شکست سیاست های رجوی در ماه خرداد – قسمت سوم

در قسمت های قبلی در مورد فرار رجوی به عراق و دستگیری مریم رجوی در فرانسه نوشتیم. در مورد دستگیری مریم رجوی توضیح دادیم که او قول ماندن در کنار رزمندگان در موقع حمله آمریکا به عراق را داده بود ولی بعد از گذشت سه ماه که کسی از حضورش خبری نداشت توسط پلیس فرانسه به همراه مقدار زیادی پول در فرانسه دستگیر شد و پروژه فرار او برای همه روشن گردید که چگونه سران فرقه با فریبکاری و حقه بازی نفرات شان را تنها گذاشتند.

در این قسمت به اتفاق دیگری که در ماه خرداد رخ داد، می پردازیم.

29 خرداد انجام عملیات چلچراغ در منطقه مرزی مهران

بعد از عملیات آفتاب در فروردین سال 67 رجوی نیاز دید که عملیاتی بزرگتر از عملیات آفتاب را راه اندازی کند تا بتواند به لحاظ سیاسی بهره بیشتری برده و خودش را مطرح نماید .

برای این کار با هماهنگی و برنامه ریزی با ارتش عراق تصمیم گرفته شد که حمله به شهر مهران و تسخیر آن در دستور کار قرار بگیرد. من در آن موقع در قسمت توپخانه سازماندهی شده بودم. بعد از اعلام برنامه یک ماه زودتر یعنی از اوایل خرداد برای مستقر کردن توپخانه به نخلستانهای شهر زرباطیه رفتیم تا از دید دیدبانهای ارتش ایران در امان باشیم چون در روز امکان دیده شدن وجود داشت با شروع تاریکی کار استقرار و نظافت و درست کردن محل توپها شروع می شد و تا طلوع صبح کار ادامه داشت و بعد از شروع روشنایی به سنگرهایی که عراقی ها در اختیارمان قرار داده بودند رفته و استراحت می کردیم .

رجوی عنوان کرده بود که مسئولیت اول تا آخر این عملیات به عهده ارتش او می باشد ولی ما در صحنه شاهد بودیم وقتی دستور حمله صادر شد عملاٌ با تعداد زیادی از آتش بارهای صدام مواجه شدیم که به سمت ایران شلیک می کردند. این در حالی بود که نیروهای سازمان دو قبضه توپ 130 و دو قبضه توپ 122 میلی متری در اختیار داشتند که در همان آغاز حمله بعد از چند شلیک از کار افتاد و عملاٌ آتش باری به عهده ارتش صدام بود که تا فتح مهران این آتش باری ادامه داشت . رجوی در موقع عملیات در اطاق جنگ فرماندهان ارتش صدام روی پیشروی و برنامه کار می کرد و مشخص شد که این عملیات با هماهنگی ارتش صدام انجام گرفته است .

رجوی بعد از پیروزی در فتح شهر مهران گفت که این شهر فقط توسط ارتش کاغذی او انجام گرفته و هیچ کمکی از سمت دولت عراق نبوده است. این دروغ بزرگی بود که فقط رجوی می توانست مدعی آن باشد و ما که در صحنه حضور داشتیم می دانستیم عملا کمک های ارتش صدام باعث شد که شهر مهران را به تصرف در آورند .

عملیات چلچراغ نشان داد که رجوی تا کجا به عملیات نیاز دارد و فکر می کرد می تواند با این گونه عملیاتها به سرنگونی برسد و برای اینکه به فریبکاری ادامه دهد شعار امروز مهران فردا تهران را سر داد .شعاری که در عمل هیچ محتوایی نداشت و بیشتر برای روحیه دادن به نیروها مورد استفاده قرار می گرفت . فرقه رجوی در این عملیات به تجهیزات زیادی دست یافت و تعدادی را هم اسیر کرد و برای تخلیه اطلاعاتی در کنار نیروهای ارتش عراق به گرفتن اطلاعات مشغول شدند .

رجوی که در پوست خود نمی گنجید فکر می کرد که عملیات بعدی گرفتن و تسخیر شهر تهران می باشد. ولی رجوی در عملیات فروغ جاویدان دست به خودکشی نظامی زد و عملا شکست خورد و دیگر نتوانست در بحث نظامی حرکتی از خود داشته باشد . شاید رجوی در حرف دم از استقلال در عملیات ها می زد اما این عملیاتها نقطه اوج همکاری همه جانبه او با ارتش عراق بود و عملا تبدیل به یکی از لشکرهای صدام شد.

عملیات چلچراغ در عمل نشان از وابستگی کامل رجوی به صدام بود که در نقطه نظامی هم این همکاری وجود داشت و نشان داد تا کجا رجوی برای پیشبرد خطوط ارتش صدام حاضر به همکاری است و برایش هیچ مهم نیست در این مسیر سربازان ایران را بکشد و این کار را برای خودش مایه افتخار می دانست. چون معتقد بود هر کسی که برای حفاظت از مرزها و یا برای جنگ با دشمن حضور می یابد مزدور است و باید کشته شود این تحلیل رجوی برای کشتن سربازان بی گناهی بود که برای دفاع از ملت و کشور خود به جنگ آمده بودند.

ادامه دارد

هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا