله و هجوم قرار داده و برخی از آنان را مجروح کردید؟…

امید لیلا کیوکان به دیدار با پدری که دیگر نیست، در حاشیه اکران سرهنگ ثریا

… لیلا کیوکان امید داشت که پدرش رحیم کیوکان و دیگر اعضای دربند مجاهدین خلق موفق شوند از پشت حصارهای جسمی و ذهنی تشکیلات، فیلم را ببینند و برای رهایی خود تصمیمی بگیرند اما متأسفانه سران فرقه رجوی رحیم کیوکان را تا پایان عمر 78 ساله خود در اسارت کیش شخصیتی مسعود نگه داشتند….

مصطفی و سمیه محمدی؛ روایت پدر و دختری كه مجاهد خلق شدند

… سیما کرمی، مسئول پایگاه پیرایش به سمیه پیشنهاد می دهد او را به عراق بفرستند تا هم به زیارت عتبات عالیات برود وهم قبر خاله ‌اش، حوریه را ببیند و به کانادا برگردد تا بتواند کارت شهروندی خود را بگیرد. مصطفی محمدی از رضایت دادنش به این سفر به عنوان بزرگ‌ ترین اشتباه یک پدر یاد می کند.
… مدتی پس از پیوستن سمیه به اشرف، محمد، برادرش برای پیگیری وضعیت او به عراق رفت. اما او هم در آن ‌جا ماندگار شد.
… روایت محمد پر بود از تجاوزها و تحقیرهای جنسی که خود او نیز متحمل شده بود.
مصطفی محمدی می گوید: “من فقط می‌ خواهم دخترم را ببینم. با او ملاقات کنم و حرف بزنم. او می ‌خواهد برگردد اما سازمان او را به اسارت گرفته است. به تازگی به من گفته اند سمیه را در کمپ آلبانی دیده اند. من یک پدرم که اشتباه‌ های بزرگی در زندگی ‌ام کرده‌ ام اما دخترم و سال‌ های پیش‌روی او رامی ‌خواهم برگردانم.”

*سه شنبه 2 اسفند

در این روز 8 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

نسل انقلاب اسیر در زنجیر دروغ و فریب مسعود رجوی – قسمت پایانی

… هدف رجوی مانیتور ذهن اعضا و اطلاع از این که در طول هفته چه روال فکری را طی کرده اند و از طرف دیگر با مجبور کردن اعضا به بیان تناقضات جنسی اقتدار و شخصیت موجه آن ها را در اذهان دیگر اعضا شکسته و آن ها را گناهکار قلمداد نماید و خود فرد را هم تا مدت ها در چنبره احساس شرم در قبال گناهان مرتکب شده و بدهکار به تشکیلات نگاه دارد.
تحویل دادن اعضای خواهان جدایی به دولت عراق و اسارت و شکنجه در زندان مخوف ابوغریب بخش دیگری از نیمه های پنهان تشکیلات رجوی بود که عضو بعد از سال ها عضویت و تحمل سخت ترین شرایط به محض این که خواهان تغییر مسیر زندگی و انتخابی دیگر بود به جرم جاسوسی برای اطلاعات ایران و یا عضو مخفی افشا شده سپاه پاسداران بعد از برخوردهای شدید فیزیکی و روحی و روانی و زندان های مجاهدین سر از زندان ابوغریب درمی آورد….

رحیم کیوکان قربانی دیگری از اردوگاه مرگ رجوی

… حس و حال خانواده کیوکان در این مدت همچون حس و حال تمامی خانواده های دل نگران و چشم به راه اسیران مجاهدین خلق، تلاشی آمیخته با امید و حسرت و ترس و اضطراب گاه به گاه. با تمام این احوالات این خانواده دمی دست از تلاش و کوشش برنداشت و به مقاومت خود در مقابل ظلم و ستم رجوی ادامه داد.
رحیم را از نزدیک می شناختم و شاهد بیماری هایی که داشت بودم ولی هیچ گاه برای درمان دردهای او کار جدی صورت نگرفت و با داروهای متداول مداوا می شد در حالی که وقتی مسئولین عالی رتبه سازمان مریض می شدند به مراکز درمانی در بهترین کشورهای اروپایی فرستاده می شدند تا مداوا گردند.
… افراد در درون اردوگاه های مرگ رجوی به معنای دقیق کلمه نفله می شوند و از بین می روند و کسی نیست که مسائل آنان را حل و فصل نماید. آن وقت رهبران آنان از جامعه بی طبقه توحیدی دم می زنند و شعار می دهند که افراد با هم در سازمان هیچ فرقی ندارند و همه یکسان هستند چه فرمانده چه رزمنده! در حالی که تفاوت بسیار است و دوگانگی و دو رویی سر تا پای تشکیلات رجوی را فرا گرفته است….

چند سطری از خاطراتم با رحیم کیوکان

رحیم کیوکان در انزوای تشکیلات رجوی جان خود را از دست داد

… علی رغم فشار های فرماندهان وقت آن زمان به نام های زهرا نوری، فائزه، سهیلا شعبانی، زهره بنی جمالی و … که از طریق رحیم تلاش داشتند مرا تحت فشار قرار دهند ولی او هرگز به خواسته های فرماندهان رجوی تن نمی داد و همواره با روی خوش با من برخورد می کرد. چون من از تمام امکانات عمومی محروم شده بودم ولی او به صورت مخفیانه مرا از این امکانات بی نصیب نمی گذاشت.
… متاسفانه فرقه بد ذات مجاهدین او را از نظر روحی و جسمی در شرایطی قرار داده بود که در خاموشی زندگی اش پایان یابد و النهایه رحیم کیوکان بدون آن که موفق شود خانواده اش را ببیند در خفا و در تشکیلات نکبت رجوی جان باخت….

رجوی ها حمله شعبان بی مخ های خود را فراموش کرده اند

… حمله وحشیانه اعضای فرقه تحت تاثیر مغزشویی های رجوی ها به پدران و مادران و خانواده هایی بود که برای دیدار با فرزندان خود به پشت درب اشرف رفته بودند. آن ها را با سنگ و میله های نوک تیز مورد هجوم قرار دادند تا مبادا دم از خواسته به حق خود بزنند.
… حالا امروز رجوی ها مظلوم نمایی کرده و طرف مقابل (سلطنت طلبان) را شعبان بی مخ می نامند در حالی که خود مروج این چنین رفتاری بوده و هستند و با سیستم فرقه ای عناصری می سازند که به خشن ترین شکل با هر کس که با آنان نباشد مقابله می کنند.

*چهارشنبه 3 اسفند

در این روز مجموعاً 7 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

زهرا رجبی، مدافع پناهندگان یا آدم ربای تمام عیار!

… فرقه تبهکار رجوی دهه ها بود که دامی برای جویندگان کار در ترکیه گسترده و آنها را با قول رفتن به کمپ اشرف و اقامت چند ماهه در آنجا و سپس ترتیب اعزام شان به اروپا به عضویت خود درمی آورد و فرد فریب خورده در برابر عمل انجام شده ای قرار می گرفت و راهی جز ماندن دائمی در کمپ اشرف و تبدیل شدن به پیچ و مهره های این دستگاه جهنمی و ضایع کردن زندگی خود تا حد از دست دادن جانش نداشت.
این کار باند رجوی حکم آدم ربایی مدرن دارد و فرقش با آدم ربایی اروپاییان متمدن؟! که مردم آفریقا را به زور وارد کشتی کرده و برای کار مجانی به آمریکای به تازگی تصرف شده می بردند، در این است که مجاهدین این کار را برای جذب نیرو و به صورت نرم و فریبکارانه انجام می دادند…

گفت‌وگو با مجید تفرشی درباره مستند ایران‌اید، خیریه اشرف

افشای سازمان مجاهدین خلق یك دغدغه ملی است

… مجاهدین خلق، با وجود انزجار عمومی نسبت به آن در بین اغلب ایرانیان، در بین همه گروه ‌های ایرانی، اپوزیسیون‌ تر از همه است، چون پول، گذشته، نفوذ، ایدئولوژی، سازماندهی، نفرات و لابی دارد اما یك عنصر را ندارد، كه آن بی ‌بهره بودن از سرمایه اجتماعی و احترام و اعتماد و آبرو بین مردم ایران است و چون این عنصر را ندارند روی نفوذ غیرمستقیم تمركز می‌ كنند.
بسیاری قبلاً این سازمان را دستِ ‌كم گرفته بودند و كسانی هم كه آن ها را دستِ ‌كم نگرفته‌ اند، صدایشان شنیده نشده بود. برخی از نهاد‌ها نیز تصورشان از مجاهدین دو سه هزار نفر پیرمرد و پیرزن در آلبانی است كه پشت كامپیوتر نشسته و فعالیت سایبری دارند؛ در حالی كه سازمان مجاهدین خلق، با نسل جدید هم با پول و هم با اشتراكات سیاسی و ایدئولوژیك وصل شده است.
مسأله پرداختن به مجاهدین خلق فراتر از این است كه حكومت ایران بخواهد از آن استفاده كند یا نكند. این موضوع، یك دغدغه ملی فراحكومتی است….

مرگ سرد و خاموش رحیم کیوکان در فراق خانواده اوج شقاوت و سنگدلی رجوی

… آنچه انزجار و تنفر هر انسان آزاده و وجدان شریفی را به شدت جریحه دار می کند مسأله رویکرد این فرقه ضدانسانی و شخص مسعود رجوی در قبال بیماری اعضاست. اعضایی که طی سالیان به دلیل بیگاری های مستمر و فشارهای طاقت فرسای فیزیکی و روحی و روانی توان خود را از دست داده و به بستر بیماری می افتادند دیگر تاریخ مصرفشان برای رجوی تمام می شد. هیچ تلاشی صورت نمی گرفت تا اعضایی که به بیماری های صعب العلاج دچار می شدند و درمان آن ها با امکانات پزشکی داخل مقر امکان نداشت به خارج اعزام شوند و یا حتی خانواده هایشان در جریان بیماری عضو وابسته خود قرار گیرند تا برای درمانش اقدام کنند. عضو بیمار ماه ها و حتی سال ها تحت شدیدترین وضعیت بیماری و درد های ناشی از آن قرار می گرفت ولی خانواده اش هیچ اطلاعی نداشتند و در نهایت عضو بیمار بدون این که موفق به دیدن و یا تماس با خانواده اش شود در اوج تنهایی و با حسرت دیدار عزیزانش چشم از جهان فرو می بست و خانواده اش هم از طریق اطلاعیه ای که از طرف فرقه رجوی صادر می شد در جریان قرار می گرفتند…

گفتگو با مادر فریدون ندایی در مراسم اکران سرهنگ ثریا

… فریدون ندایی یکی از سه هزار عضو فرقه رجوی است که در آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، به اسارت نیروهای عراقی درآمد و پس از 8 سال اسارت از اردوگاه‌ های اسرای عراق به اردوگاه مخوف اشرف منتقل شد. او اکنون 43 سال است که با خانواده خود دیداری نداشته است.
رقیه فرازیان مادر فریدون از جمله پدران و مادرانی است که در سال های تحصن در مقابل کمپ اشرف در عراق در کنار ثریا عبداللهی شخصیت واقعی فیلم “سرهنگ ثریا” بود و در طول چهار سال تحصن، نام فرزند خود را در بلندگوها فریاد می ‌کرد.
… پدر فریدون پس از سال ها چشم انتظاری برای دیدار فرزند در بستر بیماری چشم از دنیا فرو بست. فرازیان اکنون در موقعیت بیم و امید به سر می‌ برد. او هم مشتاق دیدار پسر پس از سال های طولانی است و هم فرصت زندگی را برای تجدید دیدار کوتاه می ‌بیند.

دورهمی اعضای انجمن آسیلا در طبیعت به رغم فشارهای فرقه رجوی

… اعضای سابق تشکیلات مجاهدین خلق که زندگی در جهان آزاد را انتخاب کردند و از حصارهای فرقه‌ ای این تشکیلات خود را رها کردند، به زندگی عادی خود ادامه می ‌دهند.
… سران فرقه رجوی همواره تلاش کرده اند که عرصه را برای زندگی عادی در جامعه آزاد بر جدا شده‌ ها تنگ کنند. نمونه ‌ای از کارشکنی‌ های این تشکیلات، بازداشت شش عضو انجمن آسیلا درکمپ پناهندگان غیرقانونی کارچ در طول پنچ ماه گذشته است علی رغم این که این افراد دارای کارت اقامت سالانه در کشور آلبانی هستند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا