
همان طور که در قسمت قبل توضیح دادم، در سازمان مجاهدین، نشستهایی به نام “شستهای طعمه برگزار میشد که هدف آن تحقیر، سرکوب و شستشوی مغزی افراد بود. این نشستها در قرارگاه باقرزاده برگزار میشد و مسعود رجوی، رهبر سازمان، نقش اصلی را در آن ایفا میکرد. در این نشستها، فرد خاطی در برابر جمع ۲۵۰۰ نفره قرار میگرفت و به شدت مورد بازخواست و محاکمه قرار میگرفت. این نوع محاکمات بیشتر شبیه به یک بازی روانی و روحی بود که هدف آن شکستن شخصیت فرد و وادار کردن او به پذیرش “توبه” از اشتباهات فرضی خود بود.
در ابتدا، فرد خاطی برای گزارشخوانی به جلوی جمع آورده میشد و سپس مسعود رجوی شروع به بازخواست از او میکرد. بعد از آن، افراد حاضر در جلسه که همگی از پیش توجیه شده بودند، شروع به فحاشی و توهین به فرد میکردند. این توهینها به قدری شدید بود که فرد مورد هدف احساس میکرد اگر زمین دهان باز کند، حتماً داخل آن میرود تا از این تحقیرها فرار کند.
افراد به مدت ۳ تا ۴ ساعت تحت فشار شدید روانی و لفظی قرار میگرفتند، به گونهای که هر فردی که در آن نشست حضور داشت، به نوعی درگیر این فضا میشد و نسبت به فرد خاطی احساس نفرت و طرد ایجاد میکرد. این فشارها به گونهای بود که فرد ممکن بود به شدت گریه کند، اما مسعود رجوی هیچ توجهی به وضعیت روحی او نداشت. او حتی به برخی از افراد که شروع به گریه میکردند میگفت: “تا صبح اینجا میمانیم، من از تو دست نمیکشم. باید تمام اشتباهاتت را جلوی جمع بگویی.”
وقتی فرد را شکستند ، در ادامه، رجوی به فرد خاطی دستور میداد که به جمع بپیوندد و نفر بعدی برای “محاکمه” وارد شود. این فرایند نه تنها فرد خاطی را در معرض تحقیر و توهینهای شدید قرار میداد، بلکه موجب میشد تا همه افراد حاضر در جمع به نوعی ذهنیت منفی و تنفر از فرد پیدا کنند. هدف از این نشستها، نه تنها تنبیه فرد خاطی بود، بلکه شکستن روحیه او و به اصطلاح “شستشوی مغزی” او برای پذیرفتن اشتباهات فرضی خود در برابر جمع و اعتراف به گناهان خود بود.
این روشها به شدت بر روی روحیه و روان افراد تاثیر منفی میگذاشت. فردی که به اینگونه نشستها کشیده میشد، در برابر جمع باید خود را در معرض آسیبهای روحی و روانی سنگینی قرار میداد که میتوانست در طولانی مدت به شخصیت و هویت او آسیب بزند. بسیاری از این افراد از دست خود و شرایطی که در آن قرار داشتند به شدت ناامید و درمانده میشدند و همیشه احساس تحقیر شدن در ذهنش بود .
نشستهای طعمه در سازمان مجاهدین به عنوان یک روش کنترل ذهن و تحقیر افراد استفاده میشد تا بتواند آنها را تحت فشار روانی قرار دهد و در نهایت از آنان افرادی مطیع و فرمانبردار بسازد. این گونه نشستها نه تنها تاثیرات منفی عمیقی بر روحیه افراد میگذاشت، بلکه به شکلی سیستماتیک شخصیت فردی آنها را نابود میکرد و آنها را از ارتباط با دنیای بیرون و خانوادههایشان دور میکرد.
این اقدامات نه تنها ظلم و تعدی به شخصیت و روح انسانها بود، بلکه ابزاری بود برای کنترل ذهنی افراد و جلوگیری از هرگونه انتقاد یا تفکر آزاد در سازمان بود .
ادامه دارد
خلیل انصاریان