
فرا رسیدن عید نوروز برای همه اعضای سازمان مجاهدین تلخ و دردآور است. در همه جای دنیا، وقتی عید فرا میرسد، همه شاد هستند، به دیدار فامیل و دوستان میروند و در مکانهای تفریحی گردش میکنند. اما در سازمان مجاهدین، هیچ خبری از این موضوعات نبود؛ حتی افرادی که خانوادهای در سازمان داشتند، با این محدودیتها مواجه بودند.
برای آمادهسازی عید نوروز، دو ماه در نظر میگرفتند و از همه اعضا بیگاری میکشیدند؛ برخی تا لحظه تحویل سال در حال کار کردن بودند. سازمان این کار را میکرد تا در زمان عید، کارها فشرده باشد و اعضا آنقدر خسته شوند که شبها بیهوش به خواب بروند و به مسائل دیگر فکر نکنند.
ما مجبور بودیم در نشستهای نوروزی مریم رجوی، مسعود رجوی و دیگر مسئولین شرکت کنیم. مسعود رجوی اراجیفی میگفت و اعضا هم مجبور بودند گوش کنند؛ حرفهای تکراری با وعدههای توخالی و پوچ. این هر سال شگرد رجوی بود؛ اعضا را با سرنگونی مشغول میکرد و میگفت: “سال دیگر در تهران جشن نوروز برگزار میکنیم.” او خط و خطوط جدید را ارائه میکرد و تمام شکستهای استراتژیک خود را به گردن اعضا میانداخت؛ با مهارت جا خالی میکرد و توپ را در زمین اعضا میانداخت و نیروها را مقصر میدانست.
البته باید بگویم که بسیاری از اعضا، استراتژی تکراری رجوی را به سخره میگرفتند. “سال دیگر” این نوع طنز تلخ، هر سال در میان اعضا تکرار میشد و به عنوان راهی برای بیان نارضایتی و انتقاد از وعدههای بیپایه و اساس رهبری سازمان به کار میرفت.
همچنین، در برخی موارد اعضا با استفاده از طنز و شوخی به نقد تصمیمات و استراتژیهای نادرست سازمان میپرداختند. این شوخیها و طنزها به عنوان راهی برای بیان نارضایتی و انتقاد از وضعیت موجود و تصمیمات رهبری سازمان به کار میرفت.
بهطور کلی، استفاده از طنز و شوخی در میان اعضای سازمان مجاهدین خلق، راهی برای تخلیه فشارهای روانی، بیان نارضایتی و انتقاد از وضعیت موجود و تصمیمات رجوی بود.
رضا اسلامی