بازجویی برای جرمی که مرتکب نشده بودم

در زمانی که تازه به تشکیلات سازمان مجاهدین خلق در کشور عراق پیوسته بودم و هنوز به ماهیت کثیف آنها پی نبرده بودم، در خیال خود به رهایی کشورم و رسیدن به آزادی بسر می بردم ، در آن زمان بعضی از واژه های سازمان برایم مقدس جلوه می کرد و سرشار از شوق مبارزه و روشنفکری بود و از اینکه با این سازمان آشنا شده و توانسته بودم به آن بپیوندم، خوشحال بودم.

من در قسمتی مسئول یک تانکر آب شدم و در کنارم یک فرد دیگر نیز بعنوان همکار و باصطلاح شاگرد شوفر مرا همراهی می کرد که از من کم سن و سال تر بود و بعنوان کمکی با من در شرب درختان و کارهای دیگر همراهی می کرد. یک بار بعد از کار روزانه و در هنگام غروب از من خواست تا ماشین را بدهم تا دوری بزند و قلق ماشین را بفهمد و رانندگی با تانکر آب را یاد بگیرد. من نیز از روی سادگی و اینکه او شاگرد و کمکی من است سوئیچ را به او دادم و او چند دقیقه با ماشین تانکر دوری در همان اطراف زد و سپس ماشین را در پارکینگ گذاشتم .

پس از آن ماجرا چند روز غیبت داشت و بعد خبر آمد که شاگرد ما فرار کرده و از دست سازمان رهایی پیدا کرده است. ما نیز بی خبر از همه جا به نشست دعوت شدیم. مسئولیت نشست با فردی بنام رقیه عباسی معروف بود ، چشمتان روز بد نبیند از همان ابتدای نشست مرا به اصطلاح به زیر تیغ بردند و هر آنچه را که خواست به ما گفت! از محفل زدن و اینکه محفل شعبه ای از سپاه پاسداران است و تو همکار آنان هستی و بعد از آن انگ بی لیاقتی و همکاری در فراری دادن یک مزدور نظام و غیره! من مبهوت از این برخورد ها و فقط گفتم چون او (فرد فراری) همکارم بود و به او اعتماد داشتم و سرلوحه سازمان فدا و صداقت می باشد و این صداقت یعنی اعتماد به همرزم ، لذا بر این اساس ماشین را به او دادم تا دوری بزند.  اما مگر گوشی برای شنیدن وجود داشت؟!

بعد از آن نشست مرا به مدت یک هفته در یک اتاقک حبس و هر روز از من بازجویی بعمل می آمد که این بازجویی ها همراه با آزار روحی و جسمی بود و خدا میداند آن یک هفته به اندازه چندین ماه بر من سخت گذشت و در کنار آن زندانی شدن دو سه بار مرا به نشست بردند که سوژه اصلی آن نشست ها من بودم و نفرات داخل نشست هر کدام در مورد من اظهار نظر کرده و یا با کلماتی دور از نزاکت مرا مورد خطاب قرار می دادند و یا مسخره و تحقیر می کردند.

این سرزنش و تحقیرها بشدت بر روی روح و روان من تاثیر بد گذاشت و مرا از داخل تهی کرد و تازه فهمیدم که معنی صداقت و فدا در این فرقه به چه معنی می باشد و چگونه سران سازمان از این کلمات سوء استفاده می کند.

اسحاق الماسی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا