عضو پیشین مجاهدین خلق از سرگذشت تلخ 120 کودک مجاهدین خلق در سوئد میگوید

“دمی با عاطفه و دست‌هایش” عنوان مطلبی است که مجید بیدار عضو پیشین مجاهدین خلق پس از دیدارش با عاطفه سبدانی در حساب کاربری خود در فیس بوک منتشر کرد:

شب گذشته فرصتی پیش آمد تا در یکی از کتابفروشی های مرکز شهر استکهلم، و در رونمایی از کتاب “دستهایم” دیداری داشته باشیم با دختری از نسل درد و حرمان، با عاطفه سبدانی.

خواندن کتاب او را دو هفته ای بود که شروع کرده بودم. اما شب گذشته تا ساعاتی مانده به صبح، با ولع سیری ناپذیری خواندم و خواندم و اشک‌ ریختم …

عاطفه سبدانی، از جمله ی کودکانی بود که در اوایل دهه نود میلادی و در بحبوحه جنگ خلیج، توسط مجاهدین از والدین شان جدا شده و به کشورهای غربی فرستاده شدند. این بچه ها بالغ بر هشتصد کودک خردسال میشدند که بیش از ۱۲۰ تن از آنان در کشور سوئد اسکان داده شدند. سرپرستان جدید، هواداران و سمپات های نزدیک مجاهدین بودند. گزمه وار و گرگ سیرت و چه ها که با این فرشتگان نکردند!

اغلب ما، نسل قدیمی تر، از رنج و بلاهایی که بر سر آنان آوار شد اطلاع داریم اما کمتر کسی است که جرات کرده و در این باره حرفی زده باشد. شخصا شهادت میدهم که در جریان موارد بسیاری از آزار، توهین، برده کشی، کتک زدن و حتی شکنجه های وحشیانه، تعرض جنسی به دختر و پسر و در مواردی هم تجاوز جنسی و چندین خودکشی قرار گرفتم. از اوایل سال ۱۹۹۳ فریادم را بلند کردم و به دنبال پاسخ و عملکرد جدی از جانب دستگاه مجاهدین برای حل و فصل این گونه فجایع بودم. متاسفانه من، هواداران و سرپرستان جدید را مقصر میدیدم، غافل از اینکه آب از سرچشمه گندآب بود و موارد بیشتری را خود سرکردگان سازمان، بیش از من و از نزدیک در جریان بودند!

بارها به مجاهدین گفتم: -آخه ناسلامتی این بچه ها قرار است که نسل آینده مجاهدین باشند- پاسخ چه بود؟ – آنچه ما در راه خدا و رهبری داده ایم را پس نمیگیریم -!!…. داخل پرانتز میگویم: شما که مشکل یک دختر را نتوانستید و یا نخواستید حل کنید، چگونه شعار راهگشایی برای چهل میلیون زن و دختر ایرانی میدهید!؟ این نیز گذشت و میگذرد و روسیاهی به ذغال کپک زده زمستانی مانده و بیشتر هم خواهد ماند!

برمیگردم به عاطفه.

امروز عاطفه در قامت زنی جوان و مادری قوی و عاشق، سر برافراشته و پرده رذالت و ریاکاری را در قالب کلمات و کتابش از هم دردیده و “پته” هایی بسیار روی آب ریخته است. دختر دلیری که روی پاهای خود ایستاد و “چون پولاد آبدیده” شد. عاطفه زبان تک تک عاطفه ها، حنیف ها، جوانه ها و سعیدها شد و هالووین هولناک و زشت تبهکاران را در کوره عزمش سوزاند. درود بر تو عاطفه عزیز.

عاطفه اولین دختر آن نسل است که با شهامت پا پیش گذاشته و راه را نشان داده است. باشد که این کودکان آن روز که اینک به زنان و مردانی برومند مبدل شده اند، در راه سترگ درهم کوبیدن سالوس، تزویر و استثمار، پای در رکاب رزم نهند.

عاطفه جانم، دست هایت را میبوسم و شخصا در برابر تو و دیگر عاطفه ها، در برابر هشتصد خواهر و برادرت سر تعظیم فرو آورده و با قلبی دردمند و شرمنده از کم کاری های خود در قبال تک تک شماها، پوزش میخواهم.

پ ن: خواندن این کتاب را به همه دوستان سوئدی زبان توصیه میکنم. مژده ای هم برای سایر دوستان اینکه کتاب در دست ترجمه و چاپ به زبانهای دیگر نیز میباشد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا