به ‌بهانه اکران فیلم سرهنگ ثریا

من در اشرف بودم. لحظه‌مره فریاد بر حق مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان را که از ایران یا خارج به ‌قصد دیدار عزیزان دربندشان در تشکیلات مجاهدین می‌آمدند، می‌شنیدم. از فرط ناراحتی که چرا به خواسته‌شان لبیک نگفته و اجازه دیدار اعضا را با خانواده نمی‌دهند، درخود می‌پیچیدم.

در بین طنین صداها، رساترین و قویترین صدایی که به‌ گوش می‌رسید، غریو فریاد خانم ثریا عبداللهی بود که لرزه بر اندام سران تشکیلات مخوف رجوی می‌انداخت. سران مجاهدین برای پوشاندن فریاد عدل و دادخواهی خانم ثریا و بقیه خانواده‌ها، ابلهانه با نصب بلندگوهای قوی برعلیه خانواده‌ها شعار و آهنگ پخش می‌کردند تا ما صدای برحقشان را نشنویم. مسئولین و فرماندهان تشکیلاتی مستمر به ‌ما تذکر می‌دادند که گوش نکنیم و اگر در نزدیکی خانواده‌ها بودیم، می‌گفتند با پشت کردن به خانواده‌ها به آنها بی‌محلی کنیم.

ما می‌دیدیم خانواده‌ها با تأسی و راهبری خانم ثریا که به عشق وصال و دیدار با فرزندان دلبند اما گرفتار و دربندشان، در گرمای جانسوز و سرمای شدید و بدون امکانات و سرپناه ماهها و سالها جلو درب اشرف و اطراف سیاج ها در بیابان‌های اشرف انتظار می‌کشیدند. فریادشان بلند بود و هرگز خسته و ناامید نمی‌شدند.

یکی از برادران من به همراه همسر و فرزند یکی دیگر از اقواممان که در اشرف گرفتار بودیم برای دیدن ما آمده بودند، اما سازمان حتی به من و برادرم و خواهرزاده‌ام و خلیل‌احمد از اقوامم خبر ندادند. در عوض از ما خواستند برعلیه خانواده‌ها در تلویزیون فرقه مصاحبه و تبلیغات منفی کنیم که خانواده‌ها، مزدور وزارت اطلاعات هستند. ما را وادار می‌کردند به سمت خانواده‌هایمان تیروکمان و فلاخن و دست سنگ و پاره‌آهن پرتاب کنیم. زیرا خانواده را دشمن و مانع ادامه مبارزه اعضا می‌‌دانستند و با عرض معذرت آنها را مزاحم و خانواده مزدور و وزارتی خطاب می‌کردند.

مسعود رجوی صراحتا می‌گفت: همان‌طوری که زن داشته یا نداشته خود را گفتم طلاق الی‌الدوام بدهید و دادید، نسبت به خانواده می‌گویم شما هیچ دینی به خانواده خود ندارید. نباید کوچکترین وابستگی به اعضای خانواده خود داشته باشید. مرزبندی داشته باشید و هر لحظه‌ای هم از خانواده به ذهنتان زد بلافاصله با نفر کناردستی یا در نشست غسل روزانه بیان کنید.

برای خلاصی ذهنتان از شما می‌خواهم‌ و‌ تاکید می‌کنم، خانواده خوب یا بدش را بدهید به من. شما نباید به فکر خانواده و دوری و مشکلات آنها باشید.

با دجالیت برای توجیه عقایدش به قرآن استناد می‌کرد. آیاتی از سوره بقره و دیگر سوره‌ها که خداوند به پیامبرش گفته زن، اولاد، خانواده، عشیره و اموالتان‌ را در راه اسلام فدا کنید. او از فرازهای حضرت علی در نهج‌البلاغه هم کد می‌آورد که گفته روی نزدیکان خود از برادران، عموها و اقوام شمشیر می‌کشیدیم و می‌کشتیم. لذا از آنجایی‌‌ که ما پیروان راستین پیامبر و علی هستیم، بنابراین شما هم باید با همین آرمان و منش که من می‌گویم، برای ادامه مبارزه با نظام با خانواده خود بجنگید. زیرا خانواده مانع و حائل مبارزه و رستگاری شماست. و تنها آنتی‌تز و ضدیت با خانواده و زن و زندگی هم چیزی جز چنگ زدن به عروه‌الوثقی مجاهدین، انقلاب مریم نیست. با پایبندی به بندهای انقلاب مریم، غسل روزانه و عملیات جاری و مقید بودن به هفت اصل تشکیلاتی است که می‌توانید سرنگون کنید و لاغیر !!!!

آری اینگونه ذهن و ضمیر نفرات را به نفع امیال و اهداف خود شستشو و سمت‌و‌سو می‌داد.
باید اضافه کنم مخالفت هیستریک رجوی با خانواده‌ها و ممانعت از ملاقات با عزیزانشان برای این بود که می‌دانست هر دیداری، مساوی با جداشدن عضوی از پیکره تشکیلاتش و پیوستن به خانواده و رفتن پی زندگی مطلوبش است. آنوقت در پایان دیدارها رجوی می‌ماند و حوض خالیش.

در خاتمه، با به ‌نمایش گذاشتن این فیلم مستند و براساس واقعیت، من یقین دارم هر بیننده‌ای و هر وجدان بیداری در میهن و اقصی نقاط جهان این فیلم را تماشا کند، چون براساس واقعیت‌های محض می‌باشد.

همه ما رهایافتگان از فرقه که خود شاهد و سوژه این پیکار سخت و پیچیده خانواده‌ها با رجوی بوده ایم. همه اعضای جدا شده مظلومیت و وقایع دادخواهی برحق دیدار خانواده‌ها با عزیزانشان که عدلی خدایی، حقوق انسانی و قانونی است را با پوست و گوشت و استخوان لمس کرده‌اند و قادر به ملاقات با عزیزانشان نبوده اند. همه ما مطمئنا به حقانیت آنچه در فیلم می گذرد، صحه می‌گذاریم. مخاطبان این فیلم با دیدنش متاثر شده و به شمه‌ای از جنایات بیشمار سازمان رجوی آشنا خواهند شد. آنگاه قضاوت خواهند کرد که بر خانم ثریا عبداللهی و دیگر مادران و اعضا خانواده اسیران در فرقه که حتی خواسته‌ای جز یک لحظه دیدار با عزیزانشان را نداشتند، در بیابان‌های اطراف اشرف در آن شرایط سخت و طاقت‌فرسا آنهم نه یک روز و هفته بلکه ماهها و سالها، چه گذشت.

بیجار رحیمی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا