
در مقاله قبل شرایط را تا قبل از رفتن به آلبانی برای خوانندگان عزیز تشریح کردم.
وقتی که قرار شد به آلبانی برویم، از روز قبل مسئولین مالی آمدند و پولهایی که میبایست به آلبانی فرستاده شود به نفرات دادند تا دولت آلبانی نفهمد پول چگونه به آلبانی میآید. به من ده هزار دلار داده شد که پول درشت بود و به بعضی ها شیش هزار تا سه هزار تا داده شد. روز بعد ساعت ۳ صبح ما را صدا کردند و نفرات کمیساریا هم آمده بودند.
قبل از حرکت به همه نفرات گفتند در طول مسیر هیچ گونه کاری انجام نمیدهید. پرده ی مینیبوس را باید بکشید که کسی شما را نبیند.
مشکل اصلی سر خانواده ها بود که جلوی درب ایستاده بودند. رجوی از این میترسید که مبادا خانواده ها مانع از حرکت به فرودگاه بشوند ولی زمانی حرکت کردیم که یک نفر هم جلوی درب نبود. بعد از بازرسی و مشکلات در بازرسی در نهایت به فرودگاه رفتیم در فرودگاه کسی حق فارسی صحبت کردن نداشت. به من گفتند تو مسئولیت حفاظت را داری و این دو نفر هم به تو کمک میکنند.
دو ساعت در فرودگاه بودیم و در نهایت هواپیمای ما آماده شد که ۲۲ نفر بودیم. تلفن دست فرمانده اکیپ بود که هم عکس میگرفتند و هم با چندین جا در تماس بودند. ما مثل آدمهای غار نشین بودیم که نمیدانستیم تلفن چه است و چگونه عکس میگیرد.
خلاصه بعد از سه ساعت به ترکیه رسیدیم که آنجا هم ضوابط و قانون دیگری برای ما گذاشتند که کسی حق ندارد جایی برود. پولهایی که دست شما است نباید کسی آن را دست بزند اگر کسی چیزی میخواهد به خواهر مسئول بگوید میگیرد.
من به بهانه دستشوی رفتن را گرفتم که یک نفر دیگر را همراه من فرستادند. توی برگشت در راهرو فرودگاه استانبول یک ساک خوبی دیدم که آنجا به همان خواهر گفتم ولی با جواب منفی او مواجه شدم. خیلی عصبی و ناراحت بودم که برگشت گفت توی آلبانی میخریم اینجا خیلی گران است. هشت ساعت در فرودگاه ترکیه بودیم تا این که ساعت شیش عصر هواپیمای ما آماده شد. وارد هواپیما شدیم و بعد از نیم ساعت پرواز کردیم مشکلات در داخل هواپیما شروع شد.
ابتدا از نفرات مسئول شروع شد که گفتند هدفن هایی که به شما داده میشود را حتما بیاورید تا به نفرات فنی مخابرات بدهیم که آنها را درست بکنند برای لبتاب های نفرات. بعد نوبت به بالشتهای هواپیما شد و پتوهای که به نفرات داده میشد که استراحت بکنند.
سر شما را درد نیاورم. دزدی پشت دزدی که یکی از مهمانداران هواپیما فهمید که برگشت گفت پتو و بالشتها مربوط به هواپیما است شما آنها را گذاشتید توی ساک هایتان که آبروریزی شد که فکر نمیکردم که چنین کاری انجام شود.
بعد از یک ساعت در فرودگاه آلبانی فرود آمدیم و وارد محل فرودگاه شدیم آنجا هم داستانی داشتیم چیزهایی که نباید بیرون میافتاد پلیسها و کارکنان فرودگاه آلبانی هم متوجه شدند که صندلی چرخدار، شکسته الکترود پیچ مهره و چیزهای دیگر از ساک نفرات بیرون آمد. آبروریزی پشت آبروریزی این همان سازمان پیشتازی بود که خودش را با اشل و با فرهنگ جا میزد ولی پشت پرده چیز دیگری بود
ادامه دارد
غلامرضا شکری