انقلاب بهمن 57 و مجاهدین خلق، درس ها وعبرت ها – قسمت سوم

در قسمت قبل از تظاهرات مسلحانه در 30 خرداد سال 60 و موج ترورهای کور توسط مجاهدین گفته شد و همچنین انفجار مهیب دفتر حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری که به شهادت بالاترین مسئولین نظام جمهوری اسلامی انجامید و انقلاب و نظام نوپا را به صحنه خشونت و درگیری کشاند.

حضور در عراق که به دلیل تجاوزش به خاک ایران و ادعاهای رهبران رژیم بعث مبنی بر الحاق خوزستان به نقشه جغرافیایی عراق موجب افزایش احساسات وطن پرستانه در میان مردم و انگیزش حضور هر چه بیشتر در جبهه ها شد. عملا فرقه رجوی را در مقابل مردم قرار داد و آخرین ذره های مشروعیت آنها در میان مردم را از میان برد. مسعود رجوی و دیگر رهبران بازمانده از مرکزیت مجاهدین خلق که بعد از پیروزی انقلاب تلاش کرده بودند که از مشروعیت بنیان گذران و اعضای سابق به دلیل مبارزه با رژیم مخلوع شاه در میان بخش هایی از مردم و بخصوص جوانان به دلیل عدم اطلاع از ماهیت شان بیشترین سو استفاده را برده و خود را میان آنها جا بزنند در ادامه و بعد از مشخص شدن ماهیت شان و از جمله زمینه ترورهای کور و کشتن مردم بیگناه و صرفا هوادار جمهوری اسلامی و انفجارات مهیب دفتر نخست وزیری، حزب جمهوری اسلامی که با توجیه غیر منطقی پایان مشروعیت مردمی جمهوری اسلامی صورت گرفت، بکلی پایگاه مردمی خود را حتی در میان طیف هوادار و خانواده هایشان از دست دادند.

از 30 خرداد سال 60 که رهبران مجاهدین خلق بدون پشتوانه حمایت مردمی و عدم درک شرایط و تعادل قوا به نسبت جمهوری اسلامی در جنگ مسلحانه که با هذف سرنگونی 6 ماهه حاکمیت شکست سختی را متحمل شد و بسیاری از نیروهای خود را از دست داد و آخرین بقایای نیروهایش مجبور به فرار به مناطق کردنشین عراق شدند دیگر نتوانستند به بازسازی تشکیلاتشان بپردازند و ناگزیر حضور در صحنه اجتماعی را ترک کردند.

حضور در خاک فرانسه

بعد از فرار مسعود رجوی به پاریس او تلاش نمود برای توجیه شکست نظامی اش در داخل ایران و عدم حمایت مردم ایران در خاک فرانسه ائتلاف به اصطلاح شورای ملی مقاومت را تاسیس نماید تا بزعم خودش نیروهای پراکنده طیف هوادار در خارج کشور را گرد آورده و به آنها روحیه بدهد.

رجوی تلاش نمود این ائتلاف را یگانه آلترناتیو موجود برای سرنگونی جمهوری اسلامی در افکار نیروهای سیاسی و دولت های اروپایی معرفی کند ولی مدت کوتاهی بعد از این اعلام گروه های اصلی در اعتراض به انحصار طلبی رجوی از این ائتلاف خارج شدند. آنها فضای حاکم بر این ائتلاف را ضد دمکراتیک و رجوی را شخص توتالیتر معرفی کردند وعلت جدایی خود را اعتراض به جو موجود اعلام نمودند. به دنبال دیدار مسعود رجوی با طارق عزیز و زمزمه های حضور او در کشور عراق حتی ابوالحسن بنی صدر نخستین رئیس جمهور ایران این اقدام رجوی را نوعی خیانت و همکاری با دشمن متجاوز اعلام و از این به اصطلاح شورا خارج شد.

بنی صدر در مصاحبه های بعدی رجوی را برای این تصمیم گیری یک احمق خواند. رجوی برای پرکردن این خلاء از اعضای پا به سن گذاشته مجاهدین خلق که دیگر هیچ کارایی در درون تشکیلات نداشتند بعنوان اعضای جدید شورا استفاده نمود. او که در خلال چهارسال حضور در اروپا نتوانست این کشورها را با خود همسو و حمایت های آنها را جلب کند و در میان ایرانیان خارج کشور هم بشدت مورد مخالفت قرار گرفته بود تصمیم گرفت به عراق رفته تا با استفاده از حمایت های نظامی و مالی صدام بقول خودش آتش در دل کوهستانها بیفروزد و جرقه های جنگ را دامن بزند. رجوی در مدت زمان حضورش در فرانسه در سال 64 به بهانه انقلاب ایدئولوژیک درونی دفتر سیاسی را که کانون تصمیم گیری ومشورت مجاهدین خلق بود را منحل و به جای آن هیئت اجرایی را اعلام نمود. این هیئت چنانچه از اسمش پیداست صرفا مسئولیتش اجرای فرامینی بود که رجوی صادر می کرد. رجوی با این اقدام مریم قجر عضدانلو را که یک عضو دون پایه و فاقد سابقه مبارزاتی و تشکیلاتی لازم بود را بعنوان همردیف خودش اعلام نمود که تمامی مسئولین باسابقه و قدیمی ملزم به اطاعت تشکیلاتی از وی بودند. این انتخاب در گام بعد بزعم رجوی برای ایجاد یگانگی هر چه بیشتر در نقطه رهبری به طلاق و ازدواج انجامید. طلاق مریم عضدانلو از همسر سابقش مهدی ابریشم چی در حالیکه از وی یک فرزند دختر داشت و ازدواج با رجوی یک رسوایی اخلاقی بزرگی بوجود آورد که پذیرش آن برای افکار عمومی و بخصوص اعضا و هواداران سخت می نمود.

ادامه دارد…

علی اکرامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا