21 سال زندگی در انزوا و سپس آزادی

هر گاه زندگی کنونی خود را با 21 سال زندگی تشکیلاتی ام مقایسه میکنم. از طرفی افسرده از گذشته و از طرفی امیدوار به آینده میشوم !

افسرده از اینکه چطور زندگی ام را با پیروی از یک رهبر سادیسمی و رویا پرداز از دست دادم! زندگی دور از عشق و عاطفه و احساسات و خانواده! زندگی دور از تکنولوژی، دور از تلویزیون و رادیو و دور از همه روحیات و خلقیات انسانی و زندگی که در آرامش خیال و آرامش روحی و روانی از ابتدایی ترین حقوق یک انسان است. در بیابان های عراق و زندگی با عشق و عواطف دروغین با پرستیدن یک رهبر جاه طلب و رویا پرداز و تشکیلاتی که فساد و جنایت و خیانت، از سر و رویش میریزد و شما این موضوع و این واقعیت را مادامی که در تشکیلات هستید نمیدانید و نمیگذارند که بدانید! زندگی در انزوا!

راستی چه خوب می شد دست اندرکاران فرستادن افراد به فضا و کره مریخ می آمدند از فرقه رجوی می پرسیدند که آیا زندگی در انزوا برای انسانها امکانپذیر هست یا خیر؟ چون این فرقه سالهاست که زندگی در انزوا را روی افراد تمرین میکند آنهم نه زندگی در انزوا با استانداردهای قابل قبول جوامع. بلکه زندگی در انزوا با فشار مضاعف، زندگی در انزوا با فشار روحی با نشست های مکرر و بی پایان که روح و جسم انسان را خسته کرده و در هم میشکند .

تمامی کسانی که مدت زمانی در این فرقه بوده اند و از آن جدا شده اند بخوبی می دانند که لحظه جدایی و پا را از چهاردیواری این سازمان جهنمی بیرون گذاشتن چه لحظه شیرینی است. لحظه ای که برای خیلی ها در آن فرقه در حد یک رؤیا است و غیر ممکن و به همین دلیل هنوز هم در تشکیلات مانده اند.

کسانی که از این فرقه جدا شده اند بخوبی می دانند که وقتی به جامعه و زندگی عادی برمیگردی، سالها بایستی بگذرد تا بتوان این رشته ها و زنجیرهای کثیفی که این فرقه در مغز و روحت تنیده را باز کنی و بتوانی مثل یک فرد عادی به زندگی بپردازی. راستی که اگر جنایتهای رجوی که بیشمار است را بخواهیم درجه بندی کنیم از نظر من قبل از همه ویران کردن روح و جسم هزاران نفر است که سالهای سال در حصاری بنام تشکیلات نگهداشته شده و همچون موش آزمایشگاهی همه ترفندهای فرقه ای را روی آنها آزمایش میکنند و آنها را نیست و نابود میکنند و همه اینها را بنام یگانگی و رهایی و ذوب شدن در ارزشهای رهبری عقیدتی و آزادی ایران و ایرانی ، انجام میدهند! و اینکه مجاهد تراز مکتب باید شد و بایستی که با انقلاب درونی صلاحیت پوشیدن لباس رزم را برای تحقق جامعه بی طبقه را داشت و باید صلاحیت سرباز امام زمان بودن را کسب کنید و الی آخر !!

و بعد با هندوانه زیر بغل گذاردن اینکه شما مردان گوهران بی بدیل هستید و زنان مجاهد نوامیس رهبری هستند، البته از این نوامیس هم تعدادی خود را رها کردند البته با مشقت و سختی های بسیار که درود بر آنها باد و گفتند و افشا کردند که پس پرده نام نوامیس ایدئولوژیک چه خبرها بود ! که لعنت بر رجوی و باند مسئولین جنایتکارش !!

من بخوبی میدانم که خیلی از افراد درون فرقه دیگر به لحاظ روحی کاملا مرده و از دور خارج هستند و دیگر فقط یک جسم درمانده و یک کالبد بی روح شده اند که بدون روح زندگی میکند و برخی دیگر هم که متاسفانه حتی به لحاظ جسمی هم از بین میروند و یا بدست خود فرقه سر به نیست می شوند. این است سرنوشت نسلی که توسط رجوی ربوده شد و اسیر مطامع قدرت طلبانه این جنایتکار قرن شد و هنوز ادامه دارد!

رسالت جداشدگان که توانستند خود را از چنگ این فرقه رها کنند هم چیزی جز هشدار به آیندگان و نسل جوان کنونی برای نرفتن به تور این فرقه و فرقه های دیگر نیست تا قربانی مطامع این شکارچیان روح و روان انسانی نشوند و به دام نیفتند ، ما این راه را رفتیم و تبدیل به بردگان و قربانیان یک فرقه قدرت طلب و جاه طلب شدیم که تا آخر عمر باید بار حسرتهای گذشته را بر دوش بکشیم و به چراها و اگرهای خود پاسخ دهیم! اما خوشحالیم که در نقطه ای، خط بطلان کشیدیم بر آموزه های این فرقه جهنمی و خود را و باقی عمرمان و روح و روانمان را نجات دادیم.

محمود دشتستانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا