
گویا این رسم تمام فرقه های مخرب و کنترل ذهن است که جوانی اعضای خود را به تباهی می کشانند، بی هیچ دستاوردی. مرحوم مهدی جاودان از جمله بچه هایی بود که در سازمان می شناختم. او امروز در 73 سالگی در حالیکه 46 سال از عمرش را در این فرقه گذراند، دار فانی را وداع گفت و از اسارتگاه رجوی پر کشید. سازمان علت مرگش را بیماری ریوی و سکته قلبی، اعلام کرد. طبق معمول مریم رجوی هم جاودانگی و درگذشت او را در چند کلمه کلیشه ای تسلیت گفت.
اما این همه داستان مهدی و مهدی های دیگر نیست، او هرگز حق انتخابی نداشت که از این فرقه جدا شود، او در تجرد اجباری زیست و در اقامت اجباری عمر و جوانی اش را گذراند، در حالیکه همیشه در حسرت یک زندگی عادی و مسیر پیشرفت انسانی بود. اعضای فرقه تقریبا همه ربوده شده و به اشرف کشانده شدند، مهدی هم از فیلیپین و حین تحصیل در آنجا در دام این فرقه اسیر شد و از پیشرفت و تعالی بازماند و راهی سیاه راه رجوی ها شد.
سران فرقه به خوبی می دانند که این جنایت ضد بشری شان، بی شک بی پاسخ نخواهد ماند و روزی در دادگاه عدالت باید پاسخگوی همه جنایات خود باشند. پرونده فرقه ای مرحوم مهدی جاودان در حالی بسته شد که قبل از مرگ هم نتوانست طعم شیرین آزادی در دنیای آزاد را بچشد و حسرت بدل در غربت به خاک افتاد و سکوت او ، معمایی دیگر بر سکوت سیاه مرگ های فرقه ای در سازمان مجاهدین خلق افزود.
خدایا به ما، زیستنی عطا کن، که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن قبل هست، حسرت نخوریم و مردنی عطا کن، که بر بیهودگی اش سوگوار نباشیم…
محمدرضا مبین